مژده, مژده !
اردک نادان دوستان, پونزده شونزده سال پیش بود, خونه ما در طبقه نهم یعنی که آخرین طبقه ساختمون بود که توش زندگی میکردم, دو تا تراس بسیار با صفا هم…
میگم: چه خبر؟ میگه: خبرای خوش! میگم: چی مثلا؟! میگه: مام دیگه به خوبی و خوشی بعد از چندین سال, از همدیگه سوا شدیم! میگم: این خیلی خوبه که آدما…
نوشته مهدی امیری ۲۹ آپریل ۲۰۱۴ میگم یادش بخیر, زمان شاه, رو سر در مراکز خرید تو لندن و منچستر به فارسی نوشته بودن, خوش آمدید, حالا کم مونده بنویسن,…
نوشته مهدی امیری ۱۹ آپریل ۲۰۱۴ هفته پیش دوستان, یکشنبه ای با بچه هام رفته بودیم استخر, خیلی آدم اونجا بودن منجمله دو تا خانوم هموطن عزیز که اونا هم…
دیروز که روز اول عید بود, یاد یکی از دوستام افتادم, امسال سال اولی بود که از خانومش جدا شده بود , با خودم فکر کردم , زنگی بهش بزنم…
دیروز دوستان وسط زمستون اینجا تو وین ١٣-١٤ درجه بود, اصلا هوا بهاری! تو روزنامه امروز خوندم که درخت های گیلاس تو بعضی از منطقه های وین, شکوفه زدن و…
بهش میگم یک سگم ندارم که بغلش کنم یک عکس باهاش بندازم بزارم تو فیس بوک, زیرش بنویسم من و تنها دوست واقعیم فی فی , هزار نفر لایک کنن…