اردک نادان

اردک نادان
دوستان, پونزده شونزده سال پیش بود, خونه ما در طبقه نهم یعنی که آخرین طبقه ساختمون بود که توش زندگی میکردم, دو تا تراس بسیار با صفا هم داشتیم.
از اون جایی که ما الگااهه زیادی به طبیعت و گل گیاه داشتیم, تمام این تراس رو پر کرده بودیم و درختای میوه و سبزیجات و گوجه فرنگی و بادمجون و خیار!
هندونه هم کاشتیم و حتی گل هم داد اما به میوه ننشست!
چند عظی بود که میدیدیم اردکی میاد میشینه بالای دیواری که تراس مارو از مال همسایه سوا میکرد!
خیلی تازگی داشت واسه ما, یک اردک خوشگل و خوش بال و پر روی تراس!
بعد یکی دو روز اردکه شروع کرد به نسستان روی گلدونی که ما توش, تربچه کاشته بودیم!
گفتیم حتما میخواد تخم تربچه ها رو از تو خاک دربیاره و بخوره اما چند بار که بعد از رفتنش چک کردیم, دیدیم که اصلا کاری با تخما نداشت, زیر یک بوته بادمجون تو گلدون خاک رو یک خورده پس زده بود و واسه خودش میرفت و میومد!
ما از پشت در تراس همه اینا رو میدیدیم چونکه تا درو باز میکردیم میپرید میرفت!
٢-٣ روز بعد دیدیم که هر دفه که میاد, نیم ساعت یکساعتی تو گلدون میمونه و بعد میرفت!
همخونه ای که اون زمان داشتم, یکدفه رفت ببینه این چیکار میکنه تو گلدونه که اومد گفت , باورت نمیشه اما اردکه دوتا تخم گذاشته!
گفتیم, حالا چگیکار کنیم با این تخما, حتما میخواد بیاد و بخوابه روشون !
زنگ زدم به یکی از دوستام که گربه داشت, گفتم هرچی باشه اون با حیوونا, بیشتر سر و کار داره و شاید اون بتونه بهمون بگه که با این مهمون ناخونده چیکار کنیم!
دوستمون هم در جا گفت, قبل از اینکه بشینه رو تخماش اونا رو وردارین بزارین تو یخچال که خراب نشن, خودشم اگه تونستین بگیرین کباب کنین بخورین, نوش جونتون !!
گفتم تو رو باید رئیس انجمن حمایت از حیوانات میکردن! ما رو ببین که از کی راهنمایی خواستیم!
خلاصه دوستان ما دلمون نیامد که این بنده خدا رو از روی تراسمون بیرون کنیم و گفتیم حالا که اومده بازار باشه ببینیم عاقبت این کار به کجا میرسه!
١٠ تا تخم گذاشت! وقتی دیگه تخم گزارش تموم شد دیگه همش تو گلدون بود, فقط بازی وقتا میرفت غذا مزای میخورد و زود برمیگشت!
یادم رفت که بگم این که خنوم شوهری هم داشت که روزی یکبار میومد و مینشست بالا دیوار و یک خورده قاق قاق میکرد و میرفت اما همه زحمات گردن مادره بود!
هر وقت که ما میخوستیم بریم رو تراس, این اردک خانم , از جاش بلند میشد و میخواست بره!
چند روزی میشد که ما فقط وقتی میرفتیم گل ها رو آب بدیم که خوشگل خانوم میرفت هواخوری!
یکروز که یکشنبه بود و مام تعطیل و تو خونه, به همخونم گفتم که اینجوری نمیشه من باید برم با این بابا صحبت کنم , ما که نمیدونیم این چند روز میخواد رو تخماش بخوابه , نمیتونیم که یکماه دو ماه رو تراس نریم. حالا ما به جهنم, این گل و گیاه ها آب میخوان, از روزی که این اومده ما نمیتونیم به باغمون برسیم!
گفت ناپرونیش ها, کاری نکنی بره نیاد!
گفتم خاطرت جمع باشه کاری نمیکنم که بترسه, اونم به این زودی از ده تا جوجه هاش نمیگذره که با یکبار رفتن من, تخمااشو ول کنه و بره!
یواشکی دو باز کردم, اومدم برم رو تراس, دیدم خودشو تکونی داد و بلند شد از جاش!
گفتم ببین خوشگل خانوم, ما دیگه اسمشو گذاشته بودیم خوشگل خانوم, چونکه واقعا هم اردک زیبایی بود!
صدامو خیلی یواش کردم و خودمو چسبوندم به دبور و گیوفتم ببین عزیز من, شما لازم نیست که از من ترسی داشته باشی, من اگر میخواستم آسیبی به تو برسونم که نمیزاشتم یک هفته تو این گلدون لم بدی که!
تو به قول ما آدما . الان هفت هشت ده روزه که اومدی اینجا و کنگر خوردی و لنگر انداختی,مام مگه تا حالا گفتیم برو که تو این ادا ها رو از خودت درمیاری؟
منم که میبینی امروز اینجام, فقط اومدم باهات صحبت کنم, حرف بزنم, اومدی, خیلی هم خوش اومدی, , قدمتم رو چشم, اما دیگه از ما انتظار نداشته باش که رو تراس خودمونم نیایم!
شما اومدی تو گلدون ما تخماتو گذاشتی ما که نیومدیم چیزی تو لونه شما بزاریم!
همین حرفا رو که شیند یک خورده نرم شد, منم آروم آروم, همینجوری باهش حرف میزدم و میرفتم به سمت صندلی که اون طرف تراس بود.
وقتی که نشستم رو صندلی گفتم, ببین خانوم خانوما, خیلی از آدما, خیال میکنن که شما مرغابی ها و اردک ها و فک و فامیلاتون, بدت نیاگ که باهات روراست حرف میزنم, یکوقت, خدای ناخواسته بهت برنخوره اما خیلی از ماها آدم ها خیال میکنن که شما ها, خیلی بی عقل هستین! تو همین زبون آلمانی وقتی میخوان بگان یکی خیلی دیگه بی عقله, میگن, از اردک هم عقلش کمتره!

Leave a Reply