روایت نصرت کریمی از دایی جان ناپلئون

در تاریخ اول مرداد ۱۳۵۴، ناصر تقوایی طی تماس تلفنی به من اظهار داشت
۱- در تاریخ اول مرداد ۱۳۵۴، ناصر تقوایی طی تماس تلفنی به من اظهار داشت: «تا چند روز دیگر باید کلید دوربینی را بزنم. آقایان انتظامی و نصیریان، برای دو نقش اول دایی جان و آقاجان در نظر گرفته شده بودند، ولی به علت شرکت در چند فیلم، نمی‌توانند به مدت پنج ماه، اوقات خود را به طور تمام وقت در اختیار من بگذارند. دستم توی حناست: آیا تو فرصت داری یکی از این نقش‌ها را به عهده بگیری؟» من در آن زمان، فیلم «خانه خراب» را به پایان رسانده بودم و مشغول نوشتن فیلمنامه سریال «خسرو میرزای دوم» بودم. بنابراین می‌توانستم ضمن نوشتن فیلمنامه، با ناصر تقوایی هم کار کنم.
(بیشتر…)

ادامه خواندنروایت نصرت کریمی از دایی جان ناپلئون

سیسمونی

نمیدونم چرا ملت همه از من طلب کارن!

با ماشین دارم میرم, خانومه زنگ زده, میگه پارس نیوز؟
میگم بفرمایین در خدمتم.
میگه: برقرار باشین برادر, موید و نمیدونم چی چی باشین, سوالی از خدمتتون داشتم.
میگم خانوم مگه دارین اخبار میخونین, امرتونو بفرمایین! (بیشتر…)

ادامه خواندنسیسمونی

قابل توجه طلبکاران گرامی!

یکی از عزیزان  چند باریه که میپرسه چرا دیگه خودت  نمینویسی,  بعضیاش بد نبود, میشد خوند ! اول از همه دمش گرم که همچین بگی و نگی, خواسته و یا…

ادامه خواندنقابل توجه طلبکاران گرامی!

راستش کن!

آقا به همه چیز آدم کار دارن!

عرضم به حضورتون, چند روز پیش, موقع تراشیدن ریش و سیبیل, بالای لبمو با تیغ بریدم و چونکه هر روز که سیبیلامو میزدم باز همونجایی که بریده شده بود, دوباره خونی میشد, تصمیم گرفتم که چند روزی سیبیلا رو نزنم, باشه, تا زخمه خوب شه.

(بیشتر…)

ادامه خواندنراستش کن!

حیوون خونگی

به خانومه میگم, این دخترای من ول کن نیستن, الان چند وقته که گیر دادن که بابی باید حتما یک سگ بیاری که ما وقتی میایم پیشت بتونیم باهاش بازی کنیم و نازش کنیم.
یعنی خداییشم خودم مقصرم, یکبار به اینا گفتم که من وقتی کوچیک بودم تو ایران, تو خونمون سگ داشتیم (بیشتر…)

ادامه خواندنحیوون خونگی

اهلام یا شایدم احلام !

میگه اهلام. میگم جان؟! میگه اهلام. میگم اهلن و سهلن؟ میگه نه اهلام. میگم اسمتو پرسیدم! میگه اسمم اهلامه. میگم شاید پدر و مادرت گفتن الهام، یارو تو ثبت احوال…

ادامه خواندناهلام یا شایدم احلام !

دستور زبان فارسی +۱۸

میگه فارسیت خوبه؟
میگم خوبم اگه نباشه از فارسی تو بهتره.
میگه نه, حرف زدن و چرت و پرت گفتن منظورم نیست.

گفتم فحشم خیلی بلدم اگه میخوای بهت یاد بدم!

(بیشتر…)

ادامه خواندندستور زبان فارسی +۱۸

جواب کامل

گفت:بگو ببینم تو این فروشگاه های ایرانی کدوم از همه بهتره؟ گفتم: همشون مثل همن! گفت: نمیشه که همشون یکی باشن, بالاخره یکی بهتره یکی بدتر. گفتم نه بابا همه…

ادامه خواندنجواب کامل
Read more about the article جواب کامل

سلامی چو بوی خوش قرمه سبزی

آقا ساعت هشت و نیم  از کار برگشتم, بد جوری هوس قورمه سبزی کرده بودم, با اجازتون دست بکار شدم, الان جاتون خالی تا چند دقه دیگه حاضر میشه که…

ادامه خواندنسلامی چو بوی خوش قرمه سبزی

ایرانی رو تهدید نکن

آقا جاتون خالی رفته بودیم رستوران داشتیم سیگار میکشیدیم, نه سیگار راست راستکی از این الکترونیکیا, گارسونه اومد گفت نکشین اینجا ممنوعه! گفتیم آقا اینا که سیگار نیست که دود…

ادامه خواندنایرانی رو تهدید نکن

من و ماهیچه

میگم به بعضی ها باید فهموند که خوشمزه ترین شیرینی رو هم اگر زیاد بخوری دلتو میزنه.
میگه منظور؟
میگم منظورم به اوناییه که روزی ۲۰ دفه عکس های خودشونو میزارن تو فیسبوک, بابا اصلا شما خوشگلترین, قشنگترین, خوشتیپترین , همه چیز ترین, بسه دیگه, یک بار , دوبار, ۳ بار… نه اینکه روزی ۲۰ بار, نه اینکه دم به دقیقه ما چشممون به جمال زیبای شما ها روشن شه.
در حال ورزش, در حال لباس پوشیدن, در حال بیرون رفتن از خونه, تو پارک, تو مغازه, تو رستوران, تواداره, پشت میز ……….. آقا, خانوم, عزیزدل,فدات شم, قربونت برم, (بیشتر…)

ادامه خواندنمن و ماهیچه

جایزه آخر سال

دخترم میگه: بابا خوشحالم که این جمعه باز واسمون کادو میگیری! میگم باز دیگه چه خبره؟! میگه یادت رفته؟! کارنامه میگیریم. میگم اگه همه نمره هاتون ۱ باشه. میگه آره…

ادامه خواندنجایزه آخر سال

چه زود بچه ها بزرگ میشن

روزی هنگامی که فرزندانمان بزرگ شوند ، فضای منزل مان خالی از نقاشی های کودکانه خواهدشد ؛ دیگر اثری از شکلک های خندان بر روی دیوارهای خانه، حک کردن اسامی بر روی پارچه ی دسته ی مبل ها و طرح های لرزان انگشتی بر روی شیشه های بخار گرفته ی پنجره های خانه، وجودنخواهد داشت.

(بیشتر…)

ادامه خواندنچه زود بچه ها بزرگ میشن

کارتون های زمان بچگی

دخترم پرسید بابی, تو وقتی هم سن من بودی چه کارتونایی رو از همه بیشتر دوست داشتی؟ گفتم: بچگیای من باباجون برمیگرده به ۴۰-۵۰ سال پیش,  مثل حالا نبود دخترم که…

ادامه خواندنکارتون های زمان بچگی