راهنمای ازدواج برای آقایان ( طنز)

نوشته مهدی امیری در ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۴ چگونه همسری انتخاب کنیم بهش میگم خوب, شیندم که از همسرتم جدا شدی! میگه اره دیگه, باید تغییراتی در زندگیم میدادم. میگم مرد…

ادامه خواندنراهنمای ازدواج برای آقایان ( طنز)

زرشک پلو

میگه میخوام ازدواج کنم! میگم مبارکه, همدیگرو خوب میشناسین؟ میگه اره, خیلی خوبه, اینقدر بهم میرسه. هر شب منتظرم میمونه, غذا واسم آماده میکنه ... زرشک پلوایی میپزه که میخوای…

ادامه خواندنزرشک پلو

زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد!

عکس دخترمو  گذاشته بودم تو فیسبوک .
شب خسته و کوفته رفتم خونه, خیلی هم گشنم بود به خانومم گفتم شام چی داریم؟
گفت یک چیز که خیلی دوست داری.
گفتم دستت درد نکنه.

پرسید چه خبر؟ (بیشتر…)

ادامه خواندنزبان سرخ سر سبز میدهد بر باد!

بهترین دوست

میگم: تازگیا همه سگ میارن تو خونشون!
میگه:  فکرشم نکن, من آوردم, بیچارم کرد!
میگم: چرا؟ اونایی که دارن خیلی هم  تعریف میکنن.
میگه: خیال میکنی, منم گول همین حرفا رو خوردم!
میگم: من اصلا نمیدونستم که تو سگ داشتی! (بیشتر…)

ادامه خواندنبهترین دوست

شانس الله

ناراحت تو مغازه نشسته بودم که در باز شد و حمید وارد شد. بعد از حال و احوال گفت که امروز یک جورایی حس میکنم که سر حال نیستی! گفتم…

ادامه خواندنشانس الله

چینی قلابی

نوشته مهدی امیری ۲۰ آگوست ۲۰۱۲

دوستان ماجرای امروزمون ، در اصل بر میگرده به ۷-۸ سال پیش! تازه ازدواج  کرده بودیم  و همسر گرامی از ایران تشریف آورده بودن,  مام  با وجودی که تا اون زمان زندگی مجردی داشتیم اما  همه  جور هم وسائل خونگی داشتیم اما خوب دیگه، هموطنان رو که میشناسید، وقتی از ایران میان، هیچی رو قبول ندارن! تا چند ماه و حتی سالیان سال، هر چی  تو ایران داشتن،   بهتره از اینجا!

(بیشتر…)

ادامه خواندنچینی قلابی

طنز تعمیر اجاق گاز!

چند هفته ای بود که عیال  هر روز میگفت که اجاق گازمون درست کار نمیکنه، یکی  از شعله هاش روشن نمیشه! منم میگفتم عیب نداره حالا، ۴ تا شعله هستن، ۳ تای…

ادامه خواندنطنز تعمیر اجاق گاز!

کلاغه میگه قار قار!

نوشته مهدی امیری می 26, 2010 خانوم  بچه هاش یکماهی بود که رفته بودن ایران، بعد از کارش چونکه هوا خوب بود به دوستش زنگ زد که برن تو شهر…

ادامه خواندنکلاغه میگه قار قار!

تئاتری به اسم زندگی‌!

  نوشته مهدی امیری Mehdi Amiri  می 17, 2010 life is a play چند وقت پیش با برادرم که رل یک آدم فهمیده و دانشمند رو بازی میکنه!  صحبتی‌ داشتیم…

ادامه خواندنتئاتری به اسم زندگی‌!

خوشبختی‌

  نوشته مهدی امیری در تاریخ نوامبر 14, 201 هشت نه سال پیش بود تقریبا, هنوز ازدواج نکرده بودم, رفته بودیم ایران خونه یکی‌ از اقوام خیلی‌ نزدک, خانومش گفت…

ادامه خواندنخوشبختی‌