نیمه گمشده

چند وقتیه که میخوام ۲-۳ کلمه حرف حساب رو با شما عزیزان درمیون بزارم, بلاخره هرچی باشه, من چند تا پیرهن از شماها بیشتر کهنه یا پاره کردم . دوستان,…

ادامه خواندننیمه گمشده

چه زود بچه ها بزرگ میشن

روزی هنگامی که فرزندانمان بزرگ شوند ، فضای منزل مان خالی از نقاشی های کودکانه خواهدشد ؛ دیگر اثری از شکلک های خندان بر روی دیوارهای خانه، حک کردن اسامی بر روی پارچه ی دسته ی مبل ها و طرح های لرزان انگشتی بر روی شیشه های بخار گرفته ی پنجره های خانه، وجودنخواهد داشت.

(بیشتر…)

ادامه خواندنچه زود بچه ها بزرگ میشن

کارتون های زمان بچگی

دخترم پرسید بابی, تو وقتی هم سن من بودی چه کارتونایی رو از همه بیشتر دوست داشتی؟ گفتم: بچگیای من باباجون برمیگرده به ۴۰-۵۰ سال پیش,  مثل حالا نبود دخترم که…

ادامه خواندنکارتون های زمان بچگی

مادر بچه ها رو وردار ببر !

نوشته مهدی امیری ۶ دسامبر ۲۰۱۴ دخترام ولکن نبودن, میگفتن, همه بچه ها تو خونشون یک حیوون دارن, مام میخوایم, باید تو یک سگ بگیری که ما باهاش بازی کنیم.…

ادامه خواندنمادر بچه ها رو وردار ببر !

بچه های امروزی

دیشب, میخواستم برم سر کامپیوتر, دوتا کامپیوتر  دارم تو خونه, کامپیوتر دسک تاپ رو دختر کوچیکم گرفته بود بازی میکرد, لپ تاپ هم دست دختر بزرگه بود, ولکن هم نبودن!
فکر بکری به سرم زد, رفتم تو قسمت ویدیوتک تلویزیون, یک فیلم جدید بچه ها رو سفارش دادم  و شروع کردم به تماشا, مطمئن بودم که  بچه ها تا ببینن ,  کامپپیوتر ها رو ول میکنن.
٢ دقه, ٣ دقه, ١٠ دقه, دیدم نخیر, بچه ها اصلا نگاهی هم به سمت تلویزین نمیندازن! (بیشتر…)

ادامه خواندنبچه های امروزی

نام زیبا برای دختر و پسر

دوستان, چند روز پیش ضمن ریش زدن صبحگاهی, توجهم به دو تا خال جلب شد که تازگی رو صورتم ظاهر شدن,امروزتو اینترنت به این مطلب برخوردم: " تشکیل خال متاثر…

ادامه خواندننام زیبا برای دختر و پسر

تلافی

نوشته مهدی امیری سپتامبر ۲۰۱۴  دختر کوچیکم میگه , بابی من خیلی دوست داشتم مامان تورو میدیدم. میگم من خودمم مامامنمو زیاد ندیدم باباجون, خیلی کوچیک بودم که رفت. میگه…

ادامه خواندنتلافی

نگرانی بی مورد

میگه دخترم ٢ هفتست رفته ایران , هر روز بهم زنگ میزنه, یک روزم نشده که تلفنی با هم تماس نداشته باشیم! دیروز بهش میگم بابا, هر روزم لازم نیست…

ادامه خواندننگرانی بی مورد

یک روز به یاد ماندنی

دوستان امروز جاتون خالی با دخترام رفته  بودیم سینما, بلیطو که گرفتیم, هنوز بیشتر از یکساعت تا شروع فیلم مونده بود. گفتم بچه ها اگه  گرسنتونه, این بالا  رستوران خوبی…

ادامه خواندنیک روز به یاد ماندنی

استخوان بزرگ

دیروز دوستان وسط زمستون اینجا تو وین ١٣-١٤ درجه بود, اصلا هوا بهاری! تو روزنامه امروز خوندم که درخت های گیلاس تو بعضی  از منطقه های وین, شکوفه  زدن و…

ادامه خواندناستخوان بزرگ

مریم جون

اصلا  جمعه خوبی نبود, هر کی هم  از صبح, وارد مغازه شده بود, رفته تو بود تو اعصابم! خداخدا میکردم که هر چه زود تر اون روز لعنتی تموم  شه…

ادامه خواندنمریم جون

!الاغ

چند روز پیش، با خانومم نشسته بودیم و داشتیم در باره آدمایی که میان جشن  تولد دختر بزرگمون حرف میزدیم، دخترکوچیکه هم داشت واسه خودش نقاشی میکرد! خانومم گفت :…

ادامه خواندن!الاغ