بازگشت همه بسوی خداست!

دوستان نترسین، خدا رو شکر اتفاق بدی نیفتاده! اما چونکه ما  آدرس همه جاها و چیزایی رو که فکر کردیم که ممکنه مورد احتیاج هموطنان باشه، از جمله سینما،تاتر،استخر،موزه،هتل،پارک،دکتر،سلمونی،رستوران....خلاصه هر…

ادامه خواندنبازگشت همه بسوی خداست!

بابای خوب!

دوستان همه چی بر عکس شده بخدا! قبلنا بچه ها جرات نمیکردن جلو پدر و مادرا سیگار بکشن حالا ما پدر ها جرات نمیکنیم  جلو بچه هامون دست به سیگار بزنیم!  صبحا که بعد از صبحانه میخوایم  سیگار بکشیم باید بریم یه جا قایم شیم و یواشکی سیگاره رو جوری بکشیم که بچه ها نبینن دعوامون کنن!

امروز صبح هم  رفته بودم و مشغول کشیدن سیگار صبگاهی بودم در ضمن هوای دختر کوچیکه روهم  داشتم که تو آشپزخونه  نشسته بود و  قرار بود لیوان  شیری رو که مامانش براش گذاشته بود بخوره !
دختر کوچیک من بر عکس باباشه هر چی من خوردن رو دوست دارم اون از غذا  و میوه خوردن و  اینجور کار ها بدش میاد، عوضش، شکلات و آت و اشغال ، هر چی بهش بدین، نه نمیگه! (بیشتر…)

ادامه خواندنبابای خوب!

شیراز

ارسال‌شده در نوشته‌های بابی در مارس 11, 2010

داستان مال چند سال پیشه، تو این کشوری که ما زندگی‌ می‌کنیم، اکثر آدمایی که اهل مسافرت هستن، وقتی‌ اسم ایران رو میشنون، فورا میگن که خیلی‌ دلشون میخواد یکبار برن شیراز رو ببینن، من هم اینقد اینحرفو از خارجیها شنیده بودم که  دیگه عقده شده بود برام (بیشتر…)

ادامه خواندنشیراز

سال نو مبارک!

دوستان فرا رسیدن سال ۲۰۱۲ را به همه  ایرانیان غریب ، در سرتاسر دنیا تبریک گفته و برای تک تک شما عزیزان آرزوی سالی پر از برکت و خوشی و سلامتی میکنم! (بیشتر…)

ادامه خواندنسال نو مبارک!

کلاغه میگه قار قار!

نوشته مهدی امیری می 26, 2010 خانوم  بچه هاش یکماهی بود که رفته بودن ایران، بعد از کارش چونکه هوا خوب بود به دوستش زنگ زد که برن تو شهر…

ادامه خواندنکلاغه میگه قار قار!

!ادب مرد به ز دولت اوست

نویسنده مهدی امیری ۵ آوریل ۲۰۰۹ نمی‌دونم این چه عادت زشتیه که بعضی‌ از ما ایرانیها داریم، بعضی‌ از ماها، اکثرا  جوونتر ها، خیلی‌ که با همدیگه دوست میشن، برای…

ادامه خواندن!ادب مرد به ز دولت اوست

ادب مرد به ز دولت اوست!

نویسنده مهدی امیری ۵ آوریل ۲۰۰۹

نمی‌دونم این چه عادت زشتیه که بعضی‌ از ما ایرانیها داریم، بعضی‌ از ماها، اکثرا  جوونتر ها، خیلی‌ که با همدیگه دوست میشن، برای نشون دادن دوستی و صمیمیت خیلی‌ زیاد، به همدیگه فحش خواهر و مادر میدن! یادم میاد چند وقت پیش فرودگاه اورلی پاریس بودیم (بیشتر…)

ادامه خواندنادب مرد به ز دولت اوست!

نپتون!

دوست عزیزم، همونی که زرشک پلو رو با کوبیده میخوره! اومده دیروز پیشم، یک ساک خرید هم دستش!
ازش  میپرسم، چیه تو هم رفتی خرید عید؟
میگه نه بابا، عید ما ۴ ماه دیگست!
گفتم بچه های ما این حرفا حالیشون نیست، (بیشتر…)

ادامه خواندننپتون!

باز امشب باید جلو تلویزیون خوابم ببره!

ارسال‌شده در نوشته‌های بابی در می 27, 2009
امشب فوتباله، اونم چه فوتبالی! FC Barcelona در برابر Manchester United،  چندین هفتس  که منتظر این مسابقم! فوتبال یعنی‌ این، ۲ تا ابر قدرت فوتبال با هم بازی می‌کنن اونم تو یک کشور بیطرف! اینجا معلوم می‌شه کی‌ چند مرده حلاجه!
مسابقه یک ربع به ۹ به وقت ما شروع میشه و من مطمئن هستم که ۱۰ دقیقه به ۹ صدای خور خور من تو اتاق میپیچه!  (بیشتر…)

ادامه خواندنباز امشب باید جلو تلویزیون خوابم ببره!

آش با کوکو سبزی!

دوستانی که مثل من سعادت زن و بچه داشتن رو دارن میدونن که شنبه ها، روزیه که باید بری برای خانواده خرید کنی، منم امروز مثل هر شنبه صبح قبل از اومدن سر کار باید ترتیب خرید آخر هفته رو میدادم.
(بیشتر…)

ادامه خواندنآش با کوکو سبزی!

!تصادف

 مهدی امیری در می 24, 2009 خیلی‌ سال بود میشناختمش، علی‌ رو میگم، هنوزم دلم نمیاد بگم خدا بیامرزتش! یعنی‌ اصلا باورم نمی‌شه که دیگه علی‌ پیش ما نیست، دیگه…

ادامه خواندن!تصادف

خرید مناسب و ارزان در وین

دوستان امروز میخوایم یک مقدار در باره خرید کردن اجناس مختلف  در اتریش وبلاخص در  وین صحبت کنیم؛ اصولا هموطنان عزیز،  همشون  استادن و همه سوراخ سنبه ها را از ما بهتر میشناسند و احتیاجی به این نوشته ما ندارن اما (بیشتر…)

ادامه خواندنخرید مناسب و ارزان در وین

!الاغ

چند روز پیش، با خانومم نشسته بودیم و داشتیم در باره آدمایی که میان جشن  تولد دختر بزرگمون حرف میزدیم، دخترکوچیکه هم داشت واسه خودش نقاشی میکرد! خانومم گفت :…

ادامه خواندن!الاغ

مادام….مادام….مادمازل! + 18

 نوشته‌ مهدی امیری  در می 9, 2009

چندین سال قبل،یادش بخیر! به قول معروف سال به سال گویی دریغ از پارسال! بگذریم، چی‌ داشتم می‌گفتم؟ آها، از سال‌های گذشته، خدمت شما عرض کنم که من جزو کارهای مختلفی‌ که کردم یکی‌ هم رانندگی‌ تاکسی‌ بوده، که اتفاقا هم از همه کارایی که تا حالا افتخار انجام دادنشونو داشتم بیشتر دوست داشتم! هر روز ، در مورد من شاید بهتره بگم هر  شب، چونکه من شب‌ها کار می‌کردم، هر شب که میرفتیم سر کار (بیشتر…)

ادامه خواندنمادام….مادام….مادمازل! + 18

گفتم، گفت!

گفتم  شنیدی یک دخترخانوم مصری در اعتراض به اسلام گرایی در مصر عکسای لختیشو تو وبلاگش گذاشته؟
گفت اره! (بیشتر…)

ادامه خواندنگفتم، گفت!

تولد مضاعف!

Vienna 22 Nov 2011 برای اکثر دوستان امروز،  روزیه مثل همه روزهای دیگه، برای من اما روز بسیار مهمیه، امروز تولد دخترم بود، جای همگی خالی، تولدشم جشن گرفیم، خیلی…

ادامه خواندنتولد مضاعف!

اینترنت و عوارض جانبی!

دوستان میخوام امروز توجه پدر و مادر ها رو به موضوعی جلب کنم که به نظر من خیلی مهمه، اونم داستان بچه هاست و اینترنت، اینترنت دیگه پیر و جوون…

ادامه خواندناینترنت و عوارض جانبی!

!عنکبوت زیبای من

ارسال‌شده در  نوشته‌های بابی در فوریه 8, 2010

نویسنده: مهدی امیری

خدمت شما عرض کنم که پارسال همین موقع‌ها بود، داشتم جارو میزدم، ایندفعه اما نه تو خونه بلکه تو مغازه!

بی‌ ادبی‌ میشه نوبت رسید به دستشویی، جارو  رو گرفته بودم می‌کشیدم به زمین ودر و دیوار.
هر چی‌ آشقال و کاغذ ماغذ و هر چی‌ بود می‌کشید تو و میبرد.
پشت سیفون، یک طاقچه هست که دستمال توالت‌ها رو اونجا میذارم، وقتی‌ کار به تمیز کردن طاقچه رسید، دیدم یک عنکبوت مثل برق دوید و رفت پشت دستمالا قایم شد!
هیچی‌ نگفتم, اصلا بروی خودم نیاوردم، انگار نه انگار که من اونجا چیزی دیدم!
جوری جارو میزدم که اون بدبخت رو قورتش نده! کارم که تموم شد، جارو رو جمع کردم اما پیش از اینکه از توالت برم بیرون رفتم اون دستمالی رو که طرف پشتش قائم شده بود ورداشتم!
بیچاره مثل بید داشت میلرزید، هیچ راه فراری هم نداشت.

https://youtu.be/ymD9CU43vSg

(بیشتر…)

ادامه خواندن!عنکبوت زیبای من

عنکبوت زیبای من!

ارسال‌شده در  نوشته‌های بابی در فوریه 8, 2010 نویسنده: مهدی امیری خدمت شما عرض کنم که پارسال همین موقع‌ها بود داشتم جارو میزدم، ایندفعه نه تو خونه بلکه تو مغازه!…

ادامه خواندنعنکبوت زیبای من!