فرق نوروز امسال با هر سال!
دوستان حال و احوال کردن هم با این خارجیها درد سره بخدا! دیروز دیدم یکی از مشتری های اتریشی اومد تو مغازه, چونکه چند دفه ای اومده بود پیشم, گفتم…
می 19, 2009 نوشته مهدی امیری
نوشته مهدی امیری ۱۸ فوریه ۲۰۱۲ دوستان از شما چه پنهون, حدود یک ماه و نیم پیش, یکروز صبح ساعت ۸ پستچی در زد و یک نامه سفارشی برام …
چند هفته ای بود که خانومم هر روز میگفت که اجاق گازمون درست کار نمیکنه، یکی از شعله هاش روشن نمیشه! منم میگفتم عیب نداره حالا، ۴ تا شعله هستن، ۳ تای دیگر رو استفاده کن!
امروز صبح گفت که فر هم از کارافتاده و دیگه روشن نمیشه!
میخواسته برای بچه ها پیتزا آماده کنه، نتونسته!
چند هفته ای بود که عیال هر روز میگفت که اجاق گازمون درست کار نمیکنه، یکی از شعله هاش روشن نمیشه! منم میگفتم عیب نداره حالا، ۴ تا شعله هستن، ۳ تای…
ارسالشده در بهترین نوشتههای بابی در آگوست 3, 2009
نوشته مهدی امیری ( Mehdi Amiri) در ژانویه 11, 2009
دخترم پرسید، بابا مگه مردام حامله میشن؟
گفتم نه بابا جون، تو حتما اون خبرو تو رادیو تلویزیون شنیدی که میگفت یک مرد حامله شده، اما اون مرد نبوده، زن بوده ، تغیر جنسیت داده، وگرنه عزیزم مرد که حامله نمیشه!
گفت بابا تغیر جنسیت دیگه چیه؟ ( با خودم گفتم عجب گیری افتادیم با این بچه) گفتم (بیشتر…)
A list of iranian official translators in Germany with Adress & Telephone numbers Iranische (persische) Dolmetscher in Deutschland mit Adresse und Telefonnummern دوستان، لیستی از اسامی مترجمین رسمی ایرانی در…
ارسالشده در نوشتههای بابی جولای 4, 2010 ۵-۴ سال پیش جاتون خالی مسافرتی داشتیم به جزایر قناری، به شهری به نام San Agustin در Grand Canary ! اون وقتا…
ارسالشده در نوشتههای بابی آوریل 10, 2010
دوستان این فال رواگه بخونید دیگه مو به مو میدونید که امروز چه اتفاقاتی سر راهتون کمین کردن! واسه من که همیشه درست درمیاد!! عکس زیر رو کلیک کنین :…
دوستان نترسین، خدا رو شکر اتفاق بدی نیفتاده! اما چونکه ما آدرس همه جاها و چیزایی رو که فکر کردیم که ممکنه مورد احتیاج هموطنان باشه، از جمله سینما،تاتر،استخر،موزه،هتل،پارک،دکتر،سلمونی،رستوران....خلاصه هر…
دوستان همه چی بر عکس شده بخدا! قبلنا بچه ها جرات نمیکردن جلو پدر و مادرا سیگار بکشن حالا ما پدر ها جرات نمیکنیم جلو بچه هامون دست به سیگار بزنیم! صبحا که بعد از صبحانه میخوایم سیگار بکشیم باید بریم یه جا قایم شیم و یواشکی سیگاره رو جوری بکشیم که بچه ها نبینن دعوامون کنن!
امروز صبح هم رفته بودم و مشغول کشیدن سیگار صبگاهی بودم در ضمن هوای دختر کوچیکه روهم داشتم که تو آشپزخونه نشسته بود و قرار بود لیوان شیری رو که مامانش براش گذاشته بود بخوره !
دختر کوچیک من بر عکس باباشه هر چی من خوردن رو دوست دارم اون از غذا و میوه خوردن و اینجور کار ها بدش میاد، عوضش، شکلات و آت و اشغال ، هر چی بهش بدین، نه نمیگه! (بیشتر…)
ارسالشده در نوشتههای بابی در مارس 11, 2010