هر جا که روی….

چند روز پیش  یکی از دوستان اومده بود پیشم، حالش خیلی گرفته بود، میپرسم چته؟!
میگه باید ۳ روز دیگه برم بیمارستان ،عمل دارم!
میپرسم عمل چی؟
میگه روده ، باید چند سانت از رودمو در بیارن!
میگم خوب انشالله که چند روز بیمارستان هستی و میای بیرون، من آدم میشناسم که نصف بیشتر رودشو در آوردن الان ماشالله از همه ما هام سر حال تره و هیچ مشکلی هم نداره، تو روده درازی هم ۱۰۰ تا مثل من و تو رو میزاره تو جیب کوچیکش! دروغ گفتم البته که یک خورده ترسش بریزه!
گفت نه بابا، میگن سرطانه!
اینجا دیگه نمیدونستم چه دروغی سر هم کنم! فقط می تونستم بگم من خودم یکی میشناختم که سرطان داشت، الانم مرده و خیلی هم سر حاله!
من اصولا وقتی اینجور خبر ها رو میشنوم، زبونم بد جوری بند میاد، میدونم اگه بخوام یک چیز جدی بگم داستان رو خراب ترش میکنم! اما به هر حال سعی خودمو کردم!
گفتم کی گفته سرطانه؟  شاید اشتباه کردن!
گفت نگفتن سرطانه، میگن اگه رودتو نبریم سرطان میشه!
خوشحال شدم، گفتم بابا تو منو ترسوندی، خوب اینکه دیگه این حرفا رو نداره ، من که گفتم، خیلی ها رو میشناسم که ۱۰-۱۵ سانت از رودشون بیشتر  نمونده باز هم دارن واسه خودشون حال میکنن! خدا رو شکر علم پزشکی به جایی رسیده که اگه دو سوم کلتم  وردارن بازم مشکلی پیش نمیاد!
گفت من امشب میخوام برم خونه بشینم   وصیت نامم رو بنویسم. تو وصیت نماتو نوشتی!
گفتم  نه هنوز.
گفت منتظر چی هستی ؟  مرگ خبر نمیکنه!
گفتم  تو رو میخوان رودتو در بیارن،  من چرا وصیت کنم؟!  من رودم کوتاه که  نشده  هیچی تازه  الان  چند سانتم اضافه آوردم از یه جای دیگم زده بیرون!
خندید، گفت پس اگه اشکالی برام پیش اومد تو روده اضافی داری!
گفتم آره تلفن که بهت نمیتونم بندازم شاید اقلا  چند سانت روده بشه بهت چپوند!
گفت از شوخی گذشته بد نیست که آدم وصیت نامشو بنویسه!
گفتم اونایی وصیت نامه مینویسن که مال و منالی دارن، خونه ای، باغی، زمینی، من روزی  که سرمو بزارم زمین و دیگه بلند نشم، زن و بچم باید با قرض و قوله ترتیبی بدن که لاشم رو زمین نمونه!
گفت اقلا میتونی بنویسی که کجا دفنت کنن!
گفتم وقتی که رفتی دیگه چه فرقی میکنه! به قول معروف هرجا  که روی، قبرستان همین  تنگ است!
گفت منو که باید بفرستن ایران، میخوام ایران دفنم کنن! تو مگه دوست نداری که تو وطنت خاکت کنن؟!
گفتم نه عزیزم من از اونایی نیستم که تا وقتی که زندن پاشونو تو ایران نمیزارن اما میخوان وقتی که مردن حتما تو ایران خاکشون  کنن!
گفت حالا چرا که نه؟
گفتم الان واست میگم چرا. چونکه پرسیدی بهت میگم!
فرض کن که من مردم و منو با هزار درد سر بردن ایران و تو یک قبرستون دفن  کردن، منی که ۴۰ ساله ایران نیستم، غیر چند تا خواهر و برادر کسی منو نمیشناسه، فامیلا هم لطف میکنن و یک سنگ قبر شیک و پیک مرمر، ساخت ایتالیا!   میزارن رو قبرم.
حالا شما فکر کن ۲ نفر از بغل قبر من میگذرن و این سنگ خوشگل توجهشونو جلب میکنه!
رو سنگ قبرم نوشته مرحوم فلانی در سال فلان به دنیا آمد و در سال فلان از دنیا رفت!
اولی بر میگرده به دومی میگه،  چه سنگ خوشگلی! این خدا بیامرز کی بوده؟  میشناسیش؟!
دومی میگه ، تو نمیشناسیش مگه؟!
میگه نه والا.اسما که نه!
میگه این آدم وقتی که ما اینجا داشتیم جون میدادیم,  ایشون جیک جیک مستونش بود، ۴۰-۵۰ سال داشت تو کشور های اروپایی حال میکرد، صبح تا شب ویسکی ۲۴ ساله  نوش جون میکرد، کنیاک هنسی ۵۰ ساله قرقره میکرد، روزی ۴-۵ تا دختر بلوند و چشم آبی از سر وکولش بالا میرفتن، صبح تو پاریس  ۴ تا مو طلایی صبحانه  واسش میاوردن تو تختخواب،  ، ظهر تو لندن و شب تو استوکهولم و رم و ونیزتو نایت کلوب ها و کاباره ها کازینو ها میپرید !  هر چی میلش میکشد تو دست و بالش بود، هر جا میرفت  همه جلوش خم و راست میشدن!
دومی میگه، یارو میلیاردر بود؟
میگه نه بابا ، روزی که سقط شد، آهم در بساط  نداشت که با ناله سودا کنه!
گفت پس چه جوری اینقدر تحویلش میگرفتن، الان که ما  ایرانی ها کشور قوز قوزستان هم که میخوایم بریم فقط واسه ویزا گرفتن باید چارتا سند خونه نشون بدیم و خانواده رو گرو بزاریم که بهمون یک هفته ویزا بدن،  هر جام که میریم تا بفهمن ایرانی هستیم،  سیامونو با گوله میزنن، چه جوری یک نفر ایرانی  آسمون جل،  مثل این بابا ، اونقدر برو بیا داشته؟!
اولی میگه تو مثل اینکه چیزت خله ها! اون وقتا که مثل حالا نبود، ایرانیا رو میزاشتن رو سرشون! ایرانی میرفت اروپا ، از هواپیما که تو فرودگاه  پیاده میشد، اصغر سگ سیبیل هم اگه بود،  ۴۰-۵۰ تا دختر تو صف واستاده بودن که ایرانیه ۲-۳ تاشونو انتخاب کنه!
این اقای خدا نیامرز هم تا وقتی که داشت حال میکرد، اسم ایران رو هم نمیبرد حالا که زرتش قمصور  شده، اومده اینجا دراز کشیده ، انتظار هم داره که ما واسش فاتحه بخونیم و ختم قرآن هم  بگیریم!
اولی میگه، حرومش باشه بی پدر، من واسه این خائن فاتحه بخونم؟  همون زمان که ما اینجا داشتیم واسه  کوپن پنج سیر گوشت و نیم کیلو قند و شکر با ۱۰ نفر  دست به یقه میشدیم، این لامذهب  داشته با مادونا و لیدی گاگا کشتی میگرفته !   شیطونه  میگه همین الان در بیارم رو قبرش بش…
……
دوستم گفت خوب اینجا اگه دفنت کنن، خیال میکنی بهتره ، اصلا  یک نفر پیدا میشه  که بیاد سر خاکت و  یادی ازت بکنه؟
گفتم صبر داشته باشه داستان اینجا رو هم برات میگم!
گفتم  خب حالا فرض کن منو اینجا تو همین قبرستون مرکزی دفن کرده باشن و دو تا ایرانی میبینن یک قبری هست که حتی سنگم نداره! رو یک تخته اسم منم نوشتن و گذاشتن سر قبر!
به هم میگن این بیچاره که که حتی یک سنگ قبر هم نداره! میرن جلو  تر نوشته رو تخته رو بخونن.
اولی به دومی میگه، کوروش  اینجا رو  ببین، این یارو  ایرانی بوده ها !
کوروش میگه از کجا میدونی؟
داریوش میگه مگه اسمشو نمیخونی ؟
کوروش میگه ای بابا  این بدبخت کی  مرد؟!
داریوش میگه، میشناسیش مگه؟
میگه اره بابا، این دوست بابا بود!  از اون ایرانی های قدیمی که اینجا فسیل شده بودن! این بدبختم مثل بابای ما ۴۰-۵۰ سال پیش اومد اینجا، صبح تا شب دنبال یک لقمه نون واسه زن و بچش سگ دو میزد، اخرشم بعد یک عمر جون کندن، قبرش یک سنگم نداره!
داریوش   میپرسه، چیکاره بود خدا بیامرز؟
کوروش میگه موبایل فروشی داشت،  آدم بدی هم نبود، ما هر وقت تلفن میخواستیم میرفتیم پیشش، یکی دو ساعت،  تلفنا رو امتحان میکردیم، تعرفه ها رو میپرسیدیم، چایی و نوشابه هم بهمون میداد بعدشم ما میرفتیم جای دیگه تلفونمونو میخریدیم !
داریوش میگه حالا چرا تلفن ها رو  از این نمیگرفتین و میرفتین جای دیگه؟!
کوروش میگه ، بابام میگه  به جنسی که از  ایرانی بگیری  نمیشه اعتماد کرد،از اون گذشته،  کاسب ایرانی تا وقتی وضعش خوب نیست بهت احترام میزاره ، همچین که یک خورده کارش گرفت دیگه خدارم بنده نیست! جواب سلامتم نمیده!
داریوش میگه اینو که راست میگه!
کوروش میگه بیا حالا یک فاتحه براش بخونیم شاید از سر تقصیراتمون  بگذره!
داریوش میگه، فاتحه رو چه جوری میخونن؟
کوروش میگه منم  درست بلد نیستم ، فکر کنم یک  بار باید بگی خدا بیامرزتش ۳ بار هم روحش شاد، شاید هم بر عکس!
………………..

This Post Has One Comment

  1. Bobby

    دوستان بعد از سالها! دوباره نوشته ای تقدیم حضور شما دوستان میکنم که بدونین که بابی هنوز نفس میکشه و در خدمت شماست!

Leave a Reply