ایرانیان در کالیفرنیا: جامعه‌ای متنوع و موفق در زندگی، فرهنگ و اجتماع

کالیفرنیا به عنوان یکی از ایالت‌های مهم و بزرگ ایالات متحده آمریکا، مقصدی برای مهاجران از سراسر دنیا است. ایرانیان نیز بخشی از این جامعه‌ی متنوع را تشکیل می‌دهند. برآوردها…

Continue Readingایرانیان در کالیفرنیا: جامعه‌ای متنوع و موفق در زندگی، فرهنگ و اجتماع

چه زود بچه ها بزرگ میشن

روزی هنگامی که فرزندانمان بزرگ شوند ، فضای منزل مان خالی از نقاشی های کودکانه خواهدشد ؛ دیگر اثری از شکلک های خندان بر روی دیوارهای خانه، حک کردن اسامی بر روی پارچه ی دسته ی مبل ها و طرح های لرزان انگشتی بر روی شیشه های بخار گرفته ی پنجره های خانه، وجودنخواهد داشت.

(more…)

Continue Readingچه زود بچه ها بزرگ میشن

بهترین دوست

میگم: تازگیا همه سگ میارن تو خونشون!
میگه:  فکرشم نکن, من آوردم, بیچارم کرد!
میگم: چرا؟ اونایی که دارن خیلی هم  تعریف میکنن.
میگه: خیال میکنی, منم گول همین حرفا رو خوردم!
میگم: من اصلا نمیدونستم که تو سگ داشتی! (more…)

Continue Readingبهترین دوست

شری جون

چند سال پیش بود, میخواستم برای اولین بار بعد  از سالیان سال نوروز رو در جمع خانواده در ایران بگذرونم, با هزار مشکل  بالاخره اوضاع  رو جوری برنامه ریزی کردم که بتونم ٢-٣ هفته ای مغازه رو تعطیل کنم و کارا رو راست و ریست کردم و تا جایی رسوندم که دیگه  رفتم و بلیت هواپیما رو رزرو کردم.
خرید بلیت از هواپیمایی جمهوری اسلامی هم که میدونین راه و روش خودشو داره و با هیچ قاعده و قانون  رایجی در این صنعت, همخونی نداره! (more…)

Continue Readingشری جون

چینی قلابی

نوشته مهدی امیری ۲۰ آگوست ۲۰۱۲

دوستان ماجرای امروزمون ، در اصل بر میگرده به ۷-۸ سال پیش! تازه ازدواج  کرده بودیم  و همسر گرامی از ایران تشریف آورده بودن,  مام  با وجودی که تا اون زمان زندگی مجردی داشتیم اما  همه  جور هم وسائل خونگی داشتیم اما خوب دیگه، هموطنان رو که میشناسید، وقتی از ایران میان، هیچی رو قبول ندارن! تا چند ماه و حتی سالیان سال، هر چی  تو ایران داشتن،   بهتره از اینجا!

(more…)

Continue Readingچینی قلابی

باغ انار! the Pomegranate garden

نوشته مهدی امیری ۲۳ فروردین ۱۳۸۸ - ۱۲ آوریل ۲۰۰۹ زمانی‌ که بچه بودیم، باغ انار بزرگی‌ داشتیم که ما بچه‌ها خیلی‌ دوست داشتیم، تابستونا که گرمای شهر طاقت فرسا…

Continue Readingباغ انار! the Pomegranate garden

!تصادف

 مهدی امیری در می 24, 2009 خیلی‌ سال بود میشناختمش، علی‌ رو میگم، هنوزم دلم نمیاد بگم خدا بیامرزتش! یعنی‌ اصلا باورم نمی‌شه که دیگه علی‌ پیش ما نیست، دیگه…

Continue Reading!تصادف

تئاتری به اسم زندگی‌!

  نوشته مهدی امیری Mehdi Amiri  می 17, 2010 life is a play چند وقت پیش با برادرم که رل یک آدم فهمیده و دانشمند رو بازی میکنه!  صحبتی‌ داشتیم…

Continue Readingتئاتری به اسم زندگی‌!

خوشبختی‌

  نوشته مهدی امیری در تاریخ نوامبر 14, 201 هشت نه سال پیش بود تقریبا, هنوز ازدواج نکرده بودم, رفته بودیم ایران خونه یکی‌ از اقوام خیلی‌ نزدک, خانومش گفت…

Continue Readingخوشبختی‌