توانا بود, هر که دانا بود
نوشته مهدی امیری در ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۴ چگونه همسری انتخاب کنیم بهش میگم خوب, شیندم که از همسرتم جدا شدی! میگه اره دیگه, باید تغییراتی در زندگیم میدادم. میگم مرد…
۱۷ سال بود که ایران نرفته بود ،وقتی بلیتشو تو هواپیمایی گرفت خیلی هیجان زده بود، ۴ روز دیگه فرودگاه و دیدن خانواده ، مادر ،برادرا و خواهرا ، تو این مدت چند بار دایی و عمو شده بود اما هیچکدوم از این بچه ها رو ندیده بود! فقط تلفنی صدای چند تاییشون رو شنیده بود، همم اولین حرفی که میپرسیدن این بود که ، دایی، عمو کی دیگه میای ایران، ما کی دیگه میتونیم شما رو ببینیم؟!
از همه بیشتر اما بعد مادرش، دلش واسه داداش کوچیکش تنگ شده بود، خیلی تو این چند سال، دلش هواشومیکرد، وقتی داشت از ایران میرفت، تازه سیبیلاش در اومده بود، حالا واسه خودش مردی شده بود میخواست زن بگیره!
رفتن به ایرانشم فقط بخاطر عروسی داداش کوچیکش بود. (بیشتر…)
دوستان تمام اطلاعاتی رو که در باره بلند شدن و نشستن هواپیماهاتو این دوتا فرودگاه لازم دارین، میتونین اینجا پیدا کنین! اونایی که مسافری از ایران داران و یا دوستان…