معامله بر سر خلیج همیشه فــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــارس

دوستان این وطنپرستی من هم عجیب داره کار دست من میده, کم کم دیگه دارم جونمو  بخاطر حب وطن از دست میدم!
الان همین نوشته ای هم که میخوام تقدیم حضورتون کنم،کم خطرناک نیست، ممکنه بازم کماندو بفرستن که ترتیب منو بدن، ایندفه اما نه دشمنا بلکه  وطنپرست  های دو آتیشه ای مثل  خود من! (بیشتر…)

ادامه خواندنمعامله بر سر خلیج همیشه فــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــارس

دستگیری سارق با کمک آیفون !

خانوم جوانی روز جمعه، ساعت حدود  ۶ بعد   از ظهر،   در کافه ای در مرکز شهر وین مشغول نوشیدن قهوه بود و متوجه اینکه شخصی کیف او را…

ادامه خواندندستگیری سارق با کمک آیفون !

حمله کروکودیل به بچه ها در اتریش!

دوستان،  دختر و پسر ۱۱ ساله ای با نام های کیارا و مارسل،  در کنار رودخانه دراو (DRAU )  در اتریش مشغول بازی کردن بودن که مورد حمله کروکودیلی  …

ادامه خواندنحمله کروکودیل به بچه ها در اتریش!

معامله از نوع مشهدی!

دوستان سالها پیش که بعد از مدت ها، رفته بودم ایران، وقتی میرفتم چیزی بخرم، همراهان میگفتن که تو فورا  پولو در نیار بده، بزار ما اول چونه هامونو بزنیم وقتی گفتیم بده اونوقت دست تو جیبت کن !
من خودم اینجا مغازه دار بودم اما  چونکه  اینجا از چونه زدن و این داستان ها خبری نبود، مام دیگه از عادت در اومده بودیم تا قیمت رو میگفتن، یا میخریدم یام میگفتم خیلی  ممنون و میومدم از مغازه بیرون!
خلاصه یکی دو هفته اول،منو میبردن مثل عقب مونده ها میگفتن تو دهنتو باز نکنی بهتره، مام هیچی نمیگفتیم و دوستان و فامیل واسه من خرید میکردن! (بیشتر…)

ادامه خواندنمعامله از نوع مشهدی!

چینی قلابی

نوشته مهدی امیری ۲۰ آگوست ۲۰۱۲

دوستان ماجرای امروزمون ، در اصل بر میگرده به ۷-۸ سال پیش! تازه ازدواج  کرده بودیم  و همسر گرامی از ایران تشریف آورده بودن,  مام  با وجودی که تا اون زمان زندگی مجردی داشتیم اما  همه  جور هم وسائل خونگی داشتیم اما خوب دیگه، هموطنان رو که میشناسید، وقتی از ایران میان، هیچی رو قبول ندارن! تا چند ماه و حتی سالیان سال، هر چی  تو ایران داشتن،   بهتره از اینجا!

(بیشتر…)

ادامه خواندنچینی قلابی

اسم اصیل ایرانی!

دوستان من قبلا هم در باره اسم گذاشتن رو بچه ها  مطالبی نوشتم و میدونین که تا حدی در این مورد  حساسم، وقتی اسمای عجیب و غریب میشنوم ، دیگه جلو دهنمو نمیتونم بگیرم!

امروزم تو مغازه نشسته بودم که آقایی ایرانی تشریف آورد تو مغازه و  پرسید (بیشتر…)

ادامه خواندناسم اصیل ایرانی!

شاه رضا

دوستان این شاهرضای داستان ما هیچ ربطی با رضا شاه و این حرفا نداره, تو شهر ما و اصولا در تمام ایران رسم بود که که وقتی یکی رو میخواستن عزت و احترامش  کنن یک شاه جلو اسمش میزاشتن, مثل شاه مهدی  یا شاه محمود , حالا این آقا رضای ما, چه جوری معروف شده بود به  شاهرضا کسی نمیدونست, هیچ کس هم نمیدونست, پدر و مادرش کی بودن, کجا زندگی میکرد,  اصلا فک و فامیلی داشت , نداشت, هیچکی اخرشم نفهمید! شاهرضای ما   یک خورده خل وضع بود بیچاره (بیشتر…)

ادامه خواندنشاه رضا

سوالات، پیشنهادات و انتقادات قسمت دوم

دوستان به علت طولانی شدن بخش سوالات  شما، قسمت دومی را  شروع کرده و امیدواریم که ما و دیگر کاربران بتوانیم پاسخی برای سوالات شما عزیزان  داشته باشیم، در این قسمت شما همچنین میتوانید، پیشنهادات و انتقادات خود را به ما منتقل نمایید!
برای خواندن پرسش ها و پاسخ های قسمت اول به این لینک رجوع فرماید!
با  توجه به اینکه، عده ای از دوستان،  سوالاتی را مطرح کرده و (بیشتر…)

ادامه خواندنسوالات، پیشنهادات و انتقادات قسمت دوم

ریاضیات و احتمالات

دوستان یادش بخیر زمان بچگی، دبیرستان که میرفتم، کلاس دوم، سوم بودم برادر بزرگترم دانشجو بود،با وجود ۶ – ۷ سال اختلاف سن، رابطه بسیار خوب و  نزدیکی داشتیم، هر روز که از دانشگاه برمیگشت، ساعت ها از اتفاقات روزانه با همدیگه صحبت میکردیم، خاطرات شیرین و بسیاری ز اون مکالمات برامون مونده اما یک حرف برادرم و شاید بهتره بگم یک  تئوری اخوی گرامی رو  هیچوقت فراموش نمیکنم (بیشتر…)

ادامه خواندنریاضیات و احتمالات

غم مخور!

دوستان بعضی ها واقعا ذره ای مهر و محبت تو وجودشون نیست! دیروز یکی از دوستان قدیمی اومده پیشم، اصلا بهتون بگم چی میگفت باورتون نمیشه! میگه خدا رو شکر تابستون…

ادامه خواندنغم مخور!

!عروس با نمک

دوستان، دیروز  خیلی اوضام قر و قاطی و در هم بر هم بود ، باید به حسابای مغازه میرسیدم و واقعا که وقت کم آورده بودم، همین جوری که داشتم لیست ها رو وارد کامپیوتر میکردم دیدم یکی از دوستان ایرانی وارد شد، خانوم خیلی خوبیه اما تو پر حرفی و وراجی، من انگشت کوچیکشم نمیشم!
تا دیدمش، گفتم یا ابوالفضل ! ۲-۳ ساعتی از کار و حساب مساب افتادیم! (بیشتر…)

ادامه خواندن!عروس با نمک

جالب ترین و مفید ترین آدرس های اینترنتی برای ایرانیان!

دوستان امروز بخش جدیدی را به سایت اطلاع رسانی پارس نیوز اضافه میکنیم با عنوان لینک های مفید و جالب برای ایرانیان! از همه شما هموطنان گرامی خواهشمندیم که با…

ادامه خواندنجالب ترین و مفید ترین آدرس های اینترنتی برای ایرانیان!

گربه مخوف!

بعد از اینکه رژیم در ایران عوض شد، خیلی از هموطنان دوست داشتن برای دیدن خانواده برگردن ایران! خیلی ها با دلیل بعضی ها هم بدون هیچ دلیلی میترسیدن که موقع برگشت تو فرودگاه بگیرنشون!
مام دوستی داشتیم که با وجودی که خیلی دلش میخواست برگرده اما خیال میکرد تا برگرده از همون فرودگاه مستقیم میبرنش هولوفدونی! این بشر نه سیاسی بود نه تو عمرش تو تظاهرات و میتینگی شرکت کرده بود و نه هیچ دلیل دیگییی برای این ترسش داشت اما ۱۰-۱۵ سال بود که نمیرفت! (بیشتر…)

ادامه خواندنگربه مخوف!

دردیست غیر مردن آن را دوا نباشد!

دیروز طبق معمول نشسته بودم   تو مغازه و با درد و مشکلات خودم درگیر  بودم  که در باز شد و شهرام وارد شد!
میگه سلام خوبی؟ میگم ای!
میگه ای دیگه چیه؟ خوبی، میزونی یا درب و داغون؟
میگم من کی میزون بودم که حالا باشم؟!
میپرسه  چه خبر؟
میگم چه خبری میتونم داشته باشم ، من که صبح تا شب تو این سوراخم  از چی میتونم خبر داشته باشم؟ (بیشتر…)

ادامه خواندندردیست غیر مردن آن را دوا نباشد!

قلتبان!

دیروز صبح دوستان،  خیلی زود تر اومدم مغازه چونکه خیلی کار داشتم، ساعت حدودای ۸ نشسته بودم پشت کامپیوتر، در هم بسته و چراغام  هنوز خاموش  و داشتم حساب ها رو بررسی میکردم که دیدم یک تاکسی پارک کرد  جلو مغازه ، با خودم گفتم که فقط خدا کنه که از دوستان نباشه که بتونم کارمو تموم کنم ! بازم  محض احتیاط ، خودم رو پشت مانیتور کامپیوتر قایم کردم و گفتم کار از محکم کاری عیب نمیکنه!
تو همین حالت نیمه نشسته و نیمه دراز بودم که دیدم یکی تق تق میزنه به در! جواب ندادم! (بیشتر…)

ادامه خواندنقلتبان!

روز مادر

دوستان میدونین که فردا روز مادره، در اروپا و امریکا   دومین یک شنبه ماه می رو همه ساله، به عنوان روز مادر جشن میگیرن، در ایران هم روز تولد حضرت زهرا , …

ادامه خواندنروز مادر

کافه هاوس های وین

نوشته شده توسط  گیس طلا در ۱۱ سپتامبر 2009
‫روز دوشنبه با ابجی بزرگه ایستگاه وست بانهوف قرار داشتم. من جقیقتا از این مترو بازی اینجا خوشم می یاد اینقدر که سر وقته . زودتر از خونه راه افتادم تا برم کتابخونه بزرگ شهر را ببینم.
‫از ایستگاه که بیرون اومدم (بیشتر…)

ادامه خواندنکافه هاوس های وین

جشن عروسی

۱۷ سال بود که ایران نرفته بود ،وقتی بلیتشو تو هواپیمایی گرفت  خیلی هیجان زده بود، ۴ روز دیگه فرودگاه و دیدن خانواده ، مادر ،برادرا  و خواهرا ،  تو این مدت  چند  بار دایی و عمو شده بود اما هیچکدوم از این بچه ها رو ندیده بود! فقط تلفنی صدای  چند تاییشون رو شنیده بود، همم اولین حرفی که میپرسیدن  این بود که ، دایی، عمو کی دیگه میای ایران،  ما کی دیگه  میتونیم  شما رو ببینیم؟!
از همه بیشتر اما بعد مادرش، دلش واسه داداش کوچیکش تنگ شده بود، خیلی تو این چند سال، دلش هواشومیکرد، وقتی داشت از ایران میرفت، تازه سیبیلاش در اومده بود، حالا واسه خودش مردی شده بود میخواست زن بگیره!
رفتن به ایرانشم  فقط بخاطر عروسی داداش کوچیکش بود. (بیشتر…)

ادامه خواندنجشن عروسی