دعوت!
نوشته مهدی امیری در آگوست 6, 2010
نوشته مهدی امیری در آگوست 6, 2010
دوستان بعضی ها واقعا ذره ای مهر و محبت تو وجودشون نیست! دیروز یکی از دوستان قدیمی اومده پیشم، اصلا بهتون بگم چی میگفت باورتون نمیشه! میگه خدا رو شکر تابستون…
دوستان، دیروز خیلی اوضام قر و قاطی و در هم بر هم بود ، باید به حسابای مغازه میرسیدم و واقعا که وقت کم آورده بودم، همین جوری که داشتم لیست ها رو وارد کامپیوتر میکردم دیدم یکی از دوستان ایرانی وارد شد، خانوم خیلی خوبیه اما تو پر حرفی و وراجی، من انگشت کوچیکشم نمیشم!
تا دیدمش، گفتم یا ابوالفضل ! ۲-۳ ساعتی از کار و حساب مساب افتادیم! (بیشتر…)
دوستان امروز بخش جدیدی را به سایت اطلاع رسانی پارس نیوز اضافه میکنیم با عنوان لینک های مفید و جالب برای ایرانیان! از همه شما هموطنان گرامی خواهشمندیم که با…
دوستان امروز در کشور اتریش روز پدره و من میخواهم این روز عزیز رو از طرف همه بچه های خوب و قدر شناس به پدران عزیز و زحمت کش و…
دوستان میدونین که فردا روز مادره، در اروپا و امریکا دومین یک شنبه ماه می رو همه ساله، به عنوان روز مادر جشن میگیرن، در ایران هم روز تولد حضرت زهرا , …
نوشته مهدی امیری در 24 آوریل, 2010 بعد از ماهها امروز تو این شهری که ما زندگی میکنیم، آفتاب شده بود و هوام قرار بود بشه ۲۱ درجه سانتیگرد! شما…
نوشته مهدی امیری ۲۳ فروردین ۱۳۸۸ - ۱۲ آوریل ۲۰۰۹ زمانی که بچه بودیم، باغ انار بزرگی داشتیم که ما بچهها خیلی دوست داشتیم، تابستونا که گرمای شهر طاقت فرسا…
۱۷ سال بود که ایران نرفته بود ،وقتی بلیتشو تو هواپیمایی گرفت خیلی هیجان زده بود، ۴ روز دیگه فرودگاه و دیدن خانواده ، مادر ،برادرا و خواهرا ، تو این مدت چند بار دایی و عمو شده بود اما هیچکدوم از این بچه ها رو ندیده بود! فقط تلفنی صدای چند تاییشون رو شنیده بود، همم اولین حرفی که میپرسیدن این بود که ، دایی، عمو کی دیگه میای ایران، ما کی دیگه میتونیم شما رو ببینیم؟!
از همه بیشتر اما بعد مادرش، دلش واسه داداش کوچیکش تنگ شده بود، خیلی تو این چند سال، دلش هواشومیکرد، وقتی داشت از ایران میرفت، تازه سیبیلاش در اومده بود، حالا واسه خودش مردی شده بود میخواست زن بگیره!
رفتن به ایرانشم فقط بخاطر عروسی داداش کوچیکش بود. (بیشتر…)
دوستان حال و احوال کردن هم با این خارجیها درد سره بخدا! دیروز دیدم یکی از مشتری های اتریشی اومد تو مغازه, چونکه چند دفه ای اومده بود پیشم, گفتم…
می 19, 2009 نوشته مهدی امیری