نیمه گمشده

چند وقتیه که میخوام ۲-۳ کلمه حرف حساب رو با شما عزیزان درمیون بزارم, بلاخره هرچی باشه, من چند تا پیرهن از شماها بیشتر کهنه یا پاره کردم . دوستان,…

Continue Readingنیمه گمشده

طنز تعمیر اجاق گاز!

چند هفته ای بود که عیال  هر روز میگفت که اجاق گازمون درست کار نمیکنه، یکی  از شعله هاش روشن نمیشه! منم میگفتم عیب نداره حالا، ۴ تا شعله هستن، ۳ تای…

Continue Readingطنز تعمیر اجاق گاز!

……یارو گفت

نوشته مهدی امیری در فوریه 6, 2010

خیلی‌ اخماش تو هم بود، با صد من عسل هم نمیشد خوردش، گفتم چی‌ شده رفیق ؟ نبینم اینجور اوضات در هم بر هم باشه، خیلی‌ پریشونی!
گفت میخواستی چی‌ بشه؟ پدرم در اومده، نمیدونم من چه گناهی کردم که اینجوری باید کفارشو پس بدم! (more…)

Continue Reading……یارو گفت

عرق فروش شهر ما!

ارسال‌شده در نوشته‌های بابی در فوریه 27, 2009

وقتی‌ که  بچه بودیم، تو شهرمون که یک شهر  مذهبی ‌بود، یکدونه عرق فروشی داشتیم! اونم کجا ۲۰۰-۳۰۰ متر مونده به مدرسه ، ما بچه‌ها خیلی‌ میترسیدیم از این عرق‌فروشی و بیشتر از اون، از ادمایی که توش میرفتن و بیرون میومدن، همیشه موقع مدرسه رفتن ۵۰ متر مونده به اونجا میرفتیم اونور خیابون که از جلو اون کافه رد نشیم، خیال میکردیم که ادمایی که اون تو هستن همه جانی و ادمکش هستن!
(more…)

Continue Readingعرق فروش شهر ما!