دوستان اینو در رابطه با این مینویسم که دوتا از دوستان به من ایراد گرفته بودن که چرا شاکی شدی که در فلان رستوران, ٦٠ سنت بخاطر ٢ قاچ لیمو ازت گرفتن, گفتن حالا ٦٠ سنت چی بوده که تو ورداشتی اینو نوشتی!
بهشون عرض کردم که مساله اون ٦٠ سنت نیست, شما وقتی میری جایی غذا میخوری, حسابت, ٢٧ یورو بشه, ٣٠ تا میدی, ٢٧ و ٦٠ هم که بشه, بازم ٣٠ تا میدی, یعنی که اون ٦٠ سنت هیچ رلی بازی نمیکنه, تازه خیلیام هستن که وقتی با همچین چیزی روبرو میشن, اون ٦٠ سنت رو میدن اما دیگه انعام رو نمیدن, یعنی بخاطر ٦٠ سنت اضافه, یکوقت دیدی که آخر سر, ٣ یورو هم کمتر دادن!
واسشون خاطره ای رو تعریف کردم که حالا واسه شمام میگم:
چقدر من این تعارفات ایرانی رو دوست دارم، ۳ روز پیش تو مغازه بودم که خانومی، هم سنّ و سال خانوم خود بنده وارد مغازه شد!
بعد از سلام و علیک گرم و گیرا و جای خانوم بچهها خالی نباشه و انشالا بزودی برگردن و دلتنگیها تموم بشه و این حرفا گفت که من امروز خودم اومدم پیشتون که دعوتتون کنم که یک روز یا یک شب، هر جوری که راحت تر هستین و وقتتون اجازه میده تشریف بیارین پیش ما، شامی، ناهاری در خدمتتون باشیم!
گفتم خدمت از ماست خانوم!
هر چی فکر کردم، اصلا قیافه خانومه یادم نمیاومد رومم نمیشد که ازش بپرسم که شما اصلا کی هستی! بی انصاف همشم میگفت شوهرم، یکدفم اسمشو نمیگفت که من بدونم شوهرش کیه!