شیزوفرن

دوستان دیروز گفتگوی جالبی داشتیم با یکی از هموطنان، البته جالب بودنشم همچین بدون بحث نیست! اما خوب دیگه گفتگویی بود از نوعی دیگر! هر چند که پایان زیاد خوبی نداشت و دوستمون بدون گفتن یک کلمه مغازه رو ترک کرد و رفت (بیشتر…)

ادامه خواندنشیزوفرن

!طنز تعمیر اجاق گاز

چند هفته ای بود که خانومم هر روز میگفت که اجاق گازمون درست کار نمیکنه، یکی  از شعله هاش روشن نمیشه! منم میگفتم عیب نداره حالا، ۴ تا شعله هستن، ۳ تای دیگر رو استفاده کن!
امروز صبح  گفت که فر هم از کارافتاده  و دیگه روشن نمیشه!

میخواسته برای بچه ها پیتزا  آماده کنه،  نتونسته!

(بیشتر…)

ادامه خواندن!طنز تعمیر اجاق گاز

نون سنگک

با این برف و بارون کار ما دوستان,  خیلی زیاد شده، هر دو نفر آدم که میان تو مغازه یک دفعه باید کف مغازه رو تمیز کنیم!
دیشب ساعت های تقریبا هشت و نیم داشتم  مغازه رو جارو میزدم که تلفن زنگ زد، کی میتونست باشه غیر از وزیر جنگ؟!
میگه کجایی؟
میگم بالای برج ایفل!
میگه مغازه ای هنوز ؟!
میگم پس کجا انتظار داشتی باشم؟
میگه چیکار میکنی اونجا تا اینوقت شب؟
میگم آغاسی میخونه، جمیله هم داره واسم میرقصه! (بیشتر…)

ادامه خواندننون سنگک

مردم مردای قدیم!

ارسال‌شده در بهترین نوشته‌های بابی در آگوست 3, 2009

زنگ زدم به خانومم، گفتم بریم؟ پرسید کجا؟ گفتم چیکار داری دیگه بگو آره یا نه! گفت آخه بدونم کجا میخوایم بریم، گفتم یه جای خوب، گفت، کجا مثلا؟ گفتممسافرت، یک هفته میزنیم میریم یه کشور دیگه، الان چند وقتی‌ می‌شه که از همین خراب شده بیرون نرفتیم، گفت باشه من که همیشه با مسافرت موافقم، گفتم پس ترتیبشو بدم؟ گفت هر جوری که خودت صلاح میدونی‌، واسه بچه هام خوبه، هوایی به سرشون بخوره، گفتم شما که هنوز ۳ هفتس از مسافرت چند ماهه برگشتین، من بدبخت نزدیک ۳ ساله از همین مغازه تکون نخوردم! (بیشتر…)

ادامه خواندنمردم مردای قدیم!

سرزمین کفار!

ارسال‌شده در نوشته‌های بابی جولای 4, 2010   ۵-۴  سال پیش جاتون خالی‌ مسافرتی داشتیم به جزایر قناری، به شهری به نام San Agustin در Grand Canary ! اون وقتا…

ادامه خواندنسرزمین کفار!

ترک عادت !

چند هفته پیش جاتون خالی، خانوادگی  رفته بودیم خونه یکی از دوستان، دیدیم دوستمون خیلی اخماش تو همه!
آدمی که هیچ وقت  خنده از لبش دور نمیشد رو با صد من عسل هم نمیشد خورد!
از خانومش پرسیدم چشه این بچه امشب، من تا حالا اینو اینجوری ندیده بودم؟! (بیشتر…)

ادامه خواندنترک عادت !

با همین دوتا گوش خودم شنیدم…

ارسال‌شده در نوشته‌های بابی آوریل 10, 2010

چند روزی بود که تصمیم داشتم یک مطلب قشنگ درباره خانم‌ها بنویسم، چونکه کم کم ممکنه بعضیا، بگن که بابی میونش با خانوما خوب نیست و خیال کنن که بابی خدای نکرده، زبونم لال ضد خانوماس! یعنی‌ مثل فمینیستا که ضد مردان بابی هم ضد خانوماس! (بیشتر…)

ادامه خواندنبا همین دوتا گوش خودم شنیدم…

بابای خوب!

دوستان همه چی بر عکس شده بخدا! قبلنا بچه ها جرات نمیکردن جلو پدر و مادرا سیگار بکشن حالا ما پدر ها جرات نمیکنیم  جلو بچه هامون دست به سیگار بزنیم!  صبحا که بعد از صبحانه میخوایم  سیگار بکشیم باید بریم یه جا قایم شیم و یواشکی سیگاره رو جوری بکشیم که بچه ها نبینن دعوامون کنن!

امروز صبح هم  رفته بودم و مشغول کشیدن سیگار صبگاهی بودم در ضمن هوای دختر کوچیکه روهم  داشتم که تو آشپزخونه  نشسته بود و  قرار بود لیوان  شیری رو که مامانش براش گذاشته بود بخوره !
دختر کوچیک من بر عکس باباشه هر چی من خوردن رو دوست دارم اون از غذا  و میوه خوردن و  اینجور کار ها بدش میاد، عوضش، شکلات و آت و اشغال ، هر چی بهش بدین، نه نمیگه! (بیشتر…)

ادامه خواندنبابای خوب!

شیراز

ارسال‌شده در نوشته‌های بابی در مارس 11, 2010

داستان مال چند سال پیشه، تو این کشوری که ما زندگی‌ می‌کنیم، اکثر آدمایی که اهل مسافرت هستن، وقتی‌ اسم ایران رو میشنون، فورا میگن که خیلی‌ دلشون میخواد یکبار برن شیراز رو ببینن، من هم اینقد اینحرفو از خارجیها شنیده بودم که  دیگه عقده شده بود برام (بیشتر…)

ادامه خواندنشیراز

سال نو مبارک!

دوستان فرا رسیدن سال ۲۰۱۲ را به همه  ایرانیان غریب ، در سرتاسر دنیا تبریک گفته و برای تک تک شما عزیزان آرزوی سالی پر از برکت و خوشی و سلامتی میکنم! (بیشتر…)

ادامه خواندنسال نو مبارک!

ادب مرد به ز دولت اوست!

نویسنده مهدی امیری ۵ آوریل ۲۰۰۹

نمی‌دونم این چه عادت زشتیه که بعضی‌ از ما ایرانیها داریم، بعضی‌ از ماها، اکثرا  جوونتر ها، خیلی‌ که با همدیگه دوست میشن، برای نشون دادن دوستی و صمیمیت خیلی‌ زیاد، به همدیگه فحش خواهر و مادر میدن! یادم میاد چند وقت پیش فرودگاه اورلی پاریس بودیم (بیشتر…)

ادامه خواندنادب مرد به ز دولت اوست!

نپتون!

دوست عزیزم، همونی که زرشک پلو رو با کوبیده میخوره! اومده دیروز پیشم، یک ساک خرید هم دستش!
ازش  میپرسم، چیه تو هم رفتی خرید عید؟
میگه نه بابا، عید ما ۴ ماه دیگست!
گفتم بچه های ما این حرفا حالیشون نیست، (بیشتر…)

ادامه خواندننپتون!

باز امشب باید جلو تلویزیون خوابم ببره!

ارسال‌شده در نوشته‌های بابی در می 27, 2009
امشب فوتباله، اونم چه فوتبالی! FC Barcelona در برابر Manchester United،  چندین هفتس  که منتظر این مسابقم! فوتبال یعنی‌ این، ۲ تا ابر قدرت فوتبال با هم بازی می‌کنن اونم تو یک کشور بیطرف! اینجا معلوم می‌شه کی‌ چند مرده حلاجه!
مسابقه یک ربع به ۹ به وقت ما شروع میشه و من مطمئن هستم که ۱۰ دقیقه به ۹ صدای خور خور من تو اتاق میپیچه!  (بیشتر…)

ادامه خواندنباز امشب باید جلو تلویزیون خوابم ببره!

آش با کوکو سبزی!

دوستانی که مثل من سعادت زن و بچه داشتن رو دارن میدونن که شنبه ها، روزیه که باید بری برای خانواده خرید کنی، منم امروز مثل هر شنبه صبح قبل از اومدن سر کار باید ترتیب خرید آخر هفته رو میدادم.
(بیشتر…)

ادامه خواندنآش با کوکو سبزی!

!تصادف

 مهدی امیری در می 24, 2009 خیلی‌ سال بود میشناختمش، علی‌ رو میگم، هنوزم دلم نمیاد بگم خدا بیامرزتش! یعنی‌ اصلا باورم نمی‌شه که دیگه علی‌ پیش ما نیست، دیگه…

ادامه خواندن!تصادف

!الاغ

چند روز پیش، با خانومم نشسته بودیم و داشتیم در باره آدمایی که میان جشن  تولد دختر بزرگمون حرف میزدیم، دخترکوچیکه هم داشت واسه خودش نقاشی میکرد! خانومم گفت :…

ادامه خواندن!الاغ

مادام….مادام….مادمازل! + 18

 نوشته‌ مهدی امیری  در می 9, 2009

چندین سال قبل،یادش بخیر! به قول معروف سال به سال گویی دریغ از پارسال! بگذریم، چی‌ داشتم می‌گفتم؟ آها، از سال‌های گذشته، خدمت شما عرض کنم که من جزو کارهای مختلفی‌ که کردم یکی‌ هم رانندگی‌ تاکسی‌ بوده، که اتفاقا هم از همه کارایی که تا حالا افتخار انجام دادنشونو داشتم بیشتر دوست داشتم! هر روز ، در مورد من شاید بهتره بگم هر  شب، چونکه من شب‌ها کار می‌کردم، هر شب که میرفتیم سر کار (بیشتر…)

ادامه خواندنمادام….مادام….مادمازل! + 18

گفتم، گفت!

گفتم  شنیدی یک دخترخانوم مصری در اعتراض به اسلام گرایی در مصر عکسای لختیشو تو وبلاگش گذاشته؟
گفت اره! (بیشتر…)

ادامه خواندنگفتم، گفت!

تولد مضاعف!

Vienna 22 Nov 2011 برای اکثر دوستان امروز،  روزیه مثل همه روزهای دیگه، برای من اما روز بسیار مهمیه، امروز تولد دخترم بود، جای همگی خالی، تولدشم جشن گرفیم، خیلی…

ادامه خواندنتولد مضاعف!