خالی‌ بند!

ارسال‌شده در نوشته‌های بابی جولای 25, 2010

چند روز پیش یکی از آشنا ها اومده بود پیشم با دوستش،  تو صحبت گفتم که دو دقیقه  ماشینو گذاشتم رفتم سیگار بگیرم، برگشتم دیدم پلیس داره جریمه مینویسه، هر چی‌ هم گفتم، بی‌ پدر کوتاه نیومد، جریمه رو نوشت، داد دستم!
دوسته برگشت، گفت اینجا منو می‌خواست، خشتکشو در میاوردم! سرم درد میکنه واسه این حرفا! یارو جریمه رو نوشت داد دستت شمام هیچی‌ نگفتی؟! (بیشتر…)

ادامه خواندنخالی‌ بند!