نوشته مهدی امیری سپتامبر 13, 2010 نزدیکای ظهر بود که در باز شد و اومد تو، بیست، بیست و یکسالی…
ارسالشده در نوشتههای بابی سپتامبر 9, 2010 یادش بخیر زمان دانشجویی، مام مثل اکثر جوونای اون زمان که از ایران…
ارسالشده در نوشتههای بابی آگوست 23, 2010 چند روز پیش یکی از مشتریان گرامی که چند وقتیه از ایران اومدن…
ارسالشده در نوشتههای بابی جولای 29, 2010 دیروز یکی از دوستان اومده میگه یک تارنمای جدید درست کردم دیدی؟! گفتم…
ارسالشده در نوشتههای بابی جولای 25, 2010 چند روز پیش یکی از آشنا ها اومده بود پیشم با دوستش، تو…
ارسالشده در نوشتههای بابی جولای 15, 2010 بعضیها واقعا از مغزشون استفاده میکنن، همه چی رو تجزیه تحلیل میکنن<!--more-->، نتایجی…
نوشته مهدی امیری ژوئن 30, 2010 دیروز باز طبق معمول، حالم گرفته بود که دیدم یکی از دوستان که روی…
ارسالشده در نوشتههای بابی می 31, 2010 همه خیال میکردن ما دوقولو هستیم، همیشه با هم بودیم،داداشم یک سال و …
ارسالشده در نوشتههای بابی می 5, 2010 ما آدما با امید و آرزو زندهایم، اونایی که مریضن به امید اینکه…
ارسالشده در بهترین نوشتههای بابی آوریل 26, 2010 بچه که بودم خونمون چند تا کفتر داشتیم ، من حقیقتش کفتر…