استاد

گفتم سلام دکتر چطوری؟
گفت, خوبم , تو چطوری استاد!

یک خورده اینور و اونور رو تماشا کردم دیدم هیچکی نیست!
گفتم من استادم؟!
گفت اره دیگه, افتخار دادی, دلم روشن شد, دیدمت!
گفتم معمولا به اونایی که پخی نیستن میگن مهندس.
گفت, بلا نسبت تو, به اونا بعضی وقتا استادم میگن! اما  من غلط بکنم به تو بگم مهندس, تو واقعا استادی.
گفتم ما کی بقول خیام, ز کودکی به استاد شدیم که خومون نفهمیدیم؟!
گفت, نه شما خیلی وقته به این مقام رسیدی استاد.
گفتم اما من یادم نمیاد که ز استادی خود شاد شده باشم!
گفت شما مقامت بالا تر از این حرفاست که بخوای با این چیزا شاد شی, تو اصلا فکر کنم استاد بدنیا اومدی!
گفتم اگه خیلی وقت باشه استاد شده باشم که یعنی دیگه بازم بگفته همون شعر , بزودی هم بر خاک خواهم شد!
گفت خدا نکنه استاد, هنوز خیلی ها باید از وجود شما بهره ببرن!
گفتم, اگه میخوای پول و مول قرض بگیری که باید به عرضت برسونم که من از تو آس و پاس ترم !
گفت یعنی که پول ناهارمونم نداری بدی؟!
گفتم نه به جان عزیزت, من اومدم که چترو پیش تو پهن کنم .
گفت, شاخو بکش مهندس که اصلا شکلتم نمیخوام ببینم!

دیدگاهتان را بنویسید