نویسنده: مهدی امیری 14 در دسامبر 2008
از شما چه پنهون، چند وقتی هست که این شیر لامصب حموم ما چیکه میکنه و خانومم هر روز گیر میده که زنگ بزن یکی بیاد اینو درست کنه، هر چی بهش میگم که بابا اینجا که ایران نیست که برم سر کوچه و لوله کش رو بیارم که به ۳ شماره ترتیب شیر مارو بده، بعدشم یک شیرینی و ۲ تا چایی
بهش بدیمو بگیم خدا خیرت بده.
اینجا باید زنگ بزنی یارو بهت وقت بده بعدشم که بیاد پول خون مادرشو از ما بگیره و بره، بیاد اینجا هیچی نگیره، خیلی با انصاف باش ۱۲۰-۱۳۰ یورو میگیره واسه یه پیچ سفت کردن!


سلام مهدی جان عزیز…. خوبید؟! خیلی وقته ازتون بی خبرم… مثل همیشه عالی بود، دلم واسه نوشته هاتون تنگ شده بود…. کار و کاسبی چطوره؟! با بارون ها چه می کنید هنوز ادامه داره؟؟!!!!
سلام مرجان جون، تو که دیگه پاک ما رو فراموش کردی، نه اینجا نه تو فیس بوک، خبری ازت نیست، مثل اینکه بدجوری با درسا مشغولی!
به هر حال بسیار خوشحال شدم که نوشتتو دیدم، انشالله که همیشه شاد و سر حال باشی! 🙂
بارون هم که مرجان جون ولکن ما نیست، الان چند روزیه که داره میباره، باز ما توی شهر وین ، زیاد گرفتاری نداریم، بعضی شهر های اتریش که بلکل زیر آبن ! اتریش تنها نیست، مجارستان،چک،آلمان …اونا وضشون از ما بد تره! واقعا که دیگه همه مردم بدجوری حالشون گرفته شده 🙁
چه فراموشی مهدی جان!!! مشغولی زیاده!!! این ترم هم به امید خدا تموم شد… ولی دلم براتون تنگ شده بود… چی بهتر از بارون ، خبرش رو از اخبار شنیدم .ولی نه اینکه خونه زندگی ادم رو بهم بریزه…. خوشابحالتون…. امسال تهران هم بارندگی خیلی خوب بود. خدارو شکر…
دپرسیون هم مربوط به بارون های اخیره؟؟؟!!!