دوستان قسمت ششم مطالب جالب و خواندنی در پارس نیوز رو آغاز میکنیم و مانند همیشه از شما عزیزان خواهشمندیم که چناچه نوشته و مطلب قشگی جایی دیدین، در این قسمت با دیگر دوستان به اشتراک بزارین و چانچه نویسنده مطالب رو میشناسین، حتما نامشون رو در انتهای مطالب، ذکر بفرمایید!
مطالب جالب و خوندنی قسمت اول!
مطالب جالب و خوندنی قسمت دوم !
مطالب جالب و خوندنی قسمت سوم !
مطالب جالب و خواندنی قسمت چهارم
مطالب جالب و خواندنی قسمت پنجم
طبق معمول مامانم بابامو صدا زد که بیاد دره شیشه سس رو باز کنه
پدرم بعد از کلی کلنجار رفتن نتونست دره شیشه رو باز کنه
مادرم منو صدا زد و منم خیلی راحت درشو باز کردم و به بابام گفتم : اینم کاری داشت
پدرم لبخندی زد و گفت :
یادته وقتی بچه بودی و مامانت منو صدا میزد تو زود تر از من میومدی و کلی زور میزدی تا دره شیشه رو باز کنی ؟!
یادته نمی تونستی؟ …
یادته من شیشه رو میگرفتم و کمی درش رو شل میکردم تا بازش کنی و غرورت نشکنه
اشک تو چشمام جم شد
نتونستم حرفی بزنم و فقط پدرم رو بغل کردم !
*******
کـــــاش کـــســــی یــــاد مـــعــلـــمهـایـمــان مـیداد، اول مـهـری شـغــل پـدرهـا را نـپــرسـنـد, وقـتـی هـنـوز احـتـرام بـه هـمـه ی شـغـلهـا را
و افتخـار بـه همه ی پـدرها را ،یاد دانش آموزانشان ندادهاند!
حـالا قصه ی چشمان یـتـیـمی که نـم می خـورد، بـمانـد…
گــــاهـــی عکســـی را مـــی ســـوزانیــــم
گـــاهـــی عکســـی مـــا را مـــی ســـوزانـــد
گـــاهـــی بـــا دیـــدن یــک عکـــس ســـاعــت هـــا گــریـــه مـــی کنیـــم
گــــاهـــی هـــم ســـالهـــا بــا یـــک عکـــس زنـــدگــی مـــی کنیـــم
و ایــــن یعــنی زنـــدگــــــــی…
http://iran-livetv.com
[youtube https://www.youtube.com/watch?v=QyVkTxUyFP4?feature=player_embedded&w=400&h=320%5D
زورگیری به روشی جدید در ایران!
مدتی قبل که به قصد تفریح به منطقه آبعلی نزدیک تهران رفته بودم با مساله جالبی روبرو شدم. حدود ۴۰ کیلومتری تهران در وسط جاده، جوان قوی هیکلی که گویا حالت طبیعی نداشت به من که سوار اتوموبیل بودم اشاره می کرد که بایستم. ناخودآگاه به سمتش رفتم ولی قصد توقف نداشتم. با سرعت ۶۰ کیلومتر از کنارش گذشتم و وی در حالی که به من ناسزا می گفت ضربه ای با پای خود به در اتوموبیل من زد. من به این مساله توجه نکردم تا چند کیلومتر بعد که قصد کردم ببینیم خسارت وارده چقدر است.
در حالت ایستادن که بودم احساس کردم یک پراید نیز قصد دارد که با من متوقف شود، لذا من شک کردم و توقف کامل نکردم. پراید در کنار من قرار گرفت و تشویقم کرد که به بررسی خسارت بپردازم. به داخل پراید که نگاه کردم ۴ تا جوان را مشاهده کردم.
شک کردم که نکند این افراد از دوستان شخص لگد پران بوده اند. پس توقف نکرده و با سرعت تمام به سمت تهران آمدم و قضیه را با یک مرسدس بنز ۱۱۰ نیز مطرح کردم و مکان حادثه را به آنها خبر دادم. پس از اتمام قضیه و مشورت با دوستانم درباره حادثه مذکور متوجه شدم که این روش در واقع یک شیوه راهزنی جدید در جاده های بین شهری می باشد.
لذا از همه کسانی که این پیام را می خوانند توصیه می کنم که در موارد مشابه مانند بنده عمل کرده و خسارت مالی را به خسارت جانی و مالی ترجیح دهند.
۲- روش دوم اینه که با موتور به ماشین در حال حرکت نزدیک میشوند و نفری که ترک موتور نشسته با لگد ضربه ای به آینه یغل شما وارد میکند بصورتی که آینه بشکند و با سرعت از شما دور میشوند کمی جلوتر می ایستند تا شما تحریک شوید که بایستید و علت این کار را جویا شوید این همان اشتباهی است که آنها انتظار دارند شما انجام دهید .
در آنصورت است که با یک قمه بزرگ شما را تهدید کرده و ماشین و هرچه همراه دارید را به سرقت میبرند. این مطلب را به همه هموطنانمان اطلاع رسانی کنیم تا از بروز حوادث تلخ اینچنینی برای دوستانمان جلوگیری کنیم .
مرد فقیرى بود که همسرش کره مى ساخت، آن زن کره ها را به صورت دایره های یک کیلویى مى ساخت. مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید. روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت:
دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است.مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت:
ما ترازویی نداریم و یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار مى دادیم .یقین داشته باش که:به اندازه خودت برای تو اندازه مى گیریم!
تو یه جمع ۲۰-۳۰ نفره بگید که از پرتقال بدتون میاد و واکنش دوستاتون رو ببینید که همه با هم میگن: وا! مگه میشه کسی پرتقال دوست نداشته باشه؟ تنوع نژاد و مزه پرتقال انقدر زیاده که اگه عاشق هر پرتقالی هم نباشید، اقلا یه مدل از پرتقالا با ذائقهتون جور درمیاد.
حالا اگه بدونید پوست این میوه خوشطعم چه خواص عجیبی داره، حتما سورپرایز میشید.
پوست خشک پرتقال میتونه تو روزای سرد زمستون بهتر از نفت و بنزین کمکتون کنه که یه تل هیزم رو آتیش بزنید. پوست پرتقال به خاطر داشتن روغن قابل اشتعال “لیمو نه نه” میتونه اولین شعله آتیش برای یه شومینه هیزمی باشه.
این روغن برای حشرات اعصاب نمیذاره. کافیه یه پوره با پوست پرتقال و آب درست کنید و تو لونه مورچهها و جاهایی که مگس و پشه داره بریزید و ببینید چطوری همه این جَک و جونورها فرار میکنن. چند تیکه پوست پرتقال نزدیک رختخوابتون بذارید و بدون مسموم کردن هوا با حشرهکشهای شیمیایی از ویز ویز حشرات خلاص شید و راحت بخوابید.
به غیر از حشرات گربهها هم از بوی این روغن فراری هستن. اگه میخواهید گربهها تو باغچهتون رژه نرن، تو باغچه پوست پرتقال بریزید.
سطل آشغالی که توش پوست پرتقال ریخته، بوی گند همیشگی رو نمیده. پوست خشک پرتقال هم همین خاصیت رو داره. میتونید اونا رو تو یه کیسه توری بریزید و داخل کمد، کابینت یا یخچال بذارید تا بوی و نا و موندگی نگیره.
اگه تو خونه وان دارید، قبل از حمام چند تیکه پوست تازه پرتقال توی آب بندازید تا ویتامین C موجود پوست پرتقال جذب پوستتون بشه. اگه بعد از شما کسی حموم رفت و داد زد: وای اینجا بوی بهشت میده تعجب نکنید!
پوست خشک پرتقال بوی خوبش رو حفظ میکنه و میتونید بعد از آسیاب کردنش ازش به عنوان ادویه توی سالادها، سسها و غذاها استفاده کنید.
از نوارهای بلند پوست پرتقال میتونید شیرینیهای کوچک یا حبههای نارنجی و خوشمزهای برای تزئین دسر و شیرینی درست کنید.
انصافا اگه بخوان پوست پرتقال رو با اینهمه کاربردایی که داره، جدا بفروشن بیشتر از خود پرتقال نمیارزه؟
یه همایشی برای زنها به اسم چگونه با همسر خود عاشقانه زندگی کنید برگزار شده بود
توی این همایش از خانومها سوال شد : چه کسانی عاشق همسرانشون هستند ؟
همه ی زنها دستاشون رو بالا بردن
سوال بعدی این بود که : آخرین باری که به همسرتون گفتید عاشقش هستید کی بود؟
بعضی ها گفتن امروز … بعضی ها گفتن دیروز… بعضی ها هم گفتند یادشون نمییاد
بعد ازشون خواستند که به همسرانشون اس ام اس بفرستند و بگن: همسر عزیزم من عاشقت هستم
همه اینکار رو کردند
ازشون دوباره درخواست کردند گوشیشون رو بدن به کناریشون تا جواب اس ام اسهایی که براشون
اومد بود رو بلند بخونن
خوب یکسری از جواب اس ام اس ها رو براتون نوشتم
شما؟ –
اوه مادر بچه های من ، مریض شدی؟ –
عزیزم منم عاشقتم –
حالا که چی ؟ بازم ماشین رو کجا کوبوندی؟ –
من منظورت رو متوجه نمی شم؟ –
باز دوباره چه دست گلی به آب دادی ؟ این سری دیگه نمی بخشمت –
؟؟!! –
خوب برو سر اصل مطلب ، چقدر پول لازم داری؟ –
من دارم خواب می بینم ؟ –
اگه نگی این اس ام اس رو واقعا برای کی فرستادی قول میدم یکی رو بکشم –
ازت خواستم دیگه تو مشروب خوردن زیاده روی نکنی !!!
کلاهبرداری از مسافران سفرهای خارجی و آواره کردن آنها در کشوری غریب، از بدترین حالات کلاهبرداری است که این روزها و در آستانه عید نوروز هم بیم وقوع آن میرود.
بیم آنکه مسافران کم تجربهتر به امید استفاده مطلوب از تعطیلات نوروز، پسانداز یک سال خود را در اختیار عدهای کلاهبردار قرار دهند و به وضعی دچار شوند که هم پول خود را به باد بدهند و هم تعطیلات عیدشان به تلخی بگذرد و آرامشی که به دنبالش بودند، به استرس و سردرگمی در کشور غریب سپری شود.
شنیدهایم که شماری کلاهبردار، با تأسیس دفاتر خدمات مسافرتی و پیشنهاد تورهای خارجی بسیار ارزان قیمت به مشتریانشان، آنها را ترغیب به سفر میکنند و بعد از دریافت پول، بلیت را در اختیار فرد متقاضی سفر قرار میدهند.
اما دروغ بودن حرفها و وعدههای این آژانسها، از همان لحظه ورود به هواپیما مشخص خواهد شد،چرا که نوع صندلی و خدماتی که طبق وعدهها میبایست به مسافر داده شود، با واقعیت تفاوت زیادی دارد. از سوی دیگر، ترانسفر فرودگاهی که طبق قرارداد به عهده آژانس مسافرتی است، انجام نمیگیرد و سردرگمی مسافران، با پیاده شدن از هواپیما آغاز میشود. این مسافران وقتی خود را به هتل میرسانند، با هتلی معمولی و سطح پائین مواجه میشوند، در صورتی که به آنها قول هتل پنج ستاره داده شده بود. همچنین سایر خدمات معمول تورهای مسافرتی نیز به این مسافران داده نمیشود.
بدتر آنکه در بعضی موارد حتی هتلی هم برای این مسافران رزرو نمیشود و آنها مجبور به این میشوند که هزینه هتل را مجدداً پرداخت کنند و در صورت همراه نداشتن پول به میزان کافی، ناچار به بازگشت به کشور میشوند.
این کلاهبرداریها چند مدتی میشود که توسط عده معدودی از آژانسهای غیرمعتبر در حال انجام است و مسافرین سفرهای خارجی، میبایست پیش از پرداخت هزینه سفرشان، از معتبر بودن آژانس مسافرتیشان اطمینان حاصل کنند و مهمتر این که گول قیمتهای پائین پیشنهادی برای چنین سفرهایی را نخورند.
یکم آوریل, روز شوخیهای دروغین در سوئد 😆
روز یکم آوریل در سراسر سوئد روز دروغهای بزرگ است. در این روز همه سعی میکنند با ساختن دروغهایی که قابل باورکردن باشد اطرفیان خود را فریب دهند. هر کسی که دروغی بسازد که تعداد بیشتری آن را باور کنند در این زمینه موفق ترین است. “دروغساز” در روز بعد خطاب به فرد یا افرادی که دروغ را باور کرده اند میخواند: “آپریل آپریل دین دوما سیل!” که حاکی از آن است که شنونده فریب دروغ روز یکم آوریل را خورده است.
تقریبا تمامی رسانه های بزرگ سوئد اعم از مطبوعات, رادیو و تلویزیون یک دروغ یکم آوریل منتشر میکنند و در روز دوم آوریل یکی از سرگرمیهای مردم سوئد, نگاه کردن به روزنامه ها و تلویزیون و گوش فرار دادن به رادیو است تا بدانند که در لابلای اخبار روز گذشته, کدام خبر دروغ یکم آوریل بوده است و اینکه آیا فریب خورده اند یا خیر.
بعضی از دروغهای یکم آوریل در سوئد در چنان محدوده گسترده ای پخش شدند که به تاریخ پیوستند. مشهورترین دروغ اول آوریل در سوئد دروغی است که در روز یکم آوریل سال 1962 از تلویزیون سوئد پخش گردید که هنوز پس از گذشت 51 سال از آن بعنوان یکی از مشهورترین دروغهای یکم آوریل سوئد نام برده میشود. در آن روز مجری تلویزیون سراسری سوئد اعلام نمود که چنانچه مردم یک جوراب نایلون زنانه را بر روی صفحه تلویزیونهای خود (که در آن موقع سیاه و سفید بودند) بکشند, تلویزیونشان برنامه ها را بصورت رنگی نشان خواهد داد! صدها هزار خانواده سوئدی با کشیدن جورابهای نایلن زنانه بر روی صفحه تلویزیونهای خود در تکاپوی رنگی کردن صفحه تلویزیون خود بودند که روز بعد که ده ها هزار جوراب نایلن زنانه در سوئد پاره شده بود متوجه شدند که از قربانیان دروغ یکم آوریل بوده اند! این یکی از مشهورترین دروغهای یکم آوریل در سوئد است که پس از گذشت نزدیک به نیم قرن هنوز به دست فراموشی سپرده نشده است.
از دروغهای دیگر یکم آوریل در سوئد میتوان به دروغ یکی از رسانه ها اشاره کرد که در”خبری” اعلام نموده بود که ملکه سیلویا (ملکه سوئد) در حین قدم زدن در محلی, انگشتری گرانبها را گم کرده و جستجوهای پلیس نیز آن را پیدا نکرده است. این خبر باعث شد صدها نفر به آن محل رفته و بدنبال “انگشتر گم شده ملکه” بگردند! تا این که روز بعد متوجه شوند که فریب دروغ یکم آوریل را خورده اند. 🙁
مرسی کیان جان جالب بود، اینجام تو اتریش همین رسم رو دارن و کلا مثل همون دروغ سیزده خودمونه ، اتفاقا همین امروز یکی از آشنایان اومده بود پیشم و هر چی دیروز در باره ایران خونده بود که همشم دروغ سیزده بوده، داشت واسه من تعریف میکرد و باور هم کرده بود، هر چی بهش میگفتم بابا، دیروز، روز سیزده عید بوده و اینا همه دروغ سیزدست، باور نمیکرد، میگفت من خودم با عکس و تفضلات همه رو تو اینترنت دیدم!
دل نوشته های زیبا
از آجیل سفره عید فقط چند پسته لال باقی مانده است ، آنها که لب گشوده بودند خورده شدند ، آنها که لال باقی مانده اند می شکنند …. دندان ساز راست میگفت : پسته لال سکوتش دندان شکن است .
*******************************************
گاهی آنقدر دلم از زندگی سیر می شود که می خواهم تا سقف آسمان پرواز کنم و رویش دراز بکشم آرام و آسوده ، مثل ماهی حوضمان که چند روزی است که روی آب شناور است .
*******************************************
تاریخ “تولدت” مهم نیست ، تاریخ “تبلورت” مهم است
اهل کجا بودنت مهم نیست ، اهل و بجا بودنت مهم است
منطقه زندگیت مهم نیست ، منطق زندگیت مهم است
و گذشته زندگیت مهم نیست ، امروزت مهمه که چه
گذشته ای را برای فردات می سازی .
******************************************* مهم نیست کجا متولد شدم یا چگونه و کجا زندگی کردم ، مهم این است درآنجایی که بوده ام چگونه رفتاری داشته ام .
*******************************************
آخرین برگ از سفرنامه باران این چنین است :که زمین چرکین است .
******************************************* خدایا من به عنوان بنده حاجتم را گفتم ، امیدوارم اگر قرار به برآورده نشدنش هست از حکمت تو باشد ، نه از بی لیاقتی من .
******************************************* در سرزمینی که نام قبرستانهایشان “بهشت” است ، معلوم می شود که مردمانشان در “جهنم” زندگی می کرده اند .
******************************************* گلایه ها عیبی ندارد ، کنا یه هاست که ویران می کند .
*******************************************
همه موجودات زنده بعد از مرگشون فاسد می شن و خیلی از آدم ها قبل از مرگشون .
*******************************************
کوچه های قدیمی را باریک می ساختند تا آدمها موقع عبور از کنار هم به هم نزدیک تر شوند ، اکنون چقدر آواره ایم در این همه اتوبان پهن .
*******************************************
برای خانه همسایه ات هم چراغ آرزو کن ، قطعا حوالی خانه تو هم روشن تر خواهد شد .
*******************************************
مردم این زمانه چقدر مهربان شده اند ، وقتی دیدند کفش ندارم برایم پاپوش درست کردند .
*******************************************
مرا ببخش اگر به تو پیله میکنم ، قدری طاقت بیاوری پروانه می شوم و میروم .
*******************************************
تنها که باشی گاهی آرزو می کنی یک نفر اسمت را صدا کند ،حتی اشتباهی .
*******************************************
آزارم می دهد دیدن آن منظره ای که مادری کودکش را سیلی میزند ،ولی کودک باز هم دامان مادرش را رها نمی کند ، کجاست آن قاضی تا حکم کند که سرچشمه محبت مادر است یا کودک ؟
*******************************************
مدت هاست نه از آمدن کسی دلخوشم و نه از رفتن کسی دلگیر …. بی کسی هم عالمی دارد .
*******************************************
یادمان باشد که “اعتماد” المثنی ندارد ، پس لطفا گمش نکنیم .
*******************************************
تمام مزرعه کافر صدایش می کردند ، گل آفتابگردانی را که عاشق باران شده بود .
*******************************************
هیچ شباهتی با یوسف پیامبر ندارم : نه پیامبرم ، نه زیبایم ،
نه عزیزم ، و نه چشم به راهی دارم …. فقط در چاه افتاده ام .
*******************************************
دیشب خدا را دیدم گوشه ای می گریست ، من نیز بی اختیار گریستم هر دو یک درد داشتیم ، آدمها .
*******************************************
کوچک که بودم کشتی هایم که غرق می شد سریع برگی از دفتر مشقم می کندم و دوباره یکی عین آن را می ساختم ، حالا ولی روزهاست که کشتی هایم غرق شده و تنها در حسرت آنم که چرا دیگر دفتر مشقی ندارم …. ؟
*******************************************
چشم هایم را به بیمارستان میبرم ، نمیدانم چه مرگشان شده ؟ هر شب جایشان را خیس می کنند .
*******************************************
خدایا ما را ببخش که در کار خیر یا “جا” زدیم یا “جار” .
*******************************************
کوچک تر که بودیم همیشه از تکلیف زیاد کلافه می شدیم ، اما حالا که بزرگ شده ایم از این همه بلا تکلیفی سر در گم هستیم .
*******************************************
خدایم را دوست دارم و با وفاتر از او سراغ ندارم و به همین رسم وفاداریش کسانی را که دوست دارم به او می سپارم . *******************************************
زنی که تمام دغدغه اش ” ست ” کردن رنگ رژ لبش با لباس
زیرش است توان شنیدن درد دل یک مرد را ندارد ، حرف یک مرد را یا مرد می فهمد یا دود سیگارش .
*******************************************
پشت هر کوه بلند سبزه زاریست پر از یاد خدا و در آن باغ کسی می خواند که : خدا هست دگر غصه را ؟ آرزو دارم : خورشید رهایت نکند ، غم صدایت نکند ، ظلمت شب سیاهت نکند ، و تو را از دل آنکس که دلت در تن اوست حضرت دوست جدایت نکند .
*******************************************
یه قلب پاک از تمام مکانهای دیدنی جهان زیباتر است .
*******************************************
اشک هایم که سرازیر می شوند ، دیری نمی پاید که قندیل می بندد .. عجب سرد است هوای نبودنت …
*******************************************
لحظه هایی هست که دلم برایت تنگ می شود ، من اسم این لحظه ها را همیشه گذاشته ام .
*******************************************
چه کسی می گوید که گرانی شده است ؟ دوره ارزانی است ،دل ربودن ارزان ، دل شکستن ارزان ، دوستی ارزان ، دشمنی ها ارزان ، چه شرافت ارزان ، تن عریان ارزان ، آبرو قیمت یک تکه نان و دروغ از همه چیز ارزانتر …. قیمت عشق چقدر کم شده است کمتر از آب روان ! و چه تخفیف بزرگی خورده است قیمت هر انسان .
پیـغام گیر تلفن برخی شاعـران ایـرانی ! 🙂
زنگ زدن توی این روزها فقط برای مسائل کاری نیست و در اکثر مواقع از سر دلتنگیه و به نوعی یاد کردن از دوستان و رفقا به حساب میاد. هرچند بعضی وقت ها با صدای پیغام گیر مواجه می شیم که میگه : لطفا پس از شنیدن صدای بوق پیغام خود را بگذارید … اما تا حالا هیچ فكر كردید اگه زمان شاعرای قدیمی تلفن و پیغام گیر وجود داشت، شاعرا واسه پیغام گیرشون چه متنی رو میذاشتن؟! هرچند این مطلب برای خیلی از شما دوستان شاید چیز جدیدی نباشه ولی مرور دوباره اش هم خالی از لطف نیست.
پیغام گیر تلفن حافظ :
رفته ام بیرون من از کاشانه ی خود غم مخور!
تا مگر بینم رخ جانانه ی خود غم مخور!
بشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاری پیام
زان زمان کو باز گردم خانه ی خود غم مخور!
پیغام گیر تلفن سعدی :
از آوای دل انگیز تو مستم
نباشم خانه و شرمنده هستم
به پیغام تو خواهم گفت پاسخ
فلک را گر فرصتی دادی به دستم
پیغام گیر تلفن فردوسی :
نمی باشم امروز اندر سرای
که رسم ادب را بیارم به جای
به پیغامت ای دوست گویم جواب
چو فردا بر آید بلند آفتاب
پیغام گیر تلفن خیام :
این چرخ فلک عمر مرا داد به باد
ممنون توام که کرده ای از من یاد
رفتم سر کوچه منزل کوزه فروش
آیم چو به خانه پاسخت خواهم داد!
پیغام گیر تلفن مولانا :
بهر سماع از خانه ام رفتم برون، رقصان شوم!
شوری برانگیزم به پا، خندان شوم شادان شوم !
برگو به من پیغام خود، هم نمره و هم نام خود
فردا تو را پاسخ دهم، جان تو را قربان شوم!
پیغام گیر تلفن بابا طاهر :
تلیفون کرده ای جانم فدایت!
الهی مو به قوربون صدایت!
چو از صحرا بیایم نازنینم
فرستم پاسخی از دل برایت !
پیغام گیر تلفن منوچهری دامغانی :
از شرم به رنگ باده باشد رویم
در خانه نباشم که سلامی گویم
بگذاری اگر پیغام پاسخ دهمت
زان پیش که همچو برف گردد رویم!
پیغام گیر تلفن نیما (در خانه ای که در یوش بود) :
چون صداهایی که می آید
شباهنگام از جنگل
از شغالی دور
گر شنیدی بوق
بر زبان آر آن سخن هایی که خواهی بشنوم
در فضایی عاری از تزویر
ندایت چون انعکاس صبح آزا کوه
پاسخی گیرد ز من از دره های یوش
پیغام گیر تلفن نیما (در زمانی که در تهران زندگی می کرد) :
آی آدم ها!
كه اندرپشت خط
در انتظار پاسخی هستید !
یك نفر هم، اینك اندر خانه ی ما نیست!
كه پاسخ گوی الطاف شما باشد.
اگر با دست و پای دائم از چنگ فضای سرخ ناامنی
و این دریای تندوتیره و سنگین كه می دانید
رها گشتم
و سوی خانه برگشتم
سلامی گرم خواهم داد در پاسخ
محبت های بسیار عزیزان را…
پیغام گیر تلفن شاملو :
بر آبگینه ای از جیوه ء سکوت
سنگواره ای از دستان آدمیت
آتشی و چرخی که آفرید
تا کلید واژه ای از دور شنوا
در آن با من سخن بگو
که با همان جوابی گویم
تانگاه که توانستن سرودی است
پیغام گیر تلفن سایه :
ای صدا و سخن توست سرآغاز جهان
دل سپردن به پیامت چاره ساز انسان
گر مرا فرصت گفتی و شنودی باشد
به حقیقت با تو همراز شوم بی نیاز کتمان
پیغام گیر تلفن فروغ :
نیستم… نیستم… اما می آیم… می آیم… می آیم
با بوته ها که چیده ام از بیشه های آن سوی دیوار می آیم. می آیم. می آیم
و آستانه پر از عشق می شود
و من در آستانه به آنها که پیغام گذاشته اند
سلامی دوباره خواهم داد …
پیغام گیر تلفن شاعران شعر نو :
افسوس میخورم
چون زنگ میزنی
من خانه نیستم که دهم پاسخ تو را
بعد از صدای بوق
برگو پیام خود
من زود میرسم
چشم انتظار باش …
یاد سهراب سپهری بخیر آنکه تا لحظه خاموشی گفت :
تو مرا یاد کنی یا نکنی من به یادت هستم، آرزویم همه سرسبزی توست …
قوانین مورفی – اصلاحشده !! 🙄
قوانین مورفی تسکیندهندهی بدبیاریها و بدشانسیها هستند. نخستین قانون مورفی در سال ۱۹۴۹ در پایگاه نیروی هوایی ادوارز شکل گرفت. مورفی مهندس هوافضا بود که روی یک پروژه کار میکرد. در یکی از سختترین آزمایشهای پروژه، یک تکنسین خنگ، همهی سیمها را برعکس وصل کرد و آزمایش خراب شد. مورفی در بارهی این تکنسین گفت: «اگر یک راه برای خراب کردن چیزی وجود داشته باشد، او همان یک راه را پیدا میکند!» و این اولین قانون مورفی بود. قانون مورفی، نخست در فرهنگ فنی مهندسان رواج پیدا کرد و سپس به فرهنگ عامه راه یافت. بعدها قوانین دیگری هم پس از
کسب رتبهی لازم از بنیاد مورفی، در زمرهی قوانین اصلی قرار گرفتند.
حالا قوانین مورفی و قوانین استنباط شده از آنها:
· اگر در توده یا کپهای به دنبال چیزی بگردی، چیز مورد نظر حتماً در ته آن قرار دارد.
· هیچ کاری آنطور که به نظر میرسد، ساده نیست.
· وقتی در ترافیک گیر کردهای، لاینی که تو در آن هستی دیرتر راه میافتد.
· هر کاری دو برابر آنچه فکرش را میکنی وقت میبرَد؛ مگر اینکه آن کار، ساده به نظر برسد، که در آن صورت، سه برابر وقت میگیرد.
· هر چیزی که بتواند خراب شود، خراب میشود؛ آن هم در بدترین زمان ممکن.
· اگر چیزی را مقاوم در برابر حماقت احمقها بسازی، احمق باهوشتری پیدا میشود و کارت را خراب میکند.
· در صورتی که شانس انجام درست یک کار، پنجاه-پنجاه باشد، احتمال غلط انجام دادن آن، نود درصد است.
· وسایل نقلیه، اعم از اتوبوس و قطار و هواپیما و … همیشه دیرتر از موعد حرکت میکنند؛ مگر آنکه تو دیر برسی، که در این صورت درست سر وقت رفتهاند.
· اگر به نظر میرسد همهی چیزها خوب پیش میروند، حتماً چیزی را از قلم انداختهای.
· احتمال بد پیش رفتن کارها نسبت مستقیم با اهمیت آنها دارد.
· هر وقت خودت را برای انجام دادن کاری آماده کردهای، ناچار میشوی نخست کار دیگری را انجام دهی.
· اشیای قیمتی اگر سقوط کنند، به مکانهای غیر قابل دسترس، مثل کانال آب یا دستگاه زباله خرد کن (آن هم در حالی که روشن است) میافتند.
· مادر همیشه راه بهتری برای انجام کار تو پیشنهاد میکند؛ البته بعد از اینکه کار را بهسختی انجام داده باشی.
· هرچه بیشتر سعی کنی چیزی را از مادرت پنهان کنی، او بیشتر شبیه وبکم میشود.
· هشتاد درصد سؤالات امتحان پایان ترم بر اساس مطالب گفتهشده در کلاسی است که در آن غایب بودهای.
· وقتی قبل از امتحانات، نکات را مرور میکنی، مهمترینشان ناخواناترینشان است.
قوانین اتوبوسی مورفی:
· اگر تو دیرت شده، اتوبوس هم دیر میآید.
· اگر زود برسی، اتوبوس دیر میآید. اگر دیر برسی، اتوبوس زود رسیده است.
· اگر بلیت نداشته باشی، پول خرد هم نداری. هنگامی پول خرد داری که بلیت هم داری.
· هرچه بیشتر از راننده بپرسی که کدام ایستگاه باید پیاده شوی، احتمال اینکه درست راهنماییات کند، کمتر خواهد بود.
· مدت زیادی منتظر اتوبوس میمانی و خبری نیست؛ پس سیگاری روشن میکنی. بهمحض روشن شدن سیگار، اتوبوس میرسد.
· اگر برای زودتر رسیدن اتوبوس، سیگاری روشن کنی، اتوبوس دیرتر میآید.
قوانین کامپیوتری مورفی:
· دیسکت مشتری در سیستم تو خوانده نمیشود.
· اگر برای خواندن دیسکت مشتری، نرمافزار پیچیدهای روی رایانهات نصب کنی، آخرین باری خواهد بود که چنین دیسکتی به دستات میرسد.
قوانین عاشقانهی مورفی:
· همهی خوبها تصاحب شدهاند. اگر تصاحب نشده باشند، حتماً دلیلی دارد.
· هرچه شخص مورد نظرت بهتر و مناسبتر باشد، فاصلهاش از تو بیشتر است.
· «شعور» ضربدر «زیبایی» ضربدر «در دسترس بودن»، برابر است با عددی ثابت (که این عدد، معمولاً صفر است).
· میزان علاقهی دیگران نسبت به تو، نسبت عکس دارد با میزان عشق تو نسبت به آنها.
· چیزهایی که یک زن را بیش از هر چیز به مردی جذب میکند، همانهاییاند که چند سال بعد، بیشترین تنفر را از آنها خواهد داشت.
فلسفهی مورفی:
لبخند بزن … فردا روز بدتری است 😆
هشت نکته طلایی درباره بیمه شخص ثالث !
براساس قوانین جدید تخفیفهای تعلق گرفته به رانندههای با احتیاط با فروش خودرو از بین نخواهد رفت و قبل از پایان بیمهنامه به اتومبیل بعدی او یا فامیلهای درجه یکاش منتقل میشود.
به گزارش باشگاه خبرنگاران هر کسی که بیمهنامه شخص ثالث خریده حق دارد آن را گم کند و المثنی رایگان بگیرد. بر اساس قانون، دریافت هرگونه وجهی برای ارائه المثنی بیمهنامه یا گواهی برای بیمهنامههای مفقودی (المثنی) توسط شركتهای بیمه ممنوع است.با اینکه سالهاست بیمه شخص ثالث برای خودروها اجباری شده هنوز وسایل نقلیهای در خیابانها تردد میکنند که این بیمهنامه را ندارند. آنهایی هم که بیمه دارند خیلی با کارکردهای آن آشنا نیستند و فکر میکنند فقط باید لای مدارکشان باشد تا به پلیس نشان دهند یا هنگام حوادث برای پرداخت خسارت از آن استفاده کنند. ما هشت نکته را در ادامه به شما یادآوری میکنیم که ممکن است از آنها بیخبر باشید.آشنایی با این موارد به شما کمک میکند از این بیمهنامه ساده استفادههای جادویی ببرید و از این به بعد وقتی ماشینتان را فروختید بیمهنامهتان را نگه دارید. این توضیح هم ضروری است که تمام این نکات شامل بیمه شخص ثالث موتور سیکلتها هم میشود.
تخفیفهایتان را به خودرو جدید انتقال دهید
خیلیها سالها تلاش میکنند که با کمترین استفاده از کوپنهای بیمهشان تخفیف به دست بیاورند و در تمدید بیمهنامه از آن استفاده کنند اما یکی از مشکلات بزرگ این بود که وقتی کسی ماشیناش را میفروخت همراه با واگذاری بیمهنامه تمام تخفیفهایی که به خاطر رانندگی صحیح و کم خطر به دست آمده بود از بین میرفت. كارشناسان همیشه سعی داشتند كه بیمهنامه شخص ثالث را وابسته به راننده کنند و در هنگام ریسك سنجی آن در واقع خطر راننده را عامل اصلی قرار دهند.
البته نوع خودرو در میزان ریسك تاثیر خواهد داشت. خبر خوب اینکه بر اساس اصلاحی که در قانون بیمه شخص ثالث انجام شده از این به بعد در صورت انتقال قطعی مالكیت وسیله نقلیه، انتقال دهنده تا قبل از انقضای مدت اعتبار بیمهنامه میتواند تخفیف وسیله نقلیه منتقل شده را به وسیله نقلیه ازنوع مشابه متعلق به خود یا فامیلهای درجه اول خود منتقل کند.
شرکتهای بیمه مکلف شدهاند سوابق تخفیف نداشتن خسارت وسیله نقلیه منتقل شده را به وسیله نقلیه جایگزین انتقال داده و تخفیف مربوطه را باكسر تخفیف مدت باقی مانده وسیله منتقل شده در بیمهنامه وسیله نقلیه جایگزین اعمال کند. حق بیمه وسیله نقلیه منتقل شده در سررسید بیمهنامه آن بر اساس سوابق بیمهگذار جدید دریافت خواهد شد.
برای دریافت المثنی پول نپردازید
برخی تخلفها وجود دارد که اگر متقاضیان کمی به حقوق خودشان آشنا باشند از بین خواهد رفت. هر کسی که بیمهنامه شخص ثالث خریده حق دارد آن را گم کند و المثنی رایگان بگیرد. بر اساس قانون، دریافت هرگونه وجهی برای ارائه المثنی بیمهنامه یا گواهی برای بیمهنامههای مفقودی (المثنی) توسط شركتهای بیمه ممنوع است اما برخی نمایندگیهای بیمه از اطلاع نداشتن مراجعان از این قانون سوءاستفاده میکنند و برای صدور المثنی از آنها مبالغی دریافت میکنند. البته رویه شرکتها در این زمینه یکسان نیست. بعضی از شركتها در ابتدا و برای كوپن اول پولی دریافت نمیكنند ولی در صورت نیاز فرد به كوپنهای بعدی از دارنده بیمهنامه وجه دریافت میکنند. دسته بعدی دستورالعملی در این خصوص برای خود تهیه كردهاند و با توجه به مدت باقیمانده از بیمهنامه شخص ثالث وجهی را دریافت میکنند.
این رویههای متفاوت در حالی است که بر اساس اعلام رسمی بیمه مرکزی شرکتهای بیمه مجاز نیستند به هیچ وجه پولی از متقاضی صدور المثنی بیمهنامه دریافت کنند. پس اگر بیمهنامهتان گم شد برای المثنی آن پول اضافی نپردازید. در صورت اصرار شرکتهای بیمه میتوانید از طریق سایت اینترنتی بیمه مرکزی شکایت کنید.
بیمهنامه شما برای وثیقه کافی است
یکی از مزیتهای داشتن بیمهنامه شخص ثالث هنگام وقوع تصادف و حوادث این است در صورتی كه راننده مسبب حادثه، بیمهنامه معتبر داشته و باعث خسارت بدنی به شخص ثالث شود، مراجع قضایی و دادگاهها آن را به عنوان وثیقه میپذیرند. پس اگر تصادفی کردید و در دادگاه از شما درخواست وثیقه اضافی کردند این را بدانید بر اساس قانون و توافق بیمه مرکزی و مراجع قضایی بیمهنامه شما به عنوان وثیقه در هر سطحی حتی اگر تصادف منجر به مرگ شده باشد کافی است. البته این در شرایطی است که قبلا پرونده دیگری در جریان نباشد یعنی بیمهنامه شما به عنوان وثیقه در اختیار مرجع دیگری قرار نگرفته باشد. در این صورت هم البته اگر خسارت قبلی کم باشد با گرفتن یک معرفینامه باز هم میتوانید از این بیمهنامه به عنوان وثیقه استفاده کنید.
بیمهنامهتان را قبل از پایان مهلت قانونی تمدید کنید
خیلیها برحسب یک عادت قدیمی همه کارهایشان را دقیقه 90 انجام میدهند، این عادت را در مورد تمدید بیمهنامه شخص ثالث فراموش کنید. بهتر است بدانيد اگر در تمدید بیمهنامه شخص ثالث وقفه ایجاد شود باید جریمه پرداخت کنید. البته این جریمه تا یک ماه تاخیر زیاد نیست اما اگر یک ماه بگذرد بهتر است قید همه تخفیفها و… را بزنید و از یک شرکت دیگر یک بیمهنامه جدید بدون تخفیف بخرید چون جریمه یک ماه به بالا تقریبا بیشتر از نصف حق بیمه است.
منتظر رای دادگاه نمانید
بر اساس اصلاحات جدید در قانون بیمه شخص ثالث در حوادث رانندگی منجر به صدمات بدنی، شرکت بیمه موظف است پس از دریافت گزارش پلیس بلافاصله حداقل 50 درصد از دیه تقریبی را به زیاندیده پرداخت كند و باقیمانده آن را پس از معین شدن میزان قطعی دیه بپردازد. برای پرداخت بقیه خسارت هم در صورتی که فرد صدمه دیده اعتراضی نداشته باشد نیازی به رای دادگاه نیست و برآورد پزشکان و کارشناسان بیمه کافی است.در حوادث رانندگی منجر به فوت هم شركتهای بیمه میتوانند در صورت توافق با راننده مسبب حادثه و ورثه افراد فوت شده، بدون نیاز به رای مراجع قضايي، دیه و دیگر خسارتهای بدنی وارده را پرداخت کنند. پس در صورتی که صدمه دیده اعتراضی نداشت منتظر رای دادگاه نمانید و مقدمات پرداخت خسارت را از طریق شرکت بیمهایتان فراهم کنید.
تمدید بعد از دریافت خسارت
در صورتی که شخصی از بیمهنامهاش در سال قبل استفاده کرده باشد برای تمدید آن در سال بعدی باید قید تخفیفهایش را بزند ضمن اینکه اگر خسارت بدنی داشته باشد، هنگام تمدید از او جریمه هم دریافت میشود. اگر رابطه شما با شرکت بیمه فقط خرید بیمهنامه شخص ثالث است و تعلق خاطر خاصی هم بهاین شرکت ندارید توصیه ما این است به جای تمدید از یک شرکت بیمه دیگر شخص ثالث بخرید. نکته مهم دیگر اینکه بیمه مركزی سقف حق بیمه شخص ثالث را با تعهدات پایه تعیین كرده است و شركتهای بیمه مجاز نیستند حق بیمهای بیشتر از آن دریافت كنند.
درمان رایگان مصدومان
پرداخت هزینههای درمانی با استفاده از بیمهنامه شخص ثالث یکی از مجهولات مهم برای دارندگان آن است. خوب است بدانید که 10 درصد از حق بیمههای پرداختی برای بیمه شخص ثالث به حساب وزارت بهداشت واریز میشود و این وزارتخانه مكلف است این امکان را فراهم کند که مصدومان ناشی از حوادث رانندگی بدون دریافت وجه در بیمارستانها پذیرش شوند. بنابراین در صورت درخواست پرداخت وجه از سوی بیمارستان در این موارد، این ماده قانونی را یادتان باشد. هر نوع عکسبرداری، عمل جراحی و وسایلی هم که از داروخانه بیمارستان قابلیت تهیه داشته باشد باید به صورت رایگان در اختیار مصدومان حادثه قرار بگیرد. فرد مقصر هم هیچ تعهدی به بیمارستان ندارد و بیمارستان با وزارتخانه و آنها هم با بیمه مرکزی طرف حساب هستند.
بیمهنامه نداشته باشيد از چه خدماتی محروم میشويد؟
خیلیها فکر میکنند نداشتن بیمه شخص ثالث فقط محروم شدن از پرداخت خسارت توسط بیمه در هنگام حوادث را به دنبال خواهد داشت اما بهتر است بدانيد که علاوه بر جریمههایی که در هر بار بازرسی توسط راهنمایی و رانندگی به خاطر نداشتن بیمه باید بپردازید و معطلی به خاطر خواباندن خودرو در پارکینگ ارائه هرگونه خدمات به دارندگان وسایل نقلیه موتوری که بیمهنامه شخص ثالث ندارند توسط راهنمایی و رانندگی، دفاتر اسناد رسمی، سازمانها و نهادهای مرتبط با حمل و نقل ممنوع است و ثبت معامله این وسایل نقلیه امكانپذیر نیست. یعنی نداشتن بیمه شخص ثالث چیزی شبیه نداشتن سند است! 🙄
یادم میاد بچه که بودم بعضی وقت ها با برادرم یواشکی بابامو نگاه می کردیم که ساعت ها با دست مشغول جمع کردن آشغال های ریزی بود که روی فرش ریخته شده بود .
من و برادرم حسابی به این کارش می خندیدیم چون می گفتیم ما که هم جارو داریم ، هم جارو برقی.
چند روز پیش که حسابی داشتم با خودم فکر میکردم که چه جوری مشکلاتم رو حل کنم یهو به خودم اومد دیدم که یک عالمه آشغال از روی فرش جلوی خودم جمع کردم . . .
داشتم با پدرم جدول حل میکردم که گفتم : پدر نوشته دوست, عشق , محبت و چهار حرفیه . . .
اتفاقا” دو حرف اولشم در اومده بود , یعنی ب و الف
یه دفعه پدرم گفت فهمیدم عزیزم میشه بابا . . .
با اینکه میدونستم بابا میشه ولی بهش گفتم نه اشتباهه . . .
گفت ببین اگه بنویسی بابا عمودیشم در میاد . . .
تو چشام اشک جمع شده بود و گفتم میدونم میشه بابا ولی . . .
اینجا نوشته چهار حرفی . . .
ولی تو که حرف نداری . . . !!!
سفری كوتاه به سرزمين عزيزمان ايران .
[youtube https://www.youtube.com/watch?v=_v1qSRO1XZA?feature=player_embedded&w=400&h=260%5D
حیفم میاد ننویسم دمتون گرم و لباتون همیشه خندون. واقعاً تاثیرگذارن.
دم شما از همه گرمتر سجاد جان که تنها کسی هستی که بعضی اوقات مشوق ما هستی!
کیان جان، ویدیو کلیپ بسیار قشنگی گذاشتی، دستت درد نکنه، گذاشتمش تو صفحه اصلی که دوستان بیشتری ببیننش!
استرسهاي ويرانگر
به طور كلي استرس حاصل نياز ما به سازگاري فيزيكي، ذهني و احساسي در مقابل يك تغيير است. استرسهاي شغلي و فشارهاي ناشي از كار قابل كتمان نيست. تنيدگي شغلي مستمر سرانجام فرد را در معرض فرسودگيهاي غيرقابل جبران قرار ميدهد و گاهي وي را وارد دنياي جرم و بزه ميكند.
فرسودگي شغلي عوامل اساسي در كاهش كارايي، از دست رفتن نيروي انساني و ايجاد عوارض جسمي و رواني خصوصاً در حرفههاي خدمات انساني مثل كاركنان بيمارستان، آتشنشاني و نيروي انتظامي و شغلهايي كه شبانهروزي هستند و نياز به دقت و هوشياري دارند، است. در اين ميان نقش عوامل سازماني و عوامل مربوط به محيطكار در ايجاد استرس شغلي و فرسودگي شغلي به نظر ميرسد انجام ملاحظات سازماني مانند ترغيب به كار گروهي، شركت دادن پرسنل در تصميمگيريها، حمايتهاي شغلي، كاهش تعارضات و ابهامهاي شغلي و افزايش كنترل بر رخدادهاي شغلي و همچنين مداخلات روانشناختي و جامعهشناختي براي كاهش استرسهاي شغلي و افزايش سازگاري در محيط از طريق آموزش مهارتها در سطح فردي و گروهي ضروري به نظر ميرسد. فرسودگي شغلي اساساً يك اختلال رواني نيست ولي به آهستگي در طول زمان پيشرفت ميكند و ممكن است به يك ناتواني تبديل شود.
نشانههاي جسماني فرسودگي شغلي طيف وسيعي را همچون بياشتهايي، تغيير در الگوي خواب، بيخوابي و اختلالات متعدد حتي پس از يك استراحت كامل را شامل ميشود.
نشانههاي روانشناختي فرسودگي نيز متنوع بوده كه ميتوان به نشانههاي متعددي مانند فراموشي، اشكال در تمركز، غمگيني، احساس حقارت و احساس بيياوري اشاره كرد.
احتمال اينكه استرس موجب تجربيات منفي، بزه و جرم شود نيز وجود دارد كه بسيار خطرناك است، زيرا فرد به مراجعان و همكاران نهتنها روي خوش نشان نميدهد بلكه پرخاشگري نيز ميكند. همه اين واكنشها باعث بروز مشكلات فردي و اداري براي وي ميشود.
بنابراين، اين پديده هزينههاي مادي و معنوي فراواني به دنبال دارد و براي مقابله و مهار آن فرد بايد با مطرح كردن مشكلات، آنها را كمرنگ كرده يا از بين ببرد. در صورتي كه شخص توانايي حل اين مشكلات را نداشته باشد بايد با مراجعه به روانشناسان و كارشناسان خود را از اين مشكلات روحي نجات دهد.
علت ترس خانمها از سوسک !
یک علامت سؤال بزرگ گاهی خودنمایی میکند چرا خانمها آنقدر از سوسک میترسند و علت این ترس چیست؟ اگر سوسکها صورتی و گلگلی بودند و مانند پروانهها بالها و خط و خال رنگی داشتند باز هم از آنها میترسیدیم؟ این احساس مشمئزکننده ترس است یا چندش؟ اصلاً چندش یعنی چه؟ و سؤالات دیگری که هرگاه به ذهنمان خطور میکند با یادآوری قیافه سیاهسوخته و اندام پرزگرفته این موجود چهارحرفی، ترجیح میدهیم آن را سریعاً از ذهنمان دور کنیم.
ولی ما میخواهیم راه فرار را ببندیم و شما را وادار کنیم که چند لحظهای دلیل این ترس را در خود کنکاش کنید.
به عقیده دکتر مصطفی اقلیما، روانشناس و آسیبشناس اجتماعی، وقتی بحث ترس مطرح میشود باید درباره چیزهایی صحبت کنیم که از ابتدا در خانواده غالب بوده است. در خانهای که مادر از سوسک میترسد و با دیدن آن داد و فریاد به راه میاندازد قطعاً دختر خانواده هم همین احساس ناخوشایند را پیدا میکند و پسران هم به تبعیت از پدر خود میآموزند که باید سوسک را بکشند و اگر پدر آنها بترسد آنها هم ترسو میشوند. وقتی از ابتدا به دختران اینگونه آموزش داده میشود که مواظب باشند، فرار کنند، بترسند و… اعتماد به نفس در برخورد با این حشره چندشآور را ندارند و اگر در خانه تنها باشند و با این حشره مواجه شوند باید ترس و استرس زیادی را تحمل کنند.
دختران نترس
دخترانی هم هستند که از سوسک هیچ ترسی ندارند و برعکس مردانی که از سوسک میترسند که همه اینها بستگی به تربیت، آموزش و اعتماد به نفس دارد که از ابتدا به بچه داده شده است، اما معمولاً این اعتماد به نفس به دختران داده نمیشود.
بی سوادان قرن ۲۱ کسانی نیستند که نمی توانند بخوانند و بنویسند ، بلکه کسانی هستند که نمی توانند آموخته های کهنه را دور بریزند و دوباره بیاموزند …
الوین تافلر
——–
نعره هیچ شیری خانه چوبی مرا خراب نمی کند، من از سکوت موریانه ها می ترسم.
—— ——
به شخصیت خود….. بیشتر از آبرویتان اهمیت دهید.. زیرا شخصیت شما… جوهر وجود شماست.. و آبرویتان… تصورات دیگران نسبت به شماست
—— ——
باران که میبارد همه پرنده ها به دنبال سر پناهند اماعقاب برای اجتناب از خیس شدن بالاتراز ابرهاپرواز میکند این دیدگاه است که تفاوت را خلق میکند…
—— ——
گورستان ها پر از افرادی است که روزی گمان می کردن که چرخ دنیا بدون آنها نمی چرخد
—— ——
یک شمع روشن می تواند هزاران شمع خاموش را روشن کند و ذره ای از نورش کاسته نشود …
—— ——
مشکل فکر های بسته این است که دهانشان پیوسته باز است . . .
—— ——
روزی برای بعضی آدم ها تنها یک خاطره خواهید بود… تلاش کنید که لااقل خاطره ای خوش باشید…
—- —–
تنها دو گروه نمى توانند افکار خود را عوض کنند: دیوانگان تیمارستان و مردگان گورستان.
“وین دایر”
—— ——
یک درخت هرچقدر هم که بزرگ باشد با یک دانه آغاز میشود,طولانی ترین سفرها با اولین قدم.
(لائوتسه)
—— ——
انســـــــــانهاى بــــــزرگ ،دو دل دارنــــــــد ؛دلـــــى که درد مى کشـــــــــــد و پنهـــــــــــــــان است و دلـــــــــــــــى که میخندد و آشکـــــــــــــــار است.
—— —— “
زمانی که خاطره هایتان از امیدهایتان قوی تر شدند ، روزگار افولتان در راه است . . .
—– —-
برخی آدمها به یک دلیل از مسیر زندگی ما می گذرند که به ما درسهایی بیاموزند که اگر می ماندند هرگز یاد نمی گرفتیم
—— ——
اگر میخواهی دروغی نشنوی ، اصراری برای شنیدن حقیقت مکن . . .
—– ——
آدم ها مثل عکس ها می مونند: زیاد بزرگشون کنی ، کیفیتشون میاد پایین
—— ——
به اندازه ی باورهای هر کسی ؛ با او حرف بزن …. بیشتر که بگویی ، تو را احمق فرض خواهد کرد …!!!
—— ——
قدیما که فیسبوک نبود مردم استتوس هاشون رو روی در و دیوار توالت عمومی مینوشتن،هر چند لایک نداشت ولی کامنت خورش عالی بود 🙂
.
.
.
چیزی لذت بخشتر از زدن بچه ی پرروی مهمان دور از چشم پدر و مادرش نیست !!
.
.
.
دلم واسه نسل های بعدمیسوزه….
بایه مشت پدربزرگ ابرو برداشته چیکار میکنن..
.
.
.
وقتی خانمت خیلی منطقی ازت می پرسه :
نظرت در مورد قیافه فلان دختر چیه؟
تو نباید منطقی نظر بدي :))
.
.
.
الان تعداد دخترا از پسرا تو سفره خونه ها بیشتره!
فکرکنم پسرا میرن کلاس گلدوزی وسفره آرایی
تازه وقت آرایشگاه هم دارن …
بعدشم قلیون واسه پوست شون ضرر داره ((:
.
.
.
.
.
زمانى كه ما مدرسه مى رفتیم، یه نوع املاء بود به اسمِ “دیکته پا تخته ای”!
توی زمان خودش و در نوع خودش عذابى بود الیم!
براى كسى كه پاى تخته مى رفت یه حسى داشت تو مایه هاى اعدام در ملاءعام..!
و براى همكلاسى هاى تماشاچى چیزى بود مصداق تفریح سالم..!
.
.
.
پیانو میزنم آروم میشم
یعنى اگه میزدم آروم میشدم
فى الواقع اگه داشتم و میزدم آروم میشدم،
در حقیقت اگه داشتم و بلد بودم و میزدم آروم میشدم
.
.
.
چرا درِ یخچالو شیشه ای نمیسازن تا قبل از باز کردن بفهمیم چیز جدیدی توش نیست؟
پس این دانشمندا چه غلطی میکنن؟ 😐
.
.
.
اگه اسمم “مُراد” بود اونوقت زندگی بر وفق “هوشنگ”بود !
.
.
.
تو کنترل یه باطری گذاشتم ۳ سال پیش:|
از بس کوبیدمش ، منو که میبینه کار میکنه !
.
.
.
زنگ زدم مامانم که واسه تولد بابا چی کادو بگیرم؟
میگه از این ماهیتابه پیرکسا بگیر اونایی که داشتیم شیکسته :/
.
.
.
ا.
.
.
آنجلیناجولى اگر ایرانى بود در نوجوانى ازسوى دوست و آشنا
یه لقب “لب شترى” بهش داده شده و اعتماد به نفسش نابودشده بود
و الآن منشى درمانگاه بود !
.
.
.
به خدا پارک دوبل اصلا سخت نیست…
فقط کافیه حواستون به
جدول و
تیر چراغ برق و
ماشین پشتی و
ماشین جلویی و
دسته برف پاک کن و
روسریتون و
کفش پاشنه بلند و
ناخون مصنوعی و
کلاچ و
ترمز و
گاز و
فرمون و
پسر همسایه که داره بهتون میخنده باشید !
.
.
.
دقت کردین فیس و افاده ی منشی دکترا از خود دکترا بیشتره ؟
میخواد یه کلام جواب بده
انگاری ازش خواستن سوراخ لایه اوزون رو بدوزه
!!! والااا …
.
.
.
.
.
دقت کردین مهمون غریبه که میاد آدم کار کردنش گل میکنه و هی میره تو اشپزخونه دنبال کار ؟
.
.
.
.
دقت کردین تو تاکسى اگه دقیقا جایى که میخواى پیاده شى
به راننده بگى ۵۰ متر جلوتر وایمیسته
ولى اگه۵۰ متر قبل از مقصد بگى فورا ترمز میکنه ؟؟؟
.
.
.
.
.
تا حالا دقت کردین چهره کسایی که تو صف دستشویی عمومی هستن چقدر جدیه ؟
انواع زن ها
زنها کلا به 5 گروه اصلي تقسيم مي شوند:
گروه اول: زنهايي که مردها رو بدبخت مي کنن.
گروه دوم: زنهايي هستند که اشک مردها رو در ميارن.
گروه سوم: زنهايي که جون مردها رو به لبشون مي رسونن.
گروه چهارم: زنهايي که کاري ميکنن مردها روزي 18 بارآرزوي مرگ کنن.
گروه پنجم: زنهايي هستند که به اشتباه فکر مي کنن جزو هيچکدام ازين گروه ها نيستند! :roll_
به جای آن که به گذشته نگاه کنید و افسوس بخورید، به آینده نگاه کنید و مایوس شوید! 🙁
دیگه کم کم مدارکِ دانشگاهی داره می شه مثل ایرانسل؛
یه فوقِ دیپلم می گیری، یه لیسانس بهت جایزه می دن!
ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﮔﻞ ﺩﻧﻴﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﺍﻣﺎ ﻧﻪ، ﺻﺒﺮ ﻛﻨﻴﺪ…
ﭘﺮﭼﻢ ﻛﻤک ﺩﺍﻭﺭ ﺑﺎﻻﺳﺖ…
ﺑﻠﻪ… آﻓﺴﺎﻳﺪﻩ! 😆
روزی یک مهندس در حال عبور از یک جاده بود که یک قورباغه او را صدا کرد و گفت : اگر مرا ببوسی، من به پرنسس زیبایی تبدیل خواهم شد!
او خم شد، قورباغه را بلند کرد و در جیبش گذاشت.
قورباغه دوباره صدا کرد و گفت : اگر مرا ببوسی و به پرنسس زیبایی تبدیل کنی، برای یک هفته پیش تو خواهم ماند! مهندس، قورباغه را از جیبش در آورد، لبخندی به او زد و دوباره او را در جیبش گذاشت.
قورباغه این بار گریه کرد و گفت : اگر مرا ببوسی و به پرنسس زیبایی تبدیل کنی، برای یک هفته پیش تو خواهم ماند! این بار نیزمهندس، قورباغه را از جیبش در آورد، لبخندی به او زد و دوباره او را در جیبش گذاشت.
سرانجام قورباغه پرسید : موضوع چیست؟ من به تو گفتم من یک پرنسس زیبا هستم، که با تو برای یک هفته خواهم ماند. چرا مرا نمی بوسی؟ مهندس گفت : نگاه کن! من یک مهندسم! من برای یک دوست دختر وقتی ندارم! اما یک قورباغه سخنگو واقعاً برایم جالب است! 😆
والدین شرقی، خود نیاز به یک تربیت اساسی دارند!
یکی از مواردی که توجه را خیلی جلب میکند تفاوت روشهای تربیتی والدین غربی و شرقی است. نتیجه مشاهداتم هم در یک جمله خلاصه میشود.
“والدین شرقی خود نیاز به یک تربیت اساسی دارند.”
1- بعنوان مثال بچه غربی سرفه میکند. مادر یک دستمال درمیآورد و به بچه میدهد
بچه شرقی شدید سرفه میکند. مادر به او میگوید “نکن”. بعد هم بچه را دعوا میکند. بچه حالا علاوه بر سرفه، زِر هم میزند..
2- بچه غربی غر میزند و نمیخواهد از مغازه بیرون برود. پدر به او میگوید که راه خروج را بلد نیست و از بچه میخواهد خروجی را نشانش بدهد. بچه یورتمه کنان بطرف در میرود و خوشحال است. احساس میکند کار مهمی انجام میدهد.
بچه شرقی غر میزند و نمیخواهد از مغازه بیرون برود. او را بزور و کشان کشان بیرون میبرند. بچه زِر میزند.بچه شرقی غر میزند و نمیخواهد از مغازه بیرون برود. قربان صدقهاش میروند و وعده شکلات و بستنی میدهند. بچه رشوه را قبول میکند. همچنان غر میزند و از مغازه خارج میشود. مشغول چانهزدن بر سر تعداد بستنی است.
3- بچه غربی در مدرسه دعوا کردهاست. داستان را برای مادر تعریف میکند. مادر گوش میدهد، اما عکسالعملی نشان نمیدهد.
بچه شرقی در مدرسه دعوا کردهاست. داستان را برای مادر تعریف میکند. مادر درحالیکه سعی دارد باقیمانده غذا را از لای دندانش بیرون بکشد، گوش میدهد. به بچه میگوید: “اون فقیره. واسه همین بیتربیته. تو باهاش بازی نکن!” ( من غرق در منطق و فراست این جورمادرها شدهام!!)
4- بچه غربی بستنی میخورد. مادر به او دستمال میدهد تا دهانش را پاک کند.
بچه شرقی بستنی میخورد. مادر دور دهانش را پاک میکند .
5- بچه شرقی زر میزند. مادر دعوایش میکند. پدر به مادر میتوپد که بچه را دعوا نکن. بچه لگدی حواله پدر میکند. مادر میخندد. پدر بچه را دعوا میکند . بچه شرقی زر میزند. باز هم به او وعده و رشوه میدهند(بچه غربی کلاً زیاد زر نمیزند)
6- بچه غربی زمین خوردهاست. بلند میشود و به بازی ادامه میدهد.
بچه شرقی زمین خوردهاست. مادر توی سرش میزند و “یا امام رضا” میگوید. بچه را بلند میکند و مثل کیسه سیبزمینی میتکاند. بچه میترسد و جیغ میکشد. مادر گونه میخراشد. هر دو مفصل هوار میکشند. بعد بچه میرود بازی کند. مادر آینه درمیآورد تا آرایشش را کنترل کند.
7- در مطب دکتر حوصله بچه غربی سر رفتهاست. مادر از کیفش کاغذ و مدادرنگی بیرون میآورد. بچه مشغول میشود.
در مطب دکتر حوصله بچه شرقی سر رفته است.. مادر کاغذ و مداد رنگی ندارد. یک صورتحساب از کیفش درمیآورد. یک خودکار ته کیفش پیدا میکند. اول کلی “ها” میکند و نوک زبانش میزند تا بنویسد. بچه دو خط میکشد. رنگ ندارد و جذبش نمیکند. از جایش بکند میشود تا دور اتاق چرخی بزند. مادر مثل گرامافونی که سوزنش گیر کرده باشد لاینقطع میگوید “نرو، نکن، نگو، دست نزن، بیا، حرف نزن، آروم باش، ول کن، به پدرت میگم …”. اعصاب همه خرد شدهاست. دلت میخواهد بلند شوی و دودستی بکوبی توی سر مادر شرقی !!!
و این ماجرا ها تمام نشدنی است و… شاید بهتر باشه بازهم بگیم : والدین شرقی خود نیاز به یک تربیت اساسی دارند
** نویسنده این متن نامشخص است.
بچه بد وجود ندارد، مشکل نوع تربیت و برخورد با اوست.
بیایید بجای ایراد گرفتن، روشهای درست برخورد با کودکان را بیاموزیم
ا
توخیابون یه مرد میانسالی جلومو گرفت , گفت
آقا ببخشید, مادر من تو اون آسایشگاه روبرو نگهداری میشه, من روم نمیشه چشم تو چشمش بشم چون زنم مجبورم کرد ببرمش اونجا, این امانتی رو اگه از قول من بهش بدید خیلی لطف کردید
قبول کردم و کلی هم نصیحتش کردم که مادرته بابا, اونم ابراز پشیمونی کرد و رفتم داخل آسایشگاه, پیر زن رو پیدا کردم, گفتم این امانتی مال شماس, گفت حامد پسرم تویی؟
گفتم نه مادر, دیدم دوباره گفت حامد تویی مادر؟
دلم نیومد این سری بگم نه , گفتم آره, پیرزنه داد زد میدونستم منو
تنها نمی ذاری,
شروع کرد با ذوق به صدا کردن پرستار که دیدی پسر من نامهربون نیست؟
پرستاره تا اومد گفت شما پسرشون هستید؟
تا گفتم آره دستمو گرفت, گفت 4 ماه هزینه ی نگهداری مادرتون عقب افتاده , باید تسویه کنید
حالا از من هی غلط کردم واینکه من پسرش نیستم ولی دیگه باور نمی کردن
آخر چک و نوشتم دادم دستش, ولی ته دلم راضی بود که باز این پیر زن و خوشحال کردم , هر چند که پسرش خیلی … بود اومدم از پیرزنه خدافظی کنم
تا منو دید گفت دستت درد نکنه , رفتی بیرون به پسرم حامد بگو پرداخت شد , بیا تو مادر
زن عاقل اون قدر پول خرج می کنه تا شوهرش نتونه بره یه زن دیگه بگیره!
گفتم که در جریان باشید… 😉
«واقعاً تاثیرگذارن. ممنون از هردو عزیز. حیفم میآد اینو ننویسم.
یه روز با یکی از دوستان رفتیم یه کافه تا یه چیزی سفارش بدیم. وقتی منتظر سفارشمون بودیم دو نفر آقا اومدند و 5 فنجون قهوه سفارش دادند. یکی از اونها گفت 2 فنجون برای خودمون، 3 فنجون معلق. تا اینو شنیدم از دوستم پرسیدم منظورش چی بود؟ گفت صبر کن، متوجه میشی. بعد از چند لحظه 2تا خانم اومدن، اونام قهوه سفارش دادن، 2 تا. بعد از چند دقیقه که کماکان ذهنم درگیر قضیه قهوه معلق بود، 3 نفر که به نظر میرسید وکیل باشن اومدن و 7 تا قهوه سفارش دادن. اونها هم به گارسن گفتن 3 تا برای خودشون و 4 تا معلق. من واقعاً دوست داشتم بدونم منظور اونا از این قهوه معلق چیه که دیدم یه بینوا وارد کافه شد و از گارسن پرسید امروز قهوه معلق دارین؟؟ گارسن با یه لبخند یه فنجون از همون قهوه های معلق رو بهش داد.»
این فرهنگ جالب از شهر ناپلز ایتالیا شروع شده و برای کمک به بینواهاست. نوشته بود که همه جای دنیا رواج پیدا کرده. باعث خوشحالیه.
[youtube https://www.youtube.com/watch?v=ZNM0ENUCO5I?feature=player_detailpage&w=400&h=300%5D
۱۰ خرافه معروف و خندهدار دنیا ! 😆
این روزها بحث خرافه و خرافاتیها، همه جا سر زبانهاست. اعتقاد به اموراتی که در ذات خود اتفاقات معمولی زندگی محسوب میشوند برای بعضی آدمها آنچنان راسخ است که برای هرکدام، آداب و آیین خاص خودشان را دارند.
آنچه در زیر آمده، مهمترین خرافههای معمول در بین مردم دنیا است. شر و خیرشان هم گردن کسانی که باورشان دارند!
۱-جمعه، سیزدهم ماه: حضور یک جمعه در تقویم که تاریخ سیزدهم را داشته باشد برای بسیاری نشانه شومی است. ریشه این خرافه را در این میدانند که «یهودا» حوّاری که به مسیح خیانت کرد سیزدهمین مهمان «شام آخر» بوده و روز به صلیب کشیده شدن مسیح نیز جمعه بوده است.
۲-خارش کف دست: بسیاری از افراد وقتی کف دستشان میخارد آن را نشانهای نیک از به دست آوردن پول در آیندهای نزدیک میدانند.
۳-راه رفتن از بین نردبان: راه رفتن از بین دو پایه نردبانی که باز است برای بسیاری از اروپاییها علامت گرفتار شدن به مصیبتی خواهد بود. چرا که شکل مثلثگونه نردبانِ باز را تعبیری از گیر افتادن زندگی در یک مخمصه میدانند.
۴-شکستن آیینه: آیینه را انعکاس وجود میدانند و شکستن آن را آسیبِ جان! برای دور ماندن از آسیب این بدیُمنی باید تکههای آیینه شکسته را در زیر نور ماه دفن کرد!
۵-پیدا کردن نعل اسب: نعل را نشانه خوششانسی میدانند. به خصوص اگر وقتی آن را پیدا میکنید دهنه آن رو به شما باشد. به محض پیدا کردن، آن را با دست راست بردارید آرزویی کنید و به سمت چپ خود پرتاب کنید! اگر یک نعل بر سردر خانه خود نصب کنید که دیگر شانس حسابی به شما روی آورده است.
۶-باز کردن چتر در داخل خانه: باز کردن چتر در خانه و زیر سقف برای خیلیها نشانه مرگ و یا ورشکستگی میتواند باشد. چرا که با این کار خدای خورشید را از خود رنجاندهاید!
۷-دو بار ضربه زدن به چوب: ریشه این خرافه از آنجا میآید که عدهای معتقدند خدا در درختان زندگی میکند و باید درختان و هر چیز چوبی را همیشه به آرامی لمس کرد.
۸-ریختن نمک روی شانه: با ریختن نمک روی شانه چپ خود نقشههای شیطان را نقش بر آب کنید.
۹-گربه سیاه: از قرون وسطی این گربهها همنشین و همدست جادوگران محسوب میشدهاند و مردم آن دوران معتقد بودهاند که دیدن و رویارو شدن با آنها نحسی و بدبیاری به دنبال خواهد داشت. هنوز هم گربههای سیاه بدجنس کنار تخت جادوگران در کارتونهای کودکی ما تصویر آشنایی از خباثت و شرارت در ذهن بسیاری از ماست.
۱۰-عطسه کردن: بسیاری عقیده دارند که عطسه کردن بیرون کردن شیطان از بدن است و آن را میمون و مبارک میدانند. در خیلی از فرهنگها هنوز هم بعد از عطسه به فرد تبریک میگویند.
مردم میگویند
” آدمهای خوب را پیدا کنید و بدها را رها کنید ”
اما باید اینگونه باشد :
” خوبی را در آدمها پیدا کنید و بدی آنها را نادیده بگیرید ”
هیچکس کامل نیست..
_________________________________________
اگر در زندگی از هیچ چیز لذت نمیبرید، راهنمایی های زیر میتواند بشما کمک فراوانی نماید.
مقدار بسیار زیاد مشروب میل کنید و در کنار آن مقدار زیادی سیگار ، قلیان و از این قبیل مصرف کنید. آنقدر به این کار ادامه دهید تا بیهوش شوید. بعد از چند ساعت بیدار خواهید شد در حالی که دچار سردرد شدید و حالت تهوع شده اید.سعی کنید به کمک چیزی مانند نوشیدن قهوه تلخ استفراغ کنید شاید مجبور شوید این کار را تکرار کنید تا سر درد و حالت تهوع شما قطع گردد بعد از مدتی احساس آرامش بسیار مطبوعی به شما دست خواهد داد که با خواب عمیق و شیرین همراه است. می توانید در این حالت از زندگی خود لذت ببرید.
یک شب سرد زمستانی از خانه خارج شوید آنقدر صبر کنید تا خواب به سراغتان بیاید، به خانه برنگردید،به سمت پارکی بروید و سعی کنید بر روی نیمکتی بخوابید. از دستان خود بالشتی بسازید و از سرما بلرزید.وقتی احساس کردید ادامه این کار شما را به کشتن خواهد داد به منزل برگردید و در تختخواب خود بیارامید و از زندگی لذت ببرید.
در ساعات پر ترافیک سوار اتوموبیل خود شده و از خانه خارج شوید. به یکی از معابر پر ترافیک شهر بروید و خود را چند ساعت در ترافیک مشغول کنید بطوریکه دچار خستگی مفرط ، سردرد ،کمر درد, پا درد… گردید در این حالت تصمیم بگیرید که به خانه بازگردید،در راه باز هم دچار ترافیک می شوید و هر لحظه آرزو می کنید که سریعتر به منزل برسید.وقتی به خانه برگشتید می توانید در حالتی ریلکس نشسته و با هر چیزی مانند نوشیدن چای, تماشای تلوزیون یا گوش دادن به یک موسیقی ملایم، از زندگی خود لذت ببرید.
مقدار زیادی مایعات بنوشید بطوری که بعد از چند ساعت مثانه شما به حد انفجار برسد.بعد سعی کنید در حدود یک ساعت خود را در چنین وضعی قرار دهید.وقتی طاقت شما تمام شد به دستشویی بروید و مفصل بشاشید، در چنین حالتی می توانید برای چند لحظه از زندگی خود لذت فراوانی ببرید.!
امتحان کنید جواب میده
دستت درد نكنه ايمان جان !
عالی بود همشونو امتحان كردم جواب داد !!! 😆
یه روز چرچیل در مجلس عوام سخنرانی داشت.
یه تاکسی می گیره، وقتی به محل می رسن، به راننده میگه اینجا منتظر باش تا من برگردم.
راننده میگه
نمیشه، چون میخوام برم خونه و سخنرانی چرچیل را گوش کنم.
چرچیل از این حرف خوشش میاد و به راننده ۱۰ پوند میده.
راننده میگه:
گور بابای چرچیل، هر وقت خواستی برگرد!
***
نانسى آستور – (اولین زنى که در تاریخ انگلستان به مجلس عوام بریتانیاى کبیر راه یافته و این موفقیت را در پى سختکوشى و جسارتهایش بدست آورده بود) –
روزى از فرط عصبانیت به وینستون چرچیل رو کرد و گفت:
من اگر همسر شما بودم توى قهوهتان زهر مىریختم.
چرچیل (با خونسردى تمام و نگاهى تحقیر آمیز):
من هم اگـر شوهر شما بودم مىخوردمش!
***
میگن یه روز چرچیل داشته از یه کوچه باریکی که فقط امکان عبور یه نفر رو داشته… رد می شده…
که از روبرو یکی از رقبای سیاسی زخم خورده اش می رسه…
بعد از اینکه کمی تو چشم هم نگاه می کنن… رقیبه می گه
من هیچوقت خودم رو کج نمی کنم تا یه آدم احمق از کنار من عبور کنه…
چرچیل در حالیکه خودش رو کج می کرده… می گه
ولی من این کار رو می کنم!
ممنون کیان جان. فقط اخریو زیاد امتحان نکن چون من خودم 10-15بار امتحان کردم وهفته دیگه عمل پیوند کلیه دارم. راستی دمت گرم اینجارم مثل بخش جوکا ترکوندی. خدایی دستخوش داری ایول
زن رو باید بغل کرد و بی دلیل بوسش کرد
حتی وقتی آرایش نداره،
موهای دست و پاش یه کم در اومده
دو روز وقت نکرده ابروهاشو برداره
وقتـــی لباس تو رو پوشیده
و خودشو گوله کرده تو تخت
تو جای خالی تو که هنوز گرمای تنتو داره
که سرشو فرو کرده تو بالشت
که بوی تنتو با لذت
با هر نفسش بکشه توی ریه هاش
زن رو باید بغل کرد و تو بغل نگه داشت
و با همه شلختگی ظاهریش عاشقاااااانه بوسش کرد
تا احساس امنیت کنه
که مردش همه جوره دوسش داره
به ازای هر یک زن …
که به او برچسب ” خیــــــابانی ” زده میشود …
پنجــــــاه “مرد خیابانی “وجود دارد که…
از آن زن … یک “زن خیـــابانی ” بسازد ….
ﺩﺭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺻﺒﺢ ﻋﺮﻭﺳﯽ ، ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﺗﻮﺍﻓﻖﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﻨﻨﺪ.
ﺍﺑﺘﺪﺍ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﭘﺴﺮ ﺁﻣﺪﻧﺪ،ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ،ﺍﻣﺎ ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﻗﺒﻞ ﺗﻮﺍﻓﻖ ﮐﺮﺩﻩ
ﺑﻮﺩﻧﺪ ، ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﺮﺩ.
ﺳﺎﻋﺘﯽ ﺑﻌﺪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺧﺘﺮ ﺁﻣﺪﻧﺪ.ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ.
ﺍﺷﮏ ﺩﺭﭼﺸﻤﺎﻥ ﺯﻥ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﮔﻔﺖ:ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻢ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ
ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻮﻥ ﺑﺎﺯﻧﮑﻨﻢ.
ﺷﻮﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺖ ، ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺮﻭﯾﺸﺎﻥ ﮔﺸﻮﺩ.ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺭﺍ ﭘﯿﺶ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺖ.
ﺳﺎﻟﻬﺎ ﮔﺬﺷﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﭼﻬﺎﺭ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﺩ.ﭘﻨﺠﻤﯿﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﺷﺎﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩ.ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﻟﺪ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪ ،
ﭘﺪﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺷﺎﺩﯼ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭼﻨﺪ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺭﺍ ﺳﺮ ﺑﺮﯾﺪ ﻭ ﻣﯿﻬﻤﺎﻧﯽ ﻣﻔﺼﻠﯽ ﺩﺍﺩ.
ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺘﻌﺠﺒﺎﻧﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ:ﻋﻠﺖ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺷﺎﺩﯼ ﻭ ﻣﯿﻬﻤﺎﻧﯽ ﺩﺍﺩﻥ ﭼﯿﺴﺖ ؟ ﻣﺮﺩ ﺑﺴﺎﺩﮔﯽ ﺟﻮﺍﺏ
ﺩﺍﺩ:ﭼﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻮﻥ ﮐﺴﯿﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺮﻭﯾﻢ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻪ!
دنياي عجيبي شده است . . .
براي دروغ هايمان ،
خدا را قسم ميخوريم ،
و به حرف راست که ميرسيم ؛
مي شود جان ِ تــو . . .
بودن باکسی که دوستش نداری و
نبودن باکسی که دوستش داری
هردو رنج است
پس اگر همچون خود نیافتی مثل
خدا
تنها باش
برهنه ات میکنند تا بهتر شکسته شوی.
نترس ای گردوی کوچک.
انچه چه سیاه میشود روی تو نیست دست آنهاست…
****
هم اکنون که در حال نفس کشیدن هستید
شخص دیگری نفس های آخرش را میکشد
پس دست از گله و شکایت بردارید و با داشته هایتان زندگی کنید
ما هميشه صداهاي بلند را ميشنويم
پررنگ ها را ميبينيم
سخت ها را ميخواهيم
غافل ازينکه خوبها…
آسان ميآيند، بي رنگ مي مانند و ……
بي صدا مي روند
شریک زندگی یک قاتل شوید!
سوئد برای زندگی عشقی زندانیان نیز چاره ای اندیشیده است. یک وب سایت دوست یابی ویژه افراد زندانی در سوئد دروازه های خود را بسوی علاقمندان گشود.
زندانیان زندانهای سوئد از طریق وب سایت “پریزن مچ” می توانند خود را جهت دوستی و آشنایی و یافتن یک شریک زندگی از میان شهروندان قانونمند اما علاقمند در این وب سایت به ثبت برسانند. برعکس رویه معمول, اینبار خلافکاران می بایست سر کیسه را شل کنند چرا که ثبت نام در این وب سایت برای زندانیان پولی و برای شهروندان علاقمند رایگان است.
همه زندانیان غیر از آنهایی که بواسطه تجاوزات جنسی و نیز پدوفیلی (بچه بازی) محکوم شده اند مجازند که خود را در این وب سایت به ثبت برسانند. غیر از این دو دسته محدودیتی برای دلباختن شهروندان به این بخش از افراد طرد شده جامعه وجود ندارد.
“والبونا” دمیری مسئول این طرح می گوید: همه اعضای سایت ما افراد بالای 18 سال هستند و اینکه تصمیم بگیرند که با یک قاتل دوست شوند یا وی را به نامزدی قبول کنند امری مربوط به خودشان است.
عجیب ترین زندان های دنیا
زندان سن پدرو در بولیوی
عجیب ترین زندان های دنیا –
زندان سن پدرو بزرگرترین زندان بولیوی است که ظرفیت آن 1500 نفر است.. از بیرون با دیوار های ضخیم و برج های نگهبانی کاملا شبیه به یک زندان است اما وقتی وارد می شوید دیگر خبری از زندان نیست. کودکانی که در حیاط زندان بازی می کنند، رستوران، سلمانی، مغاز های کوچک و حتی هتل این زندان، آن را شبیه به یک شهر کوچک کرد ه است تا زندان. در این زندان از محافظ، مامور ، میله های زندان و لباس فرم خبری نیست.
سلول ها در این زندان اجاره داده می شوند و یا اگر زندانی بخواهد می تواند آن را تا زمان اتمام محکومیت خریداری کند. تعدادی از زندانیان با کار کردن در مغازه های زندان، رستوران و یا انجام کار های زندان امرار معاش می کنند و تعدادی نیز با ساخت صنایع دستی و فروش آنها خارج از زندان پول در می آورند. برخی از زندانیان با خانواده های خود زندگی می کنند و فقط همسران و بچه های آنها می توانند برای خرید و یا فروش اجناش از زندان خارج شوند.
همانند یک شهر واقعی خانه ها- سلول ها- در قسمت های مختلف زندان قیمت های متفاوتی دارند. به عنوان مثل سلول های قسمت Los pinos، نسبت به دیگر قسمت های زندان اجاره ی بالاتری دارند، بزرگتر و مجهز به آشپزخانه، سرویس بهداشتی مجزا هستند . قیمت خرید این سلول ها بین 1000 تا 15000 دلار است. در قسمت های محروم این زندان گاهی دو خانواده مجبورند که در یک سلول با هم زندگی کنند.
توریست ها نیز می توانند آزادانه از این زندان دیدن و اگر مایل باشند در هتل این زندان اقامت کنند.
زندان سیبو در فیلیپین
عجیب ترین زندان های دنیا –
حتی جنایتکارن، قاچاقچیان هم به تفریح و سرگرمی نیاز دارند! در زندان سیبو با 1500 زندانی به تفریح زندانیان بیش از هر چیز توجه می شود. مسئولین این زندان برای اینکه فضای زندان را به محیطی شاد و پویا تبدیل کنند اقدام به تشکیل یک گروه رقص موزیکال با استفاده از خود زندانین نموده اند. این گروه در داخل و حتی خارج از زندان برنامه اجرا می کند و طرفدارن خاص خود را دارد.
ز
ندان 5 ستاره اتریش
عجیب ترین زندان های دنیا –
نه اشتباه نکنید آنچه مشاهده می کنید تصویر یک ساختمان اداری شیک و مدرن نیست بلکه زندان 5 ستاره اتریش است. تا به حال فکر کردید که چرا کشور اتریش بالاترین امار سرقت از منزل را در میان دیگر کشور های جهان دارد- امار سرقت در این کشور 40 درصد بیشتر از آمریکا است- از آنجا که این زندان 5 ستاره مختص به جرایم سبک است، سارقان به این امید که در این زندان زندانی شوند دست به دزدی می زنند.
زندان کرستی در روسیه
عجیب ترین زندان های دنیا –
زندان کرستی که در سن پترزبورگ واقع شده است شلوغ ترین زندان جهان است. ظرفیت این زندان 3000 نفر است اما در حال حاضر حداقل 10 هزار نفردر آن زندانی هستند. . گفته می شود که در این زندان فضای اعلام شده برای هر زندانی ۴متر مربع است و هر زندانی به دلیل ازدیاد جمعیت فقط می تواند ۱۵ دقیقه در هفته استحمام کند.
زندان سارک در جزیره گورنزی
عجیب ترین زندان های دنیا –
زندان “سارک” در جزیره گورنزی(بین فرانسه و انگلیس) کوچکترین زندان جهان است. گنجایش این زندان دو نفر بیشتر نیست و درسال ۱۸۵۶ میلادی ساخته شده است. مجرم هایی که به یک روز زندان محکوم می شوند در این زندان زندانی می شوند.
زندان آدکس در فلورنس
عجیب ترین زندان های دنیا –
زندان آدکس در شهر فلورنس در ایالت کولورادو آمریکا با امنیت ترین زندان جهان است که فرار از ان غیر ممکن است. این زندان در سال 1994 تاسیس شده و به دلیل ضریب امنیتی بسیار بالا فقط جنایتکاران خطرناک را در آن نگهداری می کنند. در آنجا زندانیان هیچ گونه ارتباطی باهم ندارند و تنها 9 ساعت در هفته می توانند از سلول های خود خارج شوند. به دلیل نداشتن پنجره ، زندانیان کاملا از نور خورشید محروم هستند.
زندان آرانجوئز در اسپانیا
عجیب ترین زندان های دنیا –
زندان آرانجوئز واقع در 40 کیلومتری جنوب شهر مادرید تنها زندان جهان است که مختص به زن و شوهر های خلافکار است. این زندان دارای 36 سلول خانوادگی ، یک مهدکودک و زمین بازی است تا پدر و مادر های خلافکار بچه های خود را نیز در زندان در کنار خود داشته باشند.
زندان باستویی
عجیب ترین زندان های دنیا –
زندان جزیره ی باستویی در نروژ «سبز ترین» زندان جهان است. در این زندان که ضریب امنیتی آن بسیار کم است انرژی مورد نیاز ار طریق صفحات خورشیدی تامین می شود، اغلب مواد غذایی مورد نیاز، در خود زندان تولید می شوند و کاملا طبیعی هستند. زندانیان در این زندان یاد می گیرند که با محیط زیست دوست باشند و از ان محافظت کنند.
زندان سرسو چتومال در مکزیک
عجیب ترین زندان های دنیا –
زندان سرسو چتومال تنها زندان جهان است که زندانیان به جای درگیری و خشونت ، اختلاف خود را در رینگ بوکس و با انجام دو راند بوکس حل کنند. غذای خوب، فعالیت های ورزشی و فرهنگی متنوع و سلول های شیک این زندان ، موجب شده تا اغلب زندانیان تمایلی به ترک آن نداشته باشند.
زندان آکلاتراز در کالیفرنیا
عجیب ترین زندان های دنیا –
مشهور ترین زندان دنیا ” آلکاتراز” در خلیج سانفرانسیکو در ایالت کالیفرنیا است. شهرت این زندان در این است که از امنیت فوق العاده ای برخوردار بود و در طول 29 سال فعالیت هیچ کس نتوانست از آن فرار کند. تمام کسانی که قصد فرار از این زندان را داشتند دستگیر شده اند. دور تا دور این زندان را آب فرا گرفته است. هم اکنون این زندان بسته شده است و به یک تفریگاه تبدیل شده است.
ناآرامی در استکهلم برای سومین شب متوالی ادامه یافت
یکشنبه شب بیش از یکصد خودرو آتش زده شدند
معترضان در استکهلم، پایتخت سوئد برای سومین شب متوالی، در خیابانها آتش روشن کرده و به سوی پلیس و سایر نیروهای دولتی سنگ پرتاب کردهاند.
ناآرامیها در استکهلم و حومه این شهر پس از آن آغاز شد که پلیس یک مرد مسن را با شلیک گلوله کشت.
تحقیقات در باره تیراندازی به سوی این مرد ۶۹ ساله آغاز شده است.
حداقل ۹ منطقه حومه پایتخت سوئد شاهد ناآرامی بوده است و تا کنون هشت نفر در این ارتباط بازداشت شدهاند.
یکشنبه شب بیش از یکصد خودرو آتش زده شدند.
یک فعال جوان محلی به رسانههای سوئد گفته است که این ناآرامیها در واکنش به خشونت پلیس بوده است.
پلیس سوئد گفته است دلیل این که به سوی این فرد تیراندازی کرده و او را کشته است این بود که این فرد با قمه آنان را تهدید به قتل کرده بود.
رسانههای سوئد گفتهاند که تیراندازی در یکی از محله های فقیر نشین استکهلم روی داد و پس از آن که فرد مقتول چندین بار پلیس را با قمهاش تهدید کرد، ماموران به او تیراندازی کردند.
سه شنبه شب در مناطق غربی و جنوبی استکهلم چندین دستگاه خودرو به آتش کشیده شد و معترضان به سوی پلیس و آتش نشانان سنگ پرتاب کردند.
یکی از محلاتی که طی چند شب گذشته شاهد ناآرامی بوده، در سال ۲۰۱۰ نیز صحنه رویدادهای مشابهی بود.
نخست وزیر سوئد اقدامات خشونتآمیز معترضان را محکوم کرده و گفته است که گروهی از جوانان بر این باروند که میتوانند جامعه را با خشونت تغییر دهند اما این افراد باید بدانند که خشونت نمیتواند بر جامعه حکومت کند.
بیش از هشتاد درصد از جمعیت دوازده هزار نفری محلهای که خشونتها از آنجا شروع شد، از پناهندگان هستند که اکثر آنان از ترکیه، سومالی و کشورهای خاورمیانهای به سوئد آمدهاند.
ساکنان محلات حاشیه استکهلم پلیس را به رفتار نژادپرستانه متهم میکنند و میگویند پلیس به نوجوانان، بی احترامی کرده و آنها را “میمون” خواندهاند.
وزیر دادگستری سوئد گفته است که هر فردی که در معرض بدرفتاری و اهانت پلیس قرار گرفته باید این موضوع را برای رسیدگی به مراجع مربوطه گزارش کند.
اقدام عجیب یک یهودی افراطی در هواپیما !
اوایل صبح پنجشنبه پیش، مردی که خود را با یک روکش پلاستیکی بزرگ پیچیده بود در بورد پرواز هواپیمایی «ال آل» توجه همگان را به خود جلب کرد.
تصویری که از او از داخل هواپیما گرفته شده است، هفته گذشته بحثهای بسیاری را در شبکههای اجتماعی و رسانههای جهان برانگیخته است.
به گفته رسانههای انگلیسی زبان؛ این فرد به خاطر اعتقادات خود دست به این اقدام زده است. این فرد بر اساس حکم خاخام یوسف شالوم ایلیاشیو مبنی بر اینکه نباید از کنار یا بالای قبرستان عبور کند، چرا که نجس میشود و اینکه نشستن در کنار زنان موجب ناپاکی میشود و… دست به این اقدام زده است. او از شرکت هواپیمایی مزبور درخواست کرده که صندلی او کنار هیچ زنی نباشد و برای او هیچ فیلمی هم پخش نکنند. شرکت هواپیمایی هم درخواستهای او را برای انجام این سفر پذیرفته است.
شرکت هواپیمایی مزبور گفته است؛ تقاضای پرواز به این شکل از ماههای اخیر رو به افزایش گذاشته است و ما برای راحتی مسافران خود تن به این کار دادهایم. هر چند که ملاحظات ایمنی پرواز برای مسافران به آنها اجازه نمیدهد در حالی که در کیسههای پلاستیکی مهر و موم شدهاند، پرواز کنند. با این وجود ما برای راحتی و آرامش مسافران خود از هیچ کاری دریغ نمیکنیم. از نظر ما، این نوع پوشش یک نوع لباس مذهبی برای سفر با هواپیمای ما خواهد بود و هیچ مانعی هم برای آن وجود ندارد.
این گفتهها در حالی است که در سال ۲۰۰۲ بین فردی که پوشش کامل پلاستیکی داشته با خدمه هواپیمای مزبور به دلیل ممنوع بودن این پوشش، درگیری شدید بوجود آمده که منجر به دخالت خلبان هواپیما شد.
زن و شوهر يك سال بعد از ازدواج به زيبايي صورت يكديگر فكر نمي كنند، بلكه هر دو متوجه اخلاق و رفتار هم مي شوند.((اسمايلز))
مردي كه داراي عزمي نيرومند و اخلاقي متين است، هرگز فضيلت اخلاقي خود را فداي هوس هاي زندگي نمي كند. آري مرداني در اين جهان زندگي كرده اند كه براي تكميل و حفظ فضايل اخلاقي، جسم و جان خود را فدا ساخته اند.((كنفسيوس))
زرتشت با فلسفه ي خود بشر را از بار سنگين مراسم ظاهري آزاد ساخت و اساس آئين خود را بر آموزشهاي اخلاقي نهاد.((رابيندرانات تاگور))
اشخاص عاقل و با اخلاق هرگز كلامي بر زبان نمي آورند كه احساسات ديگران را جريحه دار سازند.((اسمايلز))
اخلاق را طوفان هاي روزگار تقويت مي كند.((گوته))
حيله و خيانت، بيشتر از اشخاص ناتوان سر مي زند.((لارشفوكولد))
هرگز معتقد مشو، هرگز پيرو مشو، هرگز بخشي از سازمان مشو. راست باش و صادق با خودت. به خود خيانت مكن.((اشو))
راستي، امانت است و دروغ گفتن خيانت.((بوذرجمهر))
در وجود هر يك از ما خائني بنام خودخواهي وجود دارد كه فقط در برابر تملق و چاپلوسي نرم مي شود.((پل والري))
اگر كسي يك بار به تو خيانت كرد، اين اشتباه او است و اگر كسي دوبار به تو خيانت كرد، اين اشتباه تو است.((دالايي لاما))
نخستين خيانت، جبران ناپذير است و از طريق واكنش زنجيره اي، خيانت هاي ديگري را بر مي انگيزد كه هر كدام از آنها ما را بيش از پيش از خيانت پيشين دور مي كند.((ميلان كوندرا))
اگر ملتي چيزي را بر آزادي ترجيح دهند، همه چيز را از دست خواهند داد.((ويليام سامرست موام))
بايد آزادي را براي مدتي از دست داد، تا بتوان براي هميشه آن را حفظ كرد.((شارل دو مونتسكيو))
به دست گرفتن مال خود و انجام وظيفهي خويش، عين دادگري است.((افلاطون))
چه بسيارند مرداني كه گناهكار و مجرم نيستند مگر به دليل ضعف آنان براي يك زن.((ناپلئون بناپارت))
آنچه را كه ديروز انجام شده است امروز نيز مي توان انجام داد، اما آنچه كه انجام نشده براي هميشه از دست به در شده است.((آندره موروا))
انسان آرزومند جهاني است كه در آن خير و شر آشكارا تشخيص دادني باشند، زيرا در او تمايل ذاتي و سركش داوري كردن پيش از فهميدن، وجود دارد.((ميلان كوندرا))
آينده هميشه نيرومندتر از اكنون است. در حقيقت، اين آينده است كه درباره ي ما به داوري خواهد نشست و بي شك بدون هيچ گونه شايستگي.((ميلان كوندرا))
هر يك از ارزشهاي بودن به اندازهي ديگري داراي اهميت است و هر يك را ميتوان برپايهي ديگري تعريف كرد. هم دانشمندي كه خود را وقف جستجوي راستي كرده است و هم حقوقداني كه خود را وقف دادگري كرده است، در اصل، هر دو وقف يك چيزند.((آبراهام مازلو))
پيروزي يا شكست در جنگها، ابتدا در ذهن انسان رخ داد.((ژاندارك))
بسيار شگفت آور و قابل توجه است كه انسان به سادگي نمي تواند واژه هايي بيابد كه با آنها تفاوت ميان انسان و حيوان را تعريف كند، با وجود اين، يافتن شكل و شيوه اي كه بتوان انسان بلندپايه را از انسان ميانه تمييز داد، آسان است.((فرناندو پسوا))
براي اينكه پيش قاضي نروي، پشت سر قانون راه برو.((مثل انگليسي))
اگر نمي خواهي در حق تو داوري شود، درباره ديگران داوري نكن.((آبراهام لينكلن))
آدم بايد كلاهش را پيش خودش قاضي كند.((مثل ايراني))
از روي سوالهاي فرد، بهتر از جوابهاي او مي توانيد درباره اش قضاوت كنيد.((فرانسوا ولتر))
اگر يك مقصر، بيگناه دانسته شود بهتر از اين است كه يك بيگناه، محكوم گردد.((مثل فرانسوي))
بگذاريد هر كس بر مبناي باور، فكر، آرزو، مطالعه و دانسته هاي خود قضاوت كند، نه اينكه شخص طوطي صفت گفته ديگران را بازگو كند.((ديل كارنگي))
نبايد از ظاهر امور قضاوت كرد.((مثل آلماني))
روباه نبايد هنگام محاكمه مرغ، قاضي دادگاه باشد.((مثل چيني))
زمان درباره همه چيز قضاوت مي كند.((مثل يوناني))
عيبهاي ديگران را نبايد با انگشت كثيف نشان داد.((مثل ايتاليائي))
انسان با هر دست بدهد، با همان دست مي گيرد و هميشه ميان داد و ستد، موازنه اي كامل برقرار است.((فلورانس اسكاول شين))
هرچه بيشتر نفرت بورزيد، بر دوام نفرت خود افزوده ايد و در ذهن خود، شياري از نفرت حك مي كنيد كه خود را در حالت هميشگي چهره تان نشان خواهد داد.((فلورانس اسكاول شين))
آسوده باشيد كه در طول زندگي، هر چيزي كه نياز داشته و خواهان آن باشيد، زندگي در دسترس تان قرار خواهد داد.((گيل ليندن فيلد))
در بدگويي و خبرچيني، شنونده بيشتر از گوينده، گناهكار است، چون اگر شما گوش ندهيد، هيچ كس نزد شما بدگويي نمي كند. بي گمان اين كار را نخواهند كرد؛ پس گوش ندهيد!((زيگ زيگلار))
به هر ميزان اثر هنري متعلق به لايه هاي دروني تر باشد، بيشتر بايد افراد استثنايي را به عنوان تنها داوران نيكوكار دستچين كرد.((اريك نيوتن))
چون تحولي روي داد و بينش هنرمند بر اثر ظهور واسطه اي نوخاسته تغيير ماهيت داد، ديگر “هر” واسطه ي هنري براي بيان آن بينش تازه مي تواند سودمند باشد.((اريك نيوتن))
اگر با شتاب وارد مرحله ي قضاوت بي دليل نشويم و شتابزده تصميم نگيريم، آن وقت توانسته ايم گامي بزرگ به سوي فرزانگي و خرد و احتياط و پرهيزگاري برداريم.((آندره موروا))
بشري كه حق اظهار عقيده و بيان انديشه خود را نداشته باشد، موجودي زنده به شمار نمي رود.((شارل دو مونتسكيو))
وقتي همه با من هم عقيده مي شوند، تازه احساس مي کنم که اشتباه کرده ام.((اسکار وايلد))
عقيده اي كه مردم از ترس جانشان بپذيرند، پايدار نيست.((سعيد نفيسي))
اكتشافات مهم علمي نيست كه اشكال ميآفريند، زيرا كسب دانستنيها هميشه بهتر از باقي ماندن در ناداني است؛ اشكال در باوري است كه وراي دانستنيها وجود دارد.((آركيبالد مك ليش))
پيش از دانستن بايد ايمان داشت.((مثل قديمي))
بايد در هر كاري به امكان و عملي بودن آن كار ايمان داشت.((آندره موروا))
من متخصص انديشه ها و باورهاي ژنرال هاي خود هستم.((مارشال ليوتي))
در ادبيات نيز مانند عشق نمي توان به گزينش ديگري اعتماد كرد. بايد كه مؤمن و معتقد و وفادار باشيم نسبت به آنچه كه طبع و انديشه ي ما مي پسندد.((آندره موروا))
يك مدير حقيقي هيچگاه گمان و باور ندارد كه يك هدف كه برآورده شد، ديگر همه ي كارها جاودانه و منظم و روبه راه شده است.((آندره موروا))
هركس، اعم از سياستمدار، فيلسوف و دربان، به درستي سخن خود باور دارد.((ميلان كوندرا))
قدرت شگفت انگيز نيروهاي خلاق و استعدادهاي نهفته آدمي هنگامي آشكار مي شود كه نيازي حياتي، تواناييهاي او را به فعاليت وادارد و كشش آرزويي، سراپاي وجودش را به جنب و جوش درآورد.((آبراهام لينكلن))
استعداد و ذوق هميشه براي زن و شوهر، تازگي و تجدد و تنوع پايدار و هميشگي ايجاد مي كند.((آندره موروا))
كسي كه ديگري را دوست دارد و به راستي به او عشق مي ورزد، هر روز تلاش مي كند يك كشيش دهكده اي باشد كه دوست دارد همه شب خيابان هاي تنگ و پرپيچ و خم خود را طي كند و در محيط انديشه و هوش و استعداد محبوب خود گردش نمايد.((آندره موروا))
صرف داشتن موهبت و استعداد كافي نيست، زيرا اگر آن را به حال خود رها كنند عقيم مي ماند.((آندره موروا))
نوابغ حقيقي قلمرو كمدي، كساني نيستند كه ما را بيشتر مي خندانند. بلكه كساني هستند كه «حوزه ي ناشناخته ي عنصر كمدي» را باز مي نمايند.((ميلان كوندرا))
پيشداوري خود شما دربارهي ميزان گنجايش، توانايي و استعدادي كه داريد، از هر كسي درستتر است؛ همان تواناييها و استعدادهايي كه براي پديدار شدن، چشمبراه دگرگوني شماست.((استيو چندلر))
اگر دانسته ميخواهيد كمتر از آنچه هستيد باشيد، پس بدانيد كه باقي زندگيتان را در اندوه ژرفي به سر خواهيد برد و استعدادها و توانمنديهاي خود را ناديده خواهيد گرفت.((آبراهام مازلو))
آدمي نه تنها بايد از استعدادهاي خداگونهي دروني خويشتن آگاهي داشته باشد، بلكه بايد محدوديتهاي وجودي انسان را نيز بپذيرد.((آبراهام مازلو))
از همه چيز مهمتر در زندگي آن است كه انسان هدفي داشته و براي رسيدن به هدف خود داراي استعداد كافي باشد.((گوته))
چون بيشتر نوابغ و ديوانگان رفتار مشابه دارند، نبوغ و جنون در يك رديف قرار مي گيرند.((گوته))
نابغه در بند حدود ديگران نيست، قانون او در وجود خود اوست. همچون كوهي كه آتشفشان از درون مي خروشد و كوهپاره ها را از پيش بر مي اندازد و دهانه اي براي فوران خود مي سازد. فطرت وي قانون مي گذارد و كار خود را با آن مي سنجد.((گوته))
طبيعت، در همهي ما استعدادهاي مشابه نيافريده، بلكه استعدادها ديگرگون است؛ برخي براي يك كار شايستهاند، برخي براي كار ديگر.((افلاطون))
تحمل انسان داراي نبوغ ناممكن است، مگر آنكه در وجودش دست كم دو ويژگي وجود داشته باشد : سپاسگزاري و پاكي.((نيچه))
من فكر مي كنم كه هنرمندان غالباً نمي دانند بهترين استعداد آنها در كجاست، زيرا بسيار پر مدعا هستند و براي مثال با مشاهده گياهان سربلند از توجه به گياهان فروتن غافل مي شوند.((نيچه))
در باب مقايسه كلي زن و مرد مي توان گفت كه اگر زن غريزه ايفاي نقش دوم را نداشت، هرگز در آرايش خود به اين سان نبوغ نمي يافت.((نيچه))
استعداد، آدمي را مي پوشاند و وقتي استعدادش رو به كاستي نهاد، آنچه هست نمايان مي شود.((نيچه))
موفق ترين مديران داراي نبوغ خاصي هستند كه مي توانند چكيده و جان كلام را از ميان انبوهي از اطلاعات دريابند و آن را به سرعت به ديگران منتقل سازند.((جان گريندل))
دانشمند شيمي كه با مواد خطرناك به آزمايش مي پردازد و پزشكي كه در معرض ابتلا به بيماريهاي واگيردار است، همه به دليل وظيفه شغلي و احساس نبوغ خود فداكاري مي كنند.((جان كاينرل))
اگر كسي استعداد طبيعي داشته باشد باز هم بايد براي موفقيت تمرين كند و آماده شود.((جان ماكسول))
در زنان هوش و در مردان استعداد بيشتر است. آنچه را زن با چشم دقت و بررسي مي بيند، مرد با ديده عقل و انديشه مي نگرد.((ژان ژاك روسو))
ناپلئون هیل
فيلسوف امريكايي ( 1883- 1970 )
«ناپلئون هیل» در 26 اکتبر 1883، در «ویرجینیای» آمریکا چشم به جهان گشود. خانه ای که او در آن متولد شد، اتاقي كوچك در کنار رودخانه «پراد» در منطقه «وایس کانتی» ویرجینیا بود. از این رو خانه آنها برای همه ساکنین منطقه شناخته شده بود.
ناپلئون جوان بسیار سرکش، شیطان و پرخاشگری بود و زماني كه ده سال داشت، مادرش بر اثر بیماری و تغذیه ناسالم از دنیا رفت. او همیشه به کودکان هم سن و سال خود که لباس خوب می پوشیدند و خوراکی های متنوعي می خوردند، با افسوس نگاه می کرد. بعد از مرگ مادر، زندگی برای ناپلئون سخت تر شد، زیرا پدر بدون توجه به وضعیت مالی خود، دو سال بعد از مرگ همسرش ازدواج کرد و ناپلئون را به حال خود رها نمود.
ناپلئون از همان دوران كودكي علاقه خود را به مطالعه کتابهای داستان و همچنين، خلاصه نویسی و داستان نویسی نشان داد. او در سیزده سالگی، خبرنگار روزنامه «ویرجینیا» شد و نام «گزارشگر کوهستان» را برای خود انتخاب کرد. هيل با پولی که بدست می آورد، هزینه تحصیل خود را پرداخت مي كرد. وي براي ادامه تحصيل وارد مدرسه حقوق شد، ولي از عهده هزينه هاي آن برنيامد، از اين رو زمان بيشتري را صرف فعاليت در روزنامه و كسب درآمد كرد.
ناپلئون استعداد خوبي در نوشتن داشت و سردبیر روزنامه با استقبال از نوشته ها و مقاله هايش، سرپرستی مصاحبه با افراد برجسته و معروف را به او واگذار کرد. وي در هنگام مصاحبه با افراد نامدار، از تجربیات آنها درس می گرفت و آن را در زندگی خود به کار می برد. هیل با افرادی چون «توماس ادیسون»، «الکساندر گرهام بل»، «هنری فورد» و «ویلیام جنینگ برایان» مصاحبه کرد. او با دقت و ظرافت تمام، راز موفقیت این گونه افراد را بدست مي آورد و آن را يادداشت مي كرد. از این رو در سال 1928، کتابی با نام «قوانین موفقیت» نوشت که با استقبال خوبی روبرو شد.
ناپلئون کتاب «دینامیت مغزی» را در سال 1941 نوشت. وي از سال 1919 تا 1920 در مجله «قوانین طلائی هیل»، سردبیر بود و در سال 1930 کتابی در زمینه راهیابی به موفقیت نوشت. ناپلئون هیل در زمينه موفقیت و كسب ثروت به درجه استادی رسیده بود؛ تا آنجا كه از سال 1933 تا سال 1935 مشاور «فرانکلین روزلت» رئیس جمهور آمریکا شد. وي در سال 1937 در کتاب «رشد فکری و ثروت»، تمام راههای رسیدن به موفقیت را بيان کرد. کتابهای هیل هر روز بيشتر از روز قبل به فروش می رفت. او در سال 1960 کتاب «علوم موفقیت» را نوشت كه بیش از سی میلیون جلد از آن فروخته شد.
ناپلئون که در دوران کودکی حسرت یک بشقاب غذا را می کشید، در اواخر عمر به یکی از ثروتمندان جهان تبدیل شد. وی در هشتم نوامبر سال 1970، در جنوب «کارولینا» و در حالی که مشغول نوشتن کتاب «تو می توانی کار کنی و معجزه ببینی» بود، چشم از جهان فرو بست.
در سال ۱۹۶۸ در طی اولین تدریسم در دبیرستان متوجه شدم که شایعهی بیاساس چقدر قدرتمند است. در اولین روز مدرسه قبل از اینکه کلاسها شروع شود، به اتاق استراحت معلمان رفتم. یکی از آموزگاران قدیمی نزد من آمد و گفت: «شنیدهام که دوون جیمز در درس تاریخ در کلاس توست. سال گذشته در کلاس من بود. آدم خیلی شروری است. خوش باشی!»
میتوانید تصور کنید وقتی وارد کلاس شدم و دوون جیمز را دیدم، چه اتفاقی افتاد. هر حرکت او را بررسی میکردم. منتظر بودم تا علائم وحشیگری را که همکارم گفته بود، در او مشاهده کنم. دوون جیمز هیچ فرصتی نداشت. همیشه نقش آدم شرور را به او داده بودند. همیشه قبل از اینکه دهانش را باز کند و حرفی بزند، من تصویری از او داشتم. شکی نبود که من هم نوعی علائم غیرهشیارانه و ناخودآگاه برای او ارسال میکردم: میدانم که تو دردسرسازی. این تعریف تعصب است- تعصبداشتن نسبت به کسی قبل از اینکه حتی فرصتی برای شناختن او پیدا کنید.
بهواسطهی این موضوع یاد گرفتم که هرگز به معلم یا هرکس دیگری اجازه ندهم درمورد رفتار و خصوصیات کسی که من قبلاً او را ندیدهام، صحبت کند. یاد گرفتم که فقط بر مشاهدات و برداشتهای خودم تکیه کنم. همینطور یاد گرفتم که اگر با همهی مردم محترمانه صحبت، رفتار و برخورد کنم و از آنها انتظار واکنش خوب داشته باشم، همیشه طبق همان انتظارات مثبتی که از آنها دارم، رفتار خواهند کرد.
البته بزرگترین ضرر و هزینهی شایعه و غیبت این است که ذهن و فکر شما را کثیف و آلوده میکند. افرادی که پشت سر کسی حرف نمیزنند، دنیا را روشنتر و شفافتر میبینند، واضحتر فکر میکنند و بنابراین، در اعمال و رفتارشان مؤثرتر هستند.
برگرفته از كتاب:
كنفيلد، جك؛ مباني موفقيت؛
… بهعبارتدیگر، وقتی به دنیاهای یکدیگر پل زدیم، توانستیم از تنشی که میان ما ایجاد شده بود بکاهیم و به تفاهم و دوستی مجدد برسیم. همانجا از خودم پرسیدم اصلاً به چه دلیل با یکدیگر ارتباط برقرار میکنیم؟ مگر غیر از این است که میخواهیم به احساسات بهتری برسیم؟ از خود پرسیدم اصلاً چرا مادرم باید بخواهد که به من زنگ بزند؟ چون مرا دوست دارد و میخواهد با من ارتباط برقرار کند. برقراری ارتباط با من احساس خوبی در او ایجاد میکند یا احساسات خوبی که از قبل داشته افزایش میدهد. من به چه دلیل به او زنگ میزنم؟ واضح است. من نیز از برقراری ارتباط با او احساس خوبی پیدا میکنم.
پس از آنکه مجدد این نکته را به خود یادآوری کردم و از تنش، اضطراب، ناراحتی و نگرانی که در آن بودم خارج شدم و از پاسخگفتن به فریاد درخواست کمک با فریادی دیگر دست برداشتم، توانستم این حقیقت را به روشنی و وضوح ببینم که: «بی خودی عصبانی نشو، در حقیقت ما خیلی همدیگر را دوست داریم و از اینکه نتوانسته بودیم یکدیگر را پیدا کنیم خیلی ناراحت شدیم. بیجوابماندن تلفنها باعث شده بود احساس محرومیت کنیم و فکر کنیم دیگر همدیگر را دوست نداریم. مثل اینکه یک سوءتفاهم بین ما پیش آمده بود. بهتر است این توهم را کنار بگذاریم و به چیزی که واقعیتر است یعنی رابطه، عشق، محبت و دوستیمان برگردیم.»
اینجا بود که اوضاع یکباره تغییر کرد. آیا تا به حال شده است به سبب همین اشتباه، پشیمان شده و احساس گناه کنید؟ من بارها در روابط خود با دیگران، این اشتباه را تکرار کردهام و میدانم کمابیش تمام کسانی که آنها را میشناسم همین اشتباه را در روابط خود با دیگران مرتکب شدهاند.
نخستین قدم آن است که از حالت احساسی تنش، اضطراب و نگرانی خارج شوید، معنا و مفهومی را که به وقایع و امور نسبت میدهید تغییر دهید. اگر این معنا و مفهوم نادرست باشد، بیشتر اوقات کار دستمان میدهد.
برگرفته از كتاب:
رابينز، آنتوني؛ به پا خيزيد و زندگي با عشق را آغاز كنيد؛
میگویند «تورگنیف» نویسندهی نامدار روس، یک روز هنگامی که از خیابانی میگذشت، گدایی دستش را دراز کرد و از او صدقهای خواست. تورگنیف در این باره گفته است:
هرچه جیبهایم را گشتم، هیچ پولی در آنها نیافتم. مرد بینوا همچنان انتظار میکشید و دستهای لرزانش را در برابرم نگاه داشته بود. شرمنده و ناراحت دستهای کثیف او را در دستهایم گرفتم و فشردم و گفتم: «برادرم از من دلخور نشو… هیچ پولی با خودم ندارم.»
گدا با چشمان قرمزش نگاهی به من انداخت و لبخندی زد و گفت: «شما مرا برادر خود صدا کردید، مسلماً این خودش یک هدیه بود.»
برگرفته از كتاب:
كانفيلد، جك؛ كودك درون و چراغ جادو؛
در سال 1951، آلبرت اینشتین، برندهی جایزهی نوبل در فیزیک، در دانشگاه «پرینستون» درس میداد. او از دانشجویان سال آخر امتحان گرفته بود و داشت به دفترش میرفت. استادیار کنار او راه میرفت و اوراق امتحانی دانشجویان را با خود حمل میکرد.
استادیار که در حضور بزرگترین فیزیکدان قرن بیستم احساسی از خجالت داشت، از او پرسید: «دکتر اینشتین، آیا امتحانی که از این دانشجویان گرفتید همان امتحانی نبود که سال قبل از آنها گرفتید؟»
اینشتین برای لحظهای فکر کرد و گفت: «بله، همان امتحان بود.»
استادیار با تردید پرسید: «اما دکتر اینشتین، چگونه میتوانید به یک کلاس در دو سال پیاپی یک سؤال را بدهید؟»
اینشتین جواب داد: «بله، اما جوابش تغییر کرده است.»
برگرفته از کتاب:
تریسی، برایان؛ راهکار برتر؛
بانجي جامپينگ چيست !؟
عملي پرواز ناک ! که شما در آن عقلتان را از دست داده و تصميم ميگيريد با توسل به يک کش !
از ارتفاع خيلي ! به پايين ميپريد ، اين حرکت در ايران حدود ۳۰-۴۰ هزار تومان آب ميخورد !
شما هم براي سنجش و افزايش جسارت و تجربه لذتي وصف نشدني بانجي جامپينگ را امتحان کنيد.
اندر فوايد بانجي جامپينگ همان بس که در روايت آمده :
ملتي پيشرفت نکرد مگر به مشورت و بانجي جامپينگ ! خداييش هم بعد از پرش بطورکل مشکلاتتان را فراموش خواهيد کرد . دستکم ۷ روزکاري يک لبخند احمقانه اي روي لبانتان نقش مي بندد و بطور متوسط ۴-۵ روز آتي را فقط به کارهاي خوب مشغول خواهيد شد . همچنين اگرچه حين پرش کمي آلودگي صوتي کافدار از خودتان بروز خواهيد داد ولي بعد از اينکه پاهايتان روي زمين قرار گرفت بشدت انساني مودب و فرهيخته و اهل شعر و ادب خواهيد شد !
لذا
اگر صاحبخانه جوابتان کرده
اگر فقط ۴۰ هزار تومن تو حسابتون پول داريد
اگر الکي ساديسم جلوتون ناناي ميکنه
اگر سندرم IBS و PNS و آي لاو يو PMC داريد
اگر آزو چيز و يا چيزونيسموس داريد
و اگر هاي ديگر …
توصيه مي کنم حتما اين ۳۰-۴۰ هزارتومان را بپردازيد و از آن بالا بپريد و خانواده اي را از نگراني برهانيد .
روال کار هم به اينصورت است که يکروزي شما داريد از خيابان رد مي شويد يکدفعه خر گازتان مي گيرد
يا بطور نامحسوسي در طول هفته احساس مي کنيد گوشهايتان مخملي شده .
در اين حالت شما زنگ مي زنيد به ايستگاه توچال و براي پرش ، جا رزرو مي کنيد .
سپس آخر هفته تشريف مي بريد توچال و برگ زريني در دفتر زندگانيتان رقم مي زنيد .
در آخر ذکر چند نکته لازم است !
۱٫همينکه مي خواهيد از ارتفاع ۴۰ متري بپريد کافيست ، ديگر حماقت را به حد اعلي نرسانيد و حتما با خودتان دوربين ببريد . زيرا اولين پرش شما احتمالا آخرين پرشتان هم هست و واقعا حيف است که اين حماسه جايي ثبت نگردد .
۲٫ موقعي که دوستتان مي خواهد بالاي سکوي پرش برود ، حتما بزنيد پشتش و بگوييد ” پرواز را بخاطر بسپار ، کش پاره شدنيست ! ” براي روحيه اش خوب است . در روايت آمده که در اين حال خواندن ترانه ” خودکشي ” محسن چاوشي بصورت جمعي ثواب مضاعف دارد ” وقت تموم کردن کار/ شهامته دل بريدن / خط کشيدن دور همه / به حس پرواز رسيددددددددددددن ”
۳٫روال اينست که آن بالا شما را معرفي مي کنند . فلاني ، ورزشکار در رشته ي فلان . اگر خودتان را “خداداد عزيزي” معرفي کنيد براي روحيه جمع خوب است .
۴٫ اگر نمي خواهيد حين بالا و پايين رفتن هاي بعد از پرش ، يک دستتان به بند تنبانتان باشد ، قبل از پرش هرچه بند و بست در وجودتان هست سفت کنيد . يکي از دوستان ما بيشتر از اينکه به فکر جانش باشد به فکر ناموسش بود . خداييش هم بدجوري ناموسش به خطر افتاده بود ! خوب شد دوربين نبرده بوديم !
۵٫اگر قصد شاباش دادن به حضار را نداريد حتما جيبهايتان را پيش از پرش خالي نماييد . ما خودمان ۵۰۰ تومانمان را در اين راه شاباش داديم که انشاالله طرف ۳ برابرش را پول دوا-درمان کند !
۶٫اگر قصد داريد دخترتان را شوهر بدهيد ، بجاي تحقيقات محلي توصيه مي کنم آقا داماد را يکبار بانجي جامپينگ بفرماييد . طبق مشاهدات بنده آن ۲۰-۳۰ ثانيه کذايي بعد از پرش افراد بشکل باورنکردني “خود واقعي” شان هستند . يکي بود که از پاي کوه تا آن بالا مدام بحثهاي فرهنگي-ادبي مي کرد و بدجوري نگاه يک به دويي به ما بي ادبيات ها داشت ولي وقتي پريد چشمتان روز بد نبيند ، چه مادرها که گوش فرزندانشان را نگرفتند . البته شايد هم بنده ي خدا حس مي کرد که مرگ مغزي خواهد شد زيرا بشکل نامعمولي شروع به وصيت کرد !
۷٫براي پريدن دو انتخاب داريد . يعني از شما مي پرسند که خودتان مي پريد يا هل تان بدهيم ؟ ما خودمان اول گفتيم مي پريم ولي بعد هرچه دو دو تا چهارتا کرديم ديديم نمي توانيم . به آقاهه گفتيم بيا هولمان بده . آقاهه مثکه از چشمانمان خواند که قصد داريم موقع پريدن بغلش کنيم و بپريم لذا اول خودش را بست بعد بلانسبت مثل بز هلمان داد پايين ( ما را مث بز هل نداد پايين ها ،خودش مثل بز ما را هل داد پايين !!! ) اغلب پرنده ها بلافاصله بعد از اينکه هل داده مي شوند ، مثل اينکه قصد تشکيل خانواده پيدا مي کنند ، زيرا بشکل غيرمتعارفي از اعضاي مونث خانواده شخص هل دهنده خواستگاري مي کنند اما ما مودب بوديم . فقط ذکر مي گفتيم و امن يجيب مي خوانديم .
کلا ۳۰ ثانيه هم نشد و اگر بخواهيم ادامه بدهيم تا صبح ادامه دارد اما ديگر ادامه نمي دهيم …
واقعا که آدم باید مریض باشه که همچین کاری رو بکنه! خیلی با حال بود کیان جان، ٢ ماه پیش دختر من میخواست بانجی جامپینگ کنه، گفتم مگه از رو نعش من رد شی که اجازه همچین حماقتی رو بهت بدم ! 🙄
ROMANCE MATHEMATICS
ریاضیات عشقولانه
Smart man + smart woman = romance
مرد باهوش + زن باهوش = عشقولانه
Smart man + dumb woman = affair
مرد باهوش + زن خنگ = سکس
Dumb man + smart woman = marriage
مرد خنگ + زن باهوش = ازدواج
Dumb man + dumb woman = pregnancy
مرد خنگ + زن خنگ = حاملگی
OFFICE ARITHMETIC
حسابرسی اداری
Smart boss + smart em ployee = profit
رییس باهوش + کارمند باهوش = سود
Smart boss + dumb employee = production
رییس باهوش + کارمند خنگ = تولید
Dumb boss + smart employee = promotion
رییس خنگ + کارمند باهوش = ترفیع
Dumb boss + dumb employee = overtime
رییس خنگ + کارمند خنگ = اضافه کاری
SHOPPING MATH
ریاضیات خرید کردن
A man will pay $2 for a $1 item he needs.
یک مرد بابت یک کالای 1 دلاری که نیاز دارد 2 دلار می پردازد
A woman will pay $1 for a $2 item that she doesn’t need.
یک زن بابت یک کالای 2 دلاری که نیاز ندارد 1 دلار می پردازد
GENERAL EQUATIONS & STATISTICS
آمار و برابری عمومی
A woman worries about the future until she gets a husband.
یک زن نگران آینده است تا زمانی که شوهر کند
A man never worries about the future until he gets a wife. =0 D
یک مرد هرگز نگران آینده نیست تا زمانی که زن بگیرد
A successful man is one who makes more money than his wife can spend.
یک مرد موفق مردیست که درآمدش بیشتر از مبلغی باشد که زنش خرج می کند
A successful woman is one who can find such a man.
یک زن موفق زنیست که بتواند چنین مردی را پیدا کند
HAPPINESS
شادمانی
To be happy with a man, you must understand him a lot and love him a little.
برای اینکه با یک مرد شاد باشید باید او را کاملا درک کنید و کمی دوست داشته باشید
To be happy with a woman, you must love her a lot and not try to understand her at all.
برای اینکه با یک زن شاد باشید باید او را کاملا دوست داشته باشید و اصلا سعی نکنید که او را درک کنید
LONGEVITY
طول عمر
Married men live longer than single men do, but married men are a lot more willing to die.
مردان متاهل بیشتر از مردان مجرد عمر می کنند در عوض مردان متاهل بیشتر آرزوی مرگ می کنند
PROPENSITY TO CHANGE
گرایش به تغییر
A woman marries a man expecting he will change, but he doesn’t.
زمانی که یک زن که با مردی ازدواج می کند انتظار دارد که او تغییر کند ولی اینگونه نمی شود
A man marries a woman expecting that she won’t change, and she does.
زمانی که یک مرد با زنی ازدواج می کند مطمئن است که آن زن تغییر نمی کند و اینگونه می شود
DISCUSSION TECHNIQUE
ادبیات گفتگو
A woman has the last word in any argument.
یک زن در بحث حرف آخر را می زند
Anything a man says after that is the beginning of a new argument.
بعد از آن، هر حرفی که مرد بزند، شروع یک بحث جدید است
SEND THIS TO A SMART WOMAN WHO NEEDS A LAUGH AND TO THE SMART GUYS YOU KNOW CAN HANDLE IT
این متن را برای یک زن باهوش که به خنده نیاز دارد و مردان باهوشی که میدانید می توانند آن را هضم کنند، بفرستید
گریه کن ای انسان گناهکار , گریه کن !
این گاوباز – آلوارو مونرا – پس از اینکه در چشمان گاو زخمی نگاه کرد ناگهان به یکی از مخالفان عمل وحشیانه گاوبازی تبدیل شد
MAKE THE CONNECTION.
“And suddenly, I looked at the bull. He had this innocence that all animals have in their eyes, and he looked at me with this pleading. It was like a cry for justice, deep down inside of me. I describe it as being like a prayer – because if one confesses, it is hoped, that one is forgiven. I felt like the worst shit on earth.”
This photo shows the collapse of Torrero Alvaro Munera, as he realized in the middle of the his last fight… the injustice to the animal. From that day forward he became an opponent of bullfights
تمام غزلیات و فال حافظ با صدا و موسیقی 🙂
این سایت غزلی رو که انتخاب میکنید برای
شما با صدا و موسیقی می خواند
و همچنین تعبیر شعر نیز در زیر متن اصلی
آورده شده امیدوارم شما هم لذت ببرید
http://www.1doost.com/Hafez-All.htm
چه بخوریم و چه نخوریم تا استرس نگیریم؟
زندگی در دنیای مدرن و پرتنش امروزی بدون استرس نیست. در واقع شناسایی عوامل استرسزا، دوری کردن از آنها در صورت امکان و یادگیری مهارتهای رفتاری و مدیریت استرس مواردی است که باید مد نظر داشت. همچنین جدا از عوامل محیطی و غیر قابل کنترل، نقش تغذیه و انتخابهای غذایی افراد نیز بسیار تعیین کننده است.
نوع تغذیه فرد در حالات روحی و خلقی و کیفیت زندگی او تاثیرگذار است. چه بسا با نوع تغذیه و انتخابهای غذاییمان بتوانیم تا حد زیادی تنش و استرس را از خود دور کرده و آرامش را به خود هدیه دهیم و یا دقیقا برعکس با انتخابهای نادرست غذایی اضطراب و استرس را به زندگی خود وارد کنیم. در زیر به مواد خوراکی که میتوانند در ایجاد استرس یا برعکس در کاهش استرس نقش داشته باشند اشاره شده است.
رعایت موارد زیر در کنار نظم غذایی و انتخابهای درست غذایی تا حد زیادی تنش و استرس را در زندگی کم کرده و بالطبع کیفیت زندگی را بالا میبرد.
مواد غذایی استرسزا
دریافت زیاد کافئین
افراط در مصرف چای، قهوه و سایر نوشیدنیها و ترکیبات کافئینه به دلیل کافئین موجود در آنها میتواند در افراد باعث تحریک و استرس شود.
کافئین ماده موثره موجود در این ترکیبات است که مصرف زیاد آن به دلیل سرعت جذب بالا میتواند باعث تحریک سیستم اعصاب مرکزی و رهایی هورمونهای استرس، افزایش ضربان قلب، فشار خون، بیخوابی و اضطراب شود. از طرفی کافئین خود مدر است و باعث دفع برخی املاح و ویتامینها (نظیر ویتامینهای گروه B و ویتامین C که خود توان مقابله با استرس را در بدن بالا میبرند) نیز میشود.
توصیه میشود که همیشه حد اعتدال مصرف نوشیدنیهای کافئینه خصوصا قهوه (میزان کافئین موجود در یک فنجان قهوه از یک فنجان چای بیشتر است) رعایت شود و از انواع بدون کافئین که در بازار موجود است استفاده گردد.
همچنین در طب سنتی ایرانی مصرف برخی دمکردهها و نوشیدنیهای گیاهی نظیر دمکرده بابونه و گل گاو زبان توصیه شده است. به این دلیل که دارای خواص آرامش بخش و تسکین دهنده اعصاب هستند.
مصرف زیاد مواد قندی و شیرین
زیادهروی در خوردن قندهای ساده و مواد دارای نمایه گلیسمی بالا (انواع کیک، شیرینی، بیسکویت، شکلات، انواع نان بدون سبوس و …) به چندین دلیل میتواند استرسزا باشد.
به طور کلی قندهای ساده و کربوهیدراتها برای هضم و جذب نیاز به ویتامینهای گروه B دارند که غنیترین منابع آنها غلات کامل و سبوسدار است و معمولا در فردی که تمایل به مصرف قندهای ساده دارد، مصرف غلات سبوسدار در حداقل است. پس طبعا کمبود ویتامینهای گروه B نیز در این افراد دیده میشود. ویتامینهای گروه B نظیر B1 و B2 در فرآیند هضم و جذب درشت مغذیها مانند کربوهیدراتها نقش اساسی دارند و کمبود این ویتامینها در بدن منجر به تغییرات خلقی نظیر اضطراب، پریشانی و افسردگی میشود.
علاوه بر این افزایش ناگهانی قند خون به دنبال مصرف قندهای ساده و به دنبال ترشح انسولین و کاهش قند خون میتواند منجر به حالاتی نظیر خستگی، بیحالی، بیقراری و استرس در فرد شود.
مواد غذایی استرس زدا
غلات کامل
غلات کامل و سبوسدار منابع غنی ویتامینهای گروه B میباشند که دریافت کافی و به اندازه آنها در ثبات روحی و خلقی و پیشگیری از استرس و افسردگی نقش مهمی دارد.
افسردگی و تغییرات خلقی جزء اولین نشانههای کمبود ویتامینهای گروه B میباشند.
سبزیجات برگ سبز تیره
سبزیجات با رنگ سبز تیره سرشار از اسید فولیک میباشند که باید در برنامه غذایی روزانه افراد خصوصا خانمها در سنین باروری گنجانده شود. کمبود اسید فولیک منجر به حالاتی مانند خستگی، تحریکپذیری و آشفتگی میشود که توان مقابله با استرسهای خارجی را در فرد کم میکند. علاوه بر سبزیجات برگ سبز تیره، گوشت گاو، انواع لوبیا، پرتقال و آب پرتقال نیز از منابع اسید فولیک هستند.
مرکبات
مرکبات از منابع غنی ویتامین C هستند که سیستم ایمنی بدن را تقویت کرده و توان مقابله با بیماریها و شرایط استرسزا در فرد را افزایش میدهند. همچنین استرس بیش از حد و طولانی مدت نیز سطح ویتامین C را در خون و بافتها کاهش میدهد و شرایط روحی و جسمی فرد را وخیمتر میکند.
دریافت کافی روزانه ویتامین C از طریق مرکبات و سایر منابع ویتامین C که از طریق سایر میوهها (طالبی، خربزه، توت فرنگی، انبه و هلو) و سبزیجات (گوجه فرنگی، فلفل دلمه و سیبزمینی) قابل دسترس است، شرایط روحی فرد را بهتر میکند و توان مقابله با استرس را افزایش میدهد.
ماهی
ماهیهای چرب (ماهی سالمون، آزاد، تن و خالمخالی) از منابع غنی امگا 3 هستند. اسیدهای چرب امگا3 در رشد مغزی و بهبود عملکرد مغزی (افزایش تمرکز و دقت و تقویت حافظه) چه در دوران کودکی و چه دوران بزرگسالی و سالمندی نقش دارند. امگا3 علائم اختلالاتی نظیر افسردگی، پرخاشگری و اضطراب را در فرد کم میکند.
در حال حاضر از امگا 3 به عنوان درمان کمکی در مبتلایان به افسردگی استفاده میشود. مصرف ماهی چرب حاوی امگا3، 2 بار در هفته مشکلات خلقی و استرس را در افراد کاهش میدهد و به تقویت سیستم ایمنی نیز کمک میکند.
لبنیات کمچرب
مواد لبنی مانند شیر و ماست (و برخی از انواع گوشتها مانند بوقلمون) حاوی اسیدآمینهای به نام تریپتوفان هستند که طی مراحلی در مغز تبدیل به سروتونین میشود که باعث کاهش استرس و حفظ آرامش در فرد میشود. نوشیدن یک لیوان شیر گرم قبل خواب باعث خوابی آرام و راحت میشود.
نکات مهم
در کنار رعایت موارد ذکر شده توجه به نکات زیر نیز در کاهش تنش و اضطراب و افزایش توان مقابله با استرس به فرد کمک میکند. در واقع نوع شیوه زندگی فرد که بخش مهمی از آن نیز تغذیه است، در ایجاد و یا رهایی از استرس نقش کلیدی دارد.
نظم غذایی نکتهای است که باید مدنظر داشت. عدم حذف وعدههای اصلی غذایی خصوصا صبحانه توصیه میشود. میوههای تازه و آجیل بینمک را به عنوان میان وعده در طول روز بگنجانید. داشتن 3 وعده اصلی غذایی سبک و 2 یا 3 میان وعده که به حفظ قند خون در سطح مناسب نیز کمک میکند توصیه میشود.
تا حد امکان از مصرف فستفودها و غذاهای کنسروی و آماده که چربی اشباع و نمک بالایی دارند اجتناب کنید.
دریافت کافی مایعات 6 تا 8 لیوان در طول روز توصیه میشود.
داشتن فعالیت بدنی منظم روزانه در حفظ شادابی و کاهش استرس تاثیر بسزایی دارد.
يک آدم صبور و دهنقرص، گير بياوريد و کل بدبختيها و جفتکهايي که از “الاغ زندگي”خوردهايد را با او تقسيم کنيد…
بازگو کردن مشکلات، وزن آنها را کم ميکند… علاوه بر آن معمولا وقتي سفره دلتان را جلو کسي باز ميکنيد، اوهم سفره خودش را برايتان باز ميکند و يحتمل مي فهميد که شما در اين دنيا، تنها آدم کتک خورده نيستيد… و اين يعني آرامش..
دوم اينکه فقط به زمان حال فکر کنيد:
گذشتهتان و آيندهتان را خيلي جدي نگيريد…
اصلا پاپيچ خرابکاريها و کوتاهيهايي که در گذشته در حق خودتان کردهايد، نشويد.
همه همينطور بودهاند وانگشت فرو کردن در زخمهاي قديمي، هيچ فايدهاي جز چرکي شدن آنها ندارد.
آينده را هم که رسما بايد به هيچ کجا حساب نياوريد.
ترس از حوادث و رخدادهاي احتمالي، حماقت محض است..
فکر هر چيزي، از خود آن چيز معمولا سختتر و دردناکتر است…
سوم اينکه به خودتان استراحت بدهيد:
حالاميگويم استراحت، يکهو فکرتان نرود به سمت يک ماه عشق و حال وسط سواحل هاوايي…! وسط همه گرفتاريها واسترسها و بدبختيهاتون…!!!
آدم ميتواند خيلي شيک به خود،مرخصي چند ساعته بدهد…
کمي تنهايي، کمي بچگي کردن، کمي چيز متعارفي که شايد دوست داشته باشيد….که کمي از دنياي واقعي دورتان کند و خستگي را بگيرد…
مثل نهنگها که هر از چندگاهي به بالاي آب ميآيند و نفسي تازه ميکنند و دوباره به زير آب برميگردند…
:چهارم اينکه تنتان را بجنبانيد
ورزش قاتل استرس است…
لزومي هم ندارد که وقتي ميگوييم ورزش، خودتان را موظف کنيد روزي هزار بار وزنه يک تني بزنيد و به اندازه رضازاده بازو دربياوريد…
همچين که يک ورزش منظم وخفيف در روز داشته باشيد، کلي موثر است…
از من به شما نصيحت…
پنجم اينکه واقعبين باشيد:
ما ملت شريف، بيشتر استرسمان بابت چيزهايي است که کنترلي روي آنها نداريم…
داستان، مثل آمپول زدن ميماند… وقتي اصغر آمپولزن، قرار است آمپول بزند، حتما اين کار را ميکند و حالا اگر عضله هايت را بخواهي سفت کني، هيچ خاصيتي ندارد الا اينکه درد آمپول بيشتر ميشود…
گاهي مواقع بايد واقعبين بود و عضلهها را شل کرد که دردش کمتر شود…
: ششم اينکه زندگيتان، ميدان و مسابقه اسبدواني نيست
خودتان را دائم با ديگران مقايسه نکنيد… مقايسه کردن و”رقابتپيشگي”، استرسزا است…
اينکه جاسم فوقليسانس دارد و من ندارم و قاسم لامبورگيني دارد و من ندارم و عبود فلان دارد و من ندارم، شما را دقيقا ميکند همان اسب مسابقه که همه عمرش را بابت هويج ِ سر چوب، دويده وبه هيچ کجا هم نرسيده…
زندگي مسخرهتر از چيزي است که شما فکرش راميکنيد…
هيچ دونفري لزوما نبايد مثل هم باشند…
خودتان باشيد…
هفتم اينکه از مواجهه با عوامل “ترسزا” هراس نداشته باشيد:
مثال ساده آن، دندانپزشک است…
وقتي دندان خراب داريد، يک کله پيش دکتر برويد و درستش کنيد… نه اينکه بترسيد و يک عمر را از ترس دندانپزشک،بادرد آن بسازيد و همه لقمههايتان را با يکطرفتان بجويد…
نيم ساعت جنگيدن با درد، بهتر از يک عمر زندگي با ترس ِ درد است…
ترس، استرس مي زايد
هشتم اينکه خوب بخوريد و بخوابيد
و شعارتان “قبر باباي دنيا “باشد:
آدمي که درست نخوابد و نخورد، مغزش درست کارنميکند…
مغز عليل هم، عادت دارد همه چيز را سخت و مهلک نشان دهد…
آدم وقتي گرسنه و خسته است، يک وزنه يک کيلويي را هم نميتواند بلند کند، چه برسد به يک فکر چند کيلويي…!!
نهم اينکه بخنديد:
همه مشکل دارند…
من دارم، شما هم داريد… همه بدبختي داريم، گرفتاري داريم و اين موضوع تابع محل جغرافيايي آدمها هم نيست…
ياد بگيريد بخنديد… به ريش دنيا و مشکلات بخنديد…
به بدبختيها بخنديد… بخنديد…
به خودتان بخنديد…
دو بار اولش سخت است، اما کم کم عادت ميکنيد و ميبينيد که رابطه خنده و گرفتاري، مثل رابطه خيار است و سوختگي پوست… درمانش نميکند اما دردش را کم ميکند
حقیـقتی دربـاره بنـزین که شایـد نمی دانیـد
مباحث مربوط به بنزین واقعا گیجکننده هستند، به راحتی میتوان فرضیاتی در مورد آن مطرح کرد که به نظر منطقی میرسند، اما وقتی آزمایشات عملی دخیل شوند، درست نبودن این فرضیات مشخص خواهد شد. یک نمونه از این تجربیات در درجه بندی اکتان قابل مشاهده است.
واقعا عدد اکتان چیست؟
اگر بخواهیم این سؤال را سادهتر توضیح دهیم، در کشورهای دیگر وقتی که شما به پمپبنزین میروید و پمپهای متعددی در پیش روی شما قرار دارند، عدد نوشته شده بالای هر کلید یا نازل، نشان دهنده عدد خاص اکتان است. معمولاً این عدد از ۸۷ تا ۹۳ است و در کشور خودمان به بنزین معمولی و بنزین سوپر شهرت دارند.
,
در دنیای خودروها اینطور بیان میشود که عدد بالاتر نشاندهنده کیفیت بهتر است. به هر حال، قدرت اسب بخار بیشتر و میزان مسافت طی شده بیشتر با هر باک پر، خواسته همه رانندگان است و همین موارد باعث میشوند که حس کنیم، عدد اکتان بالاتر برابر با کارایی بیشتر است. شرکتهای سازنده بنزین هم این ذهنیت را دریافته و از هیچ تلاشی برای برآورده کردن این خواسته رانندهها دریغ نمیکنند.
برچسب گذاری بنزین با اکتان ۸۷ به عنوان بنزین معمولی و بنزین با اکتان ۹۱ یا ۹۳ به عنوان بنزین سوپر تلاشی در جهت تقویت این طرز فکر است. از آنجایی که بنزین سوپر نسبت به بنزین معمولی قیمت بالاتری دارد، این شرکتها علاقمندند که افراد بیشتری را به پرداخت پول بیشتر به ازای کیفیت بهتر سوخت ترغیب کنند.
اینجاست که فلسفه معنی عدد اکتان بنزین وارد کارزار میشود. در طی زمان طولانی به مردم قبولانده شده که سوخت با عدد اکتان بالا، تمیزتر و کاملتر میسوزد، و انرژی بیشتر و میزان مسافت طی شده بیشتری نسبت به بنزین با عدد اکتان معمولی برای آنها به ارمغان میآورد، زیرا این سوخت انرژی بیشتری در خود دارد. هیچکدام از این اظهارنظرها صحیح نیستند، در حقیقت عدد اکتان بنزین هیچ ربطی به میزان قدرت آن ندارد، این عدد فقط بیان کننده این است که این سوخت قبل از اشتعال تا چه حد میتواند فشرده شود، هرچقدر عدد اکتان بالاتر باشد، احتمال اشتعال تحت فشار آن کمتر است. ولی چرا همه میخواهند سوختی تولید کنند که اشتعال آن در موتور سختتر باشد؟ برای فهمیدن نقش عدد اکتان و فشار احتراق در موتور، آشنایی با اصطلاحی به نام ضربه ضروری به نظر میرسد.
وقتی که بنزین از طریق انژکتور به داخل سیلندر اسپری میشود و با اکسیژن ترکیب میشود، طراحان موتور انتظار دارند این سوخت به حالت گاز در آنجا بماند تا زمانی که شمعها روشن شوند و باعث انفجار برای حرکت به سمت پایین پیستون برای ایجاد نیرو شوند. مدت زمان این انفجار بسیار حیاتی است، بنزینی که خیلی سریع مشتعل شود باعث ایجاد (ضربه) میشود که این عمل خروجی و کارایی موتور را کاهش میدهد و حتی در شرایط بد میتواند به موتور آسیب فیزیکی برساند.
,
در اکثر موتورها، به ندرت شاهد این نوع ضربه هستیم و این به این دلیل است که میزان تراکم (فشاری که مخلوط سوخت و هوا به سیلندر وارد میکند) به اندازه کافی پایین است و عدد اکتان بنزینهای معمولی کافی و مطلوب است. قاطعانه میتوان گفت هیچ سودی از استفاده از بنزینهای سطح بالا در موتورهای استاندارد و خوب نصیب شما نخواهد شد، زیرا این موتورها قادر نیستند از این خاصیت ضربه کمتر سود ببرند، اگرچه طرحهای مدیریت موتور پیشرفتهتر به ویژه مدلهای به کار رفته در وسایل مجهز به تکنولوژی توربو شارژ و سوپر شارژ میتوانند تراکم را تا حد بالایی انجام دهند، بنابراین به بنزینهای با اکتان بالاتر برای جلوگیری از ایجاد ضربه نیازمندند.
,
چگونه بفهمیم که خودروی ما به بنزین سوپر احتیاج دارد یا بنزین معمولی؟
تقریباً در دستورالعمل همه وسایل نقلیه عدد اکتان بهینه برای آن وسیله درج شده است. برخی از خودروهای لوکس یا مسابقهای از هشداری بر روی درب باک استفاده میکنند که بر روی آن نوشته شده “فقط از سوخت بدون سرب با کیفیت بالا استفاده کنید”. به عنوان جمعبندی بار دیگر تاکید میکنیم که با استفاده از سوختهای با درجه اکتان بالا در موتوری که برای استفاده از سوختهای معمولی طراحی و تنظیم شده هیچ تغییری در میزان قدرت یا کارایی موتور ایجاد نخواهد شد.
تفکری هم که درباره تمیز کردن داخل موتور به واسطه استفاده از سوختهای با اکتان بالا رایج است، اشتباه است. از سوی دیگر، استفاده از سوختهای با اکتان پایین، در موتوری که برای استفاده از سوختهای با اکتان بالا طراحی شده است، ریسک آسیب به موتور را افزایش میدهد و به مرور زمان بر کارایی آن تاثیر منفی خواهد داشت. دفعه بعد که کسی خواست فلسفه عدد اکتان سوخت را برای شما تشریح کند، میتوانید برای او تأثیر عدد اکتان را به طور کامل شرح دهید، یا اینکه سری تکان بدهید، لبخندی بزنید، پول سوخت را بپردازید و حرکت کنید!
پشت صحنه جوک های رشتی!
“یه روز یه رشتی وارد خونه میشه، می بینه زنش لخت روی تخت با… خوابیده …”
“یه روز یه رشتی در کمد را باز می کنه، می بینه حسن آقا …”
چه چیزی درباره لطیفه های رشتی خنده آور است؟
هنگامی که یک ماجرایی تعریف می شود که در آن فردی از میان ما بر خلاف انتظارات عمومی رفتار می کند، ما آن را بانمک و خنده دار می یابیم.
بیایید ببینیم آن بخش از فرهنگ ما که در لطیفه های رشتی پنهان شده چیست؟
در مورد لطیفه های رشتی، معمولا محور لطیفه یک مرد رشتی است که مرد دیگری با زنش خوابیده است. آنچه لطیفه رشتی را برای ما خنده دار می سازد معمولادو حالت دارد. حالت یک اینست که مرد رشتی هالو است و متوجه نمی شود که مرددیگری با زنش خوابیده است، و حالت دو اینست که مرد رشتی متوجه این رابطه جنسی می شود، اما واکنشی ازخود نشان نمی دهد و به سادگی از کنار آن می گذرد. یعنی وضعیت تعریف شده در لطیفه با انتظارات ما بر اساس تربیت و جامعه پذیری و شناخت ما تناقض
دارد و از این روست که وضعیت به نظر ما خنده دار می آید.
,
مگر نه اینکه انتظار داریم که هر مردی وقتی که مرد دیگری را با زنش می بیند، عصبانی شده، غیرتش به جوش بیاید وبزند یکی از آن دو یا هر دو را بکشد؟ و واکنش خونسرد و عاری از خشونت مرد رشتی ما را به خنده می اندازد!
یک دلیل خنده دار بدون جوک رشتی اینست که زن را هنوز ابزار جنسی برای استفاده مرد می دانیم. هر مردی که دستش برسد، به زن مرد رشتی تجاوز میکند و کنار او می خوابد. زن اعتراضی نمی کند، چیزی نمی گوید، و اصولا درهمه جوک های رشتی کاراکتری ندارد، و هنگامی که مردی به سراغ او می آیدهیچ اعتراضی نمی کند. زن رشتی انتخابی ندارد، اعتراضی ندارد، صدایی ندارد، فقط یا لخت روی تخت خوابیده، یا مورد تجاوز مرد همسایه و بقال وحسن آقا قرار می گیرد. زن رشتی در همه ی این لطیفه ها فقط “ناموس” مرد رشتی است! مرد رشتی هم که به ناموس اهمیتی نمی دهد، پس هر مردی می تواند به زنش دست درازی کند.
دوم اینکه مرد باید “غیرت” داشته باشد، یعنی اینکه از “ناموس” خود دفاع کند و اگر مرد دیگری را با زن خود دید، از خود خشونت نشان دهد و خون بریزد.اینکه مرد رشتی بدون ارتکاب خشونت از کنار ماجرا رد می شود، برای ما بشدت خنده دار است.
آخرین جوک رشتی را که شنیده اید به خاطر بیاورید و به جای “مرد رشتی” یک “مرد سوئدی” را در آن قرار دهید. آیا بازهم بانمک و خنده دار است؟ طبیعی است که از مرد سوئدی انتظار نمی رود که دست به چاقو بزند و زن خود یا مرد دیگر را بکشد!
,
“شیدا زن 16 ساله مریوانی که یک کودک 2 ساله نیز داشت … در حال حرف زدن با مردی در خیابان توسط برادرش به قتل رسید.
مردی به علت سوءظن به همسرش او را پس از29سال زندگی مشترک در برابر دیدگان فرزندانش به قتل رساند.
سعیده دختر 14 ساله بلوچستانی به دلیل شک پدر به او، به وسیله پدر، برادرو دوستان برادرش به قتل رسید.
دلبر خسروی، دختر 17 ساله ای در دهی نزدیکی مریوان، به دلیل داشتن قصدطلاق از همسر ناخواسته و اجباری خود، توسط پدرش سر بریده شد.
مردهایی که سر دختر 7 ساله،خواهر 17 ساله و زن 15 ساله خود را می برند،مردهایی که هیچکدام “مرد رشتی” نیستند. اینان همه مردان باغیرتی هستند که از ناموس خود دفاع میکنند و واکنش آنها همخوان با انتظارات فرهنگی ماست، واز این رو برای ما خنده دار نیست!
ولی آیا واقعا اینطور است؟ آیا این ماجراها گریه آور نیست؟ اگرما واقعا از هر مردی که زن یا دختر یا خواهر خود را با مرد دیگری می بیند انتظار نداریم که دست به جنایت بزند، پس چرا به جوک های رشتی می خندیم؟ آیا وقت آن نرسیده که از خود بپرسیم این فرهنگ را چرا پذیرفته ایم؟
…..
یاداشتی را که خواندید از پروفسور بیات استاد بخش جامعه شناسی در دانشگاه تهران به قلم خانم سهیلا وحدتی و
چند خطی از
کتاب «فاجعه خاموش»
به قلم
پروین بختیار نژاد
بود که نقل شد…
وقتی می گويند یارو قات زده یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 🙄
همیشه فکر می کردم
که قات زدن با “ط” است یعنی قاط زدن و لفظ لاتی است و به معنای قاطی کردن. یعنی فلانی قاطی کرده میزنه همه چیزو درب و داغون میکنه. حالا فهمیدم که نخیر، معنیش این نیست بلکه…
خودتون بخونین:
قات
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
قات گیاه گلداری است که بومی بخش گرمسیری شرق افریقا و شبه جزیره عربستان میباشد.
قات از سال ۱۹۷۳ توسط سازمان جهانی بهداشت نوعی ماده مخدر محسوب شده و در منطقه صعده کشور یمن بطور وسیع کشت میشود. این مخدر بسیار گران قیمت بوده و قیمت یک بسته برگ قات در سال ۱۳۸۸ در حدود ۱۷ هزار تومان بود. این بسته تنها برای مصرف یک وعده استفاده میشود. برگ گیاه قات تا یک هفته در یخچال قابل نگهداری است و معمولاً بصورت تازه مصرف میشود.
قات زدن به عمل مکیدن تدریجی شیره برگ گیاه قات که نوعی مخدر است گفته میشود.
تاثیر
قات زدن موجب میشود تا مصرف کننده برای چند ساعت با نشاط، سرزنده و هیجانی شده و شروع به صحبت بی ربط کند، در ساعات بعدی دچار سکون شده و در نهایت دچار خمودگی و تنبلی جسمی و فکری شود.
گستره مصرف
در کشور یمن دو سوم مردان و یک سوم زنان قات میزنند. بسیاری از مردم عربستان سعودی نیز از این ماده مخدر استفاده میکنند.
فرمانرو: گیاهان
دسته: گیاهان گلدار
رده: دولپهایها
راسته: Celastrales
تیره: شمشادیان
سرده: قات
گونه: C. edulis
نام علمی : Catha edulis
از آنجا كه طريقه استعمال اين مخدر ، گذاشتن برگ ها در داخل دهان و مكيدن تدريجي آن است، اگر در عربستان و يمن افرادي را مشاهده كرديد كه يك طرف دهانشان به شكل غيرعادي باد كرده تعجب نكنيد چرا كه آنها در حال قات زدن هستند!
سازمان جهاني بهداشت نيز در سال 1973 ماده قات را جزء مواد مخدر دانست.
مردم در يمن معمولا پس از صرف نهار يعني ساعت يك يا دو ظهر به اصطلاح قات ميزنند كه مصرف يك وعده قات تا قبل از غروب آفتاب ادامه مييابد. همچنين برخي نيز در اتاق هايي جمع ميشوند و همراه با مصرف قات، قليان ميكشند
کیان عزیز بسیار مطالب خوندنی و جالبی گذاشتی، مخصوصا نوشته در باره جوک های رشتی که واقعا آموزنده بود، بسیار سپاسگزارم.
مهدی جان خيلی ممنون و متشكر از اينكه از نوشته هایم خوشت امد 🙂
در ضمن پيروزی تيم فوتبال اتريش را به تو و خانواده عزيزت تبريك ميگم ! 😆
ممنونم کیان جان، باید با کمال شرمندگی ابراز کنم که من واقعا دیشب از برد اتریشی ها در مقابل سوئد خوشحال شدم، چونکه اگه در جام جهانی برزیل هیچکدوم از ٢ تیم ایران و یا اتریش نباشن، جام جهانی اون حالی رو که باید داشته باشه نداره!
البته به تو بخاطر باخت سوئد تسلیت نمیگم، چونکه میدونم زیاد فوتبالی نیستی!
فعلا باید دعا کنیم که ایران ٢١ خرداد که فکر کنم ٣ شنبه باشه از این لبنان ببره که انشالله ایران هم شانس صعودش بیشتر شه!
مهاجرت در اتحادیه اروپا حتی برای افرادی که فقط اقامت دارند
استکهلمیان – آیا دوست یا بستگانی دارید که در دیگر کشورهای اتحادیه اروپا اقامت دارند و مایل به زندگی در سوئد هستند؟ یا اینکه خودتان در سوئد اقامت دائم دارید اما مایل به زندگی در کشور دیگری از اتحادیه اروپا هستید؟ اتحادیه اروپا در این زمینه نیز دارای قوانین مشترک و لازم الاجرا در همه کشورهای عضو گردیده است.
به این ترتیب از این پس آزادی مهاجرت به دیگر کشورهای عضو اتحادیه اروپا که تاکنون تنها شامل افراد تبعه (سیتی زن) این اتحادیه میگردید, اکنون شامل حال افرادی که در یکی از کشورهای اتحادیه اروپا دارای اقامت هستند نیز شده است. بعبارتی از این پس حتی افرادی که تنها دارای اقامت دائم در اتحادیه اروپا هستند (سیتی زن هیچکدام از کشورهای اتحادیه اروپا نیستند) نیز قادر خواهند بود در صورت تمایل به کشور دیگر اتحادیه مهاجرت کرده و در آن زندگی و کار کنند.
برای مثال ایرانیان دارای گذرنامه و تابعیت ایرانی که در یکی از کشورهای اتحادیه اروپا اقامت دائم دارند و مایلند به کشور دیگر عضو این اتحادیه جهت کار یا تحصیلات نقل مکان کنند. اینگونه افراد پس از مهاجرت به کشور دیگر اتحادیه اروپا نیز دارای حقوق کاملا یکسان با افراد سیتی زن و تبعه آن کشور خواهند بود و برای مثال در سوئد حق استفاده از همه خدمات سیستم اجتماعی این کشور از قبیل خدمات درمانی, کودکستان برای کودکان, کمک هزینه مسکن, کمک هزینه فرزند و غیره را خواهند داشت.
قوانین جدید و مشترک اتحادیه اروپا برای خارجیان مقیم را بطور کلی میتوان به امکاناتی در ایالات متحده آمریکا تشبیه نمود که یک دارنده “گرین کارت” که تبعه این کشور نیست جهت نقل مکان از یک ایالت به ایالت دیگر دارد. اینک اتحادیه اروپا نیز این امکان را در اختیار خارجیان دارای اقامت قانونی در این اتحادیه قرار داده است.
به درخواست خوانندگان استکهلمیان جزئیات بیشتری در مورد این قانون را از مرکز اطلاعات ایرانیان جویا می شویم.
شرایط
جهت استفاده از قوانین جدید و مشترک اتحادیه اروپا در این زمینه میبایست بصورت کلی دارای دو شرط بود:
1- اقامت قانونی متناوب بمدت 5 سال در یکی از کشورهای اتحادیه اروپاست. فرد نباید در این مدت 5 سال در کشور دیگری زندگی کرده باشد. (دانشجویان غیر اروپایی میهمان قادر به استفاده از قوانین جدید نخواهند بود و پس از پایان تحصیلاتشان در اتحادیه اروپا میبایست مانند سابق به کشور خود بازگردند).
2- توانایی پرداخت مخارج امرار معاش خود. فرد باید بتواند نشان دهد که قادر به تامین امرار معاش خود است. برای مثال در کشوری از اتحادیه اروپا که مایل به مهاجرت به آن است شغلی پیدا کرده و یا اینکه فعالیت اقتصادی دیگری تاسیس نماید که متضمن درآمدی برای وی باشد. اعضای خانواده فرد مهاجرحق همراهی با وی را خواهند داشت.
چگونگی اقدام
بر اساس قوانین جدید و مشترک اتحادیه اروپا, افراد واجد شرایط اینک میتواند تقاضایی به اداره مهاجرت (یا مشابه آن در کشور خود) تسلیم نماید که آنان را بعنوان
“ساکن دائمی” یا به سوئدی
”Varaktigt bosatta”
شناسایی نماید. جهت تسلیم این درخواست در سوئد 1000 کرون برای هر شخص بزرگسال و 500 کرون برای هر کودک از شما دریافت میگردد. در دیگر کشورهای اتحادیه اروپا نیز مبلغ مشابهی از متقاضی دریافت میگردد. یک قطعه عکس برای هر متقاضی نیز از دیگر مدارک مورد نیاز در این زمینه است.
پس از قبول درخواست شما, برچسبی بعنوان “ساکن دائمی اتحادیه اروپا” در گذرنامه شما زده خواهد شد. فرد پس از آن و بعنوان یک “ساکن دائمی” دارای مزایایی خواهد بود که یکی از آنها امکان مهاجرت به کشور دیگر عضو با هدف کار و یا تحصیلات است که در بالا به آن اشاره گردید.
کشورهای دانمارک, ایرلند و انگلستان فعلا خارج از محدوده این قوانین مشترک قرار داده شده اند اما دیگر کشورهای اتحادیه موظف به اجرای آن هستند.
تله فيشينگ در اينترنت
رئيس پليس فتاي خراسانرضوي به مردم هشدار داد كه در خريدهاي آنلاين، نهايت دقت و هوشياري را داشته باشند چرا كه كلاهبرداران در فضاي مجازي با ايجاد صفحات جعلي اقدام به فريب افراد ميكنند. سرهنگ عرفاني در اين باره گفت: با رشد فناوريهاي اطلاعاتي و ارتباطي و تكنولوژيهاي مرتبط با آن و روبهروشدن جامعه با عصرجديدي از زندگي به نام عصر سايبري يا عصر اطلاعات و شكلگيري دهكده جهاني به واسطه درنورديدن مرزهاي فيزيكي و جغرافيايي، انسان امروزي جرائم جديدي را نيز تجربه كرد كه اين جرائم به واسطه دسترسي مجرمان به ابزار و فناوريهاي جديد بود. اين ابزار جديد به مجرمان امكان ارتكاب جرم درحد وسيع و سپس پنهانشدن پس از آن بدون نياز به روبهروشدن فيزيكي با بزهديده يا قرباني خود را ميداد. وي در تشريح عنوان «فيشينگ» با بيان اينكه شماري از كلاهبرداران كه به داخل كشور هم محدود نميشوند و به صورت فراملي، با ايجاد صفحات جعلي -فيشينگ- اقدام به كلاهبرداري ميكنند كه تعداد آنها نيز رو به افزايش است و طعمههاي خود را از بين افراد ناآگاه يا كمآگاه انتخاب ميكنند، ادامه داد: با توجه به توسعه علم و تجارت الكترونيك شهروندان در خريدهاي آنلاين به خصوص تجار براي خريد از خارج از كشور به صورت واريز پول به حساب فروشنده، از طريق اينترنت نهايت دقت و هوشياري را داشته باشند؛ چراكه كلاهبرداران در فضاي مجازي با ايجاد صفحات جعلي اقدام به فريب افراد ميكنند. وي به شهروندان توصيه كرد پيش از به خطرافتادن سرمايهشان و براي جلوگيري از خطرات احتمالي صفحات جعلي، آگاهي خود را نسبت به درگاهي كه ميخواهند پول را واريز كنند بالابرده و با استعلام از مبدأ خريد و شناخت كامل از سفارش خود، اين درگاه را بررسي كرده تا مورد نفوذ واقع نشوند. رئيس پليس فتاي خراسانرضوي گفت: كاربران اينترنتي تا حد ممكن به مراكز عمومي براي استفاده از عمليات بانكي مراجعه نكرده و در صورت نياز نكات ايمني را مدنظر قرار دهند كه كاربران در مورد واردكردن رمز كارت عابربانك از صفحه كليد مجازي استفاده كنند.
وي افزود: براي امنيت بيشتر درباره واردكردن رمز اينترنتي بهتر است پس از واردكردن قسمتي از رمز، به صفحه ديگري مانند word رفته و با تايپ چند كاراكتر مختلف، مجدد به صفحه رمز برگشته و ادامه رمز را تايپ كنيد تا رمز شما قابل
شناسايي نباشد.
جمعه 21 ژوئن, روز بدون شب!
روز جمعه 21 ماه ژوئن خورشید در اوج آسمان سوئد قرار می گیرد و تقریبا در هیچ کجای سوئد شب و کاملا تاریک نخواهد شد. با توجه به شرایط جغرافیایی ویژه سوئد خورشید در نقاط شمالی کشور بصورت 24 ساعته میدرخشد (آفتاب نیمه شب) و در نقاط جنوبی تر کشور نیز شب و تاریکی عمری بسیار کوتاه و گرگ و میش دارد. معنی دیگر بلندترین روز سال این است که از روز شنبه 22 ژوئن روزها بتدریج کوتاهتر خواهد شد.
بلند ترین روز سال معمولا مصادف با 21 ژوئن است, اما این رخداد در برخی سال ها با روز 20 ژوئن نیز مصادف می شود. در این روز است که خورشید در نیمکره شمالی در بالاترین نقطه آسمان قرار دارد. زمان قرار گرفتن خورشید در بلندترین نقطه آسمان نیز در هر سال متغیر است.
از روز جمعه 21 ژوئن, سوئد همچنین با سه روز تعطیلی رسمی به استقبال جشن چله تابستان (مید سومار) می رود. جشن چله تابستان یکی از بزرگترین و مهمترین اعیاد مردم سوئد است که با آداب و رسوم و سنن ویژه خود به مفصل ترین شکل برگزار می شود.
.
بلندترین روز و کوتاهترین شب سال
چنانچه در نقاط شمالی سوئد بسر می برید آفتاب هرگز غروب نخواهد کرد و در این روزها امکان مشاهده پدیده “آفتاب نیمه شب” را خواهید داشت که سالانه هزاران جهانگرد را جهت تماشای آن به سوئد می کشاند. جهانگردانی که با دیدن درخشش خیره کننده خورشید در نیمه شب شگفت زده به آن می نگرند.
ساعت طلوع و غروب خورشید در روز جمعه 21 ژوئن در نقاط مختلف سوئد به شرح زیر خواهد بود:
نواحی شمال سوئد
طلوع آفتاب ساعت: تمام روز می درخشد
غروب آفتاب ساعت: تمام شب می درخشد
آفتاب نیمه شب سوئد
آفتاب نیمه شب یکی از بزرگترین جاذبه های توریستی کشورهای منطقه شمال اروپاست و سالانه هزاران جهانگرد از سراسر دنیا برای دیدن درخشش آفتاب در نیمه شب به مناطق شمالی اسکاندیناوی مسافرت میکنند. برای بسیاری از ایرانیان در هفته های اولیه ورود به سوئد و خصوصا در مناطق شمالی این کشور مشاهده درخشش زیبای آفتاب در نیمه شب های تابستان جلوه ای خاص, شگفت انگیز و بیاد ماندنی داشته است. کمتر کودک ایرانی است که در روزهای اولیه تماس با شب های تابستان سوئد به پدر و مادر ایرانی خود نگفته باشد که “حالا که شب نیست. برای چه بخوابیم!!”.
اما آفتاب نیمه شب چیست؟ 100 روز بدون شب, این معنی آفتاب نیمه شب است. پدیده آفتاب نیمه شب را میتوان در تمامی منطقه “لاپلاند” سوئد و نیمی از منطقه “نور بوتن” در شمال این کشور مشاهده نمود. هر چه قدر به نقاط شمالی سوئد نزدیکتر باشیم روزهایی که میتوان آفتاب نیمه شب را مشاهده کرد نیز طولانی تر است.
در شمالی ترین نقاط سوئد میتوان آفتاب نیمه شب را از اوایل ماه مه تا اواسط ژوئیه مشاهده نمود. نزدیکی به آفتاب نیمه شب در منطقه “نورلاند” به معنی آن است که در طول ماه های ژوئن و ژوئیه شب در این مناطق وجود ندارد. به عبارتی اگر در “ماه رمضان” در طول تابستان در این قسمت از سوئد باشید فاصله مابین سحری و افطار 100 روز خواهد بود! که مومن ترین مومنین را نیز به “روزه خواری” خواهد کشاند.
در نقاط جنوبی و میانی سوئد مانند استکهلم, اگرچه پدیده آفتاب نیمه شب قابل مشاهده نیست اما غروب بسیار دیر وقت آفتاب در طی تابستان در استکهلم نیز پدیده جالبی برای بازدیدکنندگانی که از ایران به این کشور مسافرت میکنند خواهد بود. از اواسظ ماه ژوئن الی اواسط ماه ژوئیه در استکهلم غروب و طلوع آفتاب بیش از چند ساعت طول نمیکشد و در طی این چند ساعت نیز آسمان تاریک نبوده و فقط “گرگ و میش” است.
انواع دروغگو ها
کسی که سخنانش نه راست است و نه دروغ
فيلسوف است
کسی که راست و دروغ برای او يکی است،
چاپلوس است
کسی که پول مي گيرد تا دروغ بگويد،
دلال است
کسی که دروغ می گويد تا پول بگيرد،
گدا است
کسی که پول می گيرد تا راست و دروغ را تشخيص دهد،
قاضی است
کسی که پول می گيرد تا راست را دروغ و دروغ را راست جلوه دهد،
وکيل است
کسی که جز راست چيزی نمی گويد،
بچه است
کسی که به خودش هم دروغ می گويد،
متکبر است
کسی که دروغ خودش را باور می کند،
ابله است
کسی که سخنان دروغش شيرين است،
شاعر است
کسی که علی رغم ميل باطنی خود دروغ می گويد،
همسر است
کسی که اصلا دروغ نمی گويد،
مرده است
کسی که دروغ می گويد و قسم هم می خورد،
بازاری است
کسی که دروغ می گويد و خودش هم نمی فهمد،
پر حرف است
کسی که مردم سخنان دروغ او را راست می پندارند،
سياستمدار است
کسی که مردم سخنان راست او را دروغ می پندارند و به او می خندند،
ديوانه است
آلزایمر
چمدانش را بسته بودیم
با خانه سالمندان هم، هماهنگ شده بود
یک ساک هم داشت با یک قرآن کوچک،
کمی نان روغنی، آبنات قیچی و کشمش
چیزهایی شیرین، برای شروع آشنایی
گفت: مادر جون، من که چیز زیادی نمیخورم
یک گوشه هم که نشستم
نمیشه بمونم، دلم واسه نوه هام تنگ میشه !
گفتم: مادر من، دیر میشه ، چادرتون هم آماده ست، منتظرند
گفت: کیا منتظرند ؟ اونا که اصلا منو نمیشناسند ! و ادامه داد:
آخه اونجا مادرجون، آدم دق میکنه ها، من که اینجا به کسی کار ندارم
اصلا، اوم، دیگه حرف نمی زنم. خوبه ؟ حالا میشه بمونم ؟
گفتم: آخه مادر من، شما داری آلزایمر می گیری
همه چیزو فراموش می کنی
گفت: مادر جون، این چیزی که اسمش سخته رو من گرفتم، قبول
تو چی ؟ تو چرا همه چیزو فراموش کردی دخترکم؟!
خجالت کشیدم، حقیقت داشت، همه کودکی و جوانی ام
و تمام عشق و مهری را که نثارم کرده بود، فراموش کرده بودم .
اون بخشی از هویت و ریشه و هستی ام بود،
و راست می گفت، من همه را فراموش کرده ام .
زنگ زدم به خانه سالمندان، که نمی رویم
توان نگاه کردن به خنده نشسته برلب های چروکیده
و نگاه مهربانش را نداشتم، ساکش را باز کردم
قرآن و نان روغنی و … همه چیزهای شیرین دوباره در خانه بودند
آبنات قیچی را برداشت
گفت: بخور مادر جون، خسته شدی هی بستی و باز کردی
دست های چروکیدشو بوسیدم و گفتم:
مادر جون ببخش، حلالم کن، فراموش کن
اشکش را با گوشه رو سری اش پاک کرد و گفت:
چی رو ببخشم مادر، من که چیزی یادم نمی یاد
یعنی شاید فراموش میکنم ! گفتی چی گرفتم ؟ آل چی …
جل الخالق، چه اسمهایی می زارن این دکترا، روی درد های مردم
طاقت نگاه بزرگوار و اشک های نجیب و موی سپیدش را نداشتم
در حالیکه با دست های لرزانش، موهای دخترم را شانه میکرد
زیر لب میگفت:
من که ندارم ولی گاهی چه نعمتیه این آلزایمر!!
اوبونتو UBUNTU
خیلی از جوامع اطراف ما نظیر بومیان سرخپوست، آفریقایی ها، جوامع کوچک و دورافتاده محلی حتی در کشور خودمان، اگرچه در فقر، فقدان بهداشت و خیلی ابتدایی زندگی می کنند ولی گاهی از خرده فرهنگهایی برخوردارند که در طول هزاران سال در آنها شکل گرفته و به بقای آنها کمک کرده است و ازینرو جزء ذخائر بشری به شمار می روند و همچنانکه یک ژن مقاوم در برابر یک بیماری خاص می تواند نسل بشر را حفظ کند، آن خورده فرهنگ ها هم می توانند در شرایط خاصی نوع بشر را از بن بست نجات دهند.
یک پژوهشگر مردم شناس، در آفریقا، به تعدادی از بچه های بومی یک بازی را پیشنهاد کرد.
او سبدی از میوه را در نزدیکی یک درخت گذاشت و گفت هر کسی که زودتر به آن برسد آن میوه های خوشمزه را برنده می شود.
هنگامی که فرمان دویدن داده شد ، آن بچه ها دستان هم را گرفتند و بایکدیگر دویده و در کنار درخت، خوشحال به دور آن سبد میوه نشستند. وقتی پژوهشگر علت این رفتار آن ها را پرسید وگفت درحالی که یک نفراز شما می توانست به تنهایی همه میوه ها را برنده شود،چرا از هم جلو نزدید؟ آنها گفتند “: اوبونتو” ؛ به این معنا که: “چگونه یکی از ما می تونه خوشحال باشه، در حالی که دیگران ناراحت اند”؟
اوبونتو در فرهنگ “ژوسا” (فرهنگ مردم قبیله ای در آفریقای جنوبی) یعنی : “من هستم، چون ما هستیم”
این فرهنگ مختص فرهیختگان این جوامع نیست و آدمهای معمولی (بچه ها، زنها، مردها، پیرها و جوانان) در عین داشتن ویژگی های طبیعی چون حسادت، خساست، فردگرایی، میل به موفقیت و… از این ویژگی یعنی اوبونتو نیز برخوردارند.
آموزش و پرورش
آموزش و پرورش استان اصفهان ثبت نام از دانش آموزان افعانستانی را ممنوع کرده است. سرگردانیِ هیفده هزار دانش آموز افغانستانی مرا یاد سیبل هدینگام انداخت. روستایی است در انگلیس نزدیک آکسفورد که تمام ساکنینش با منطق ما کافر بودند. موقع باز شدن مدارس بود. وضعیت پاسپورت و ویزایمان درست که نبود هیچ، خیلی هم قاچاقی زندگی میکردیم. باز شدن مدارس و هدر رفتن وقت بچهها وادارم کرد جرأت کنم و برای گرفتن اطلاعات تا مدرسه بروم.
رییس مدرسه اول سه تا صندلی برای بچهها گذاشت و از یک ظرف شیشهای به آنها شکلات تعارف کرد. بعد با من دست داد و خودش را معرفی کرد و بدون آنکه منتظر بماند نشست پشت میز و رو کرد به بچهها و گفت:
اول اسم کدام خوشگل را بنویسم؟
اسامی را از کج و معوجترینشان شروع کردم تا رسیدم به آخری.
پرسید: کارنامهی سال قبلشان را داری؟
گفتم:
با عرض معذرت…
گفت: اشکالی نداره. سوادشان را میسنجیم و توی کلاس مناسب میگذاریمشان.
گفتم: نه جناب! ما اصلاً اقامتمان زیر سئوال است!
از بالای عینک نگاهِ کافریِ تعجبزدهای کرد و گفت:
آن قضایا مربوط می شود به شما و ادارهی گذرنامه. از نظر من وقتی مدارس باز هستند و کودکان در سن مدرسه، باید سر کلاس درس باشند نه در خانه.
وقتی برمیگشتم با خودم گفتم: عجب کافرِ انسانی! حیف که مسلمان نمیشود.
رقص کشتی گیر جمهوری آذربایجانی بعد از پیروزی 🙂
[youtube https://www.youtube.com/watch?v=rZZAKCD8FZM?feature=player_embedded&w=400&h=300%5D
پشت پا زدن تماشاچی نامرد ! به طرفدار قهرمان دوچرخه سواری .
[youtube https://www.youtube.com/watch?v=Ls3NxXSb1K0?feature=player_embedded&w=400&h=300%5D
دوستان،لطفا برای خوندن و گذاشتن مطالب جدید، به قسمت هفتم مطالب جالب و خواندنی مراجعه فرمایید!
Pingback: مطالب جالب و خواندنی جغرافیا – فارس نتورک