چند سال پیش بود، خبر رسید که عموی یکی از دوستان به رحمت ایزدی پیوسته، بهش زنگ زدم، تسلیت بگم.
پرسیدم آدم خوبی بود؟ گفت خدا بیامرز، تنها کار خوبی که تو زندگیش کرد، همین مردنش بود!
گفتم، خدا همه رفتگانو بیامرزه، به هر حال، اگه کاری از دست من برمیاد بگو در خدمتم!
گفت فقط اگه میتونی لطف کن و یک خورده خرما بگیر بیار که دوستان میان دلجویی، فاتحهای هم براش بخونن.
رفتم فروشگاه ایرانی، پرسیدم خرما دارین؟
گفت بله ۲ جور داریم، تازم برامون رسیده.
یک نوعش خیلی خشک به نظر میرسید، مثل این خرماهای تونسی!
البته چونکه این سایت سیاسی نیست بهتره اسم تونس رو نبرم، که کسی این پایین پیام نذاره چرا تونس تونس….
اصلا بگیم مثل این خرماهای مراکشی!
البته مراکش هم یک خورده بوداره، چونکه میگن، اگه یارو سلطنت طلب نبود، خرمای تونسی رو نمیچسبوند به کشور پادشاهی مراکش!
بذارین دوباره شروع کنم!
دو نوع خرما داشت یکجورش خیلی خشک به نظر میرسید، مثل این خرماهای درجه ۳ ایرانی خودمون!
نوع دومش اما خیلی آبدار و خوشگل، محصول بم، بهش نمیدونم چی میگن، مضافتی، یک چیزی تو این ردیف ها!
گفتم این خرماها اینقدر خوبن که آدم دلش میخواد، یک شب تا صبح بشینه ، فقط از اینا بخوره و فاتحه بخونه!
گفت اینا البته قیمتشم یک مقدار بالاتره، اما شانس آوردین که ما الان اینا رو حراج کردیم!
با خودم گفتم، اینم دومین کار خوب خدا بیامرز، اینقدر صبر کرد تا خرما حراج شه بعد تشریف ببره به دیار باقی!
گفتم حالا دیگه چند یورو بیشتر چند یورو کمتر رلی بازی نمیکنه، خدا بیامرز زحمت کشیده، بعد عمری مرده! مام واسش ۲-۳ یورو بیشتر مایه میذاریم!
خلاصه، خرماها رو گرفتم و بردم پیش صاحب عزا!
دوستمون خرماها رو دید، گفت، دستت درد نکنه چه خرما هایی! آدم این خرماها رو میبینه، دلش میخواد همش بره عزا، از این خرماها بخوره!
گفتم خدا نکنه، زبونتو گاز بگیر، برو جای این چرت و پرتا یه ظرف وردار بیار اینا رو بچینیم تو بشقاب!
چند تای روشو گذاشتم تو ظرف، دیدم چیزای سفیدی تو خرماها برق میزنن!
گفتم این سفیدا چین تو خرما ها؟
گفت حتما شکرک بستن!
گفتم بیا بابا که شکرا داران میزنن و میرقصن!
چشمتون روز بد نبینه، فکر کنم دست کم ، هزار تایی بودن تو این خرما ها!
دوستم گفت، تا اینجا رو کرم از جا ورنداشته، لطف کن، وردار این خرماها رو ببر پایین بنداز تو سطل اشغال!
گفتم بزار برم بهش نشون بدم، بعدشم، عزا که بدون خرما نمیشه، برم اقلا از اونای دیگه بگیرم، اونا حراجی نیستن!
گفت، این دفعه، قبل از گرفتن حتما چک کن ببین که کرم نداشته باشن!
خرماها رو گذاشتم تو جعبه، جعبرم کردم تو یک نایلون، رفتم پیش یارو.
پرسید چی شده؟
گفتم والا این خرماهاتون کرم دارن!
گفت امکان نداره، اینا تازه از ایران رسیدن!
گفتم منم اگه با چشای خودم ندیده بودم، باور نمیکردم!
گفت حالا ممکنه یکی دو تا از جای دیگه بودن!
گفتم عزیز من پر کرمه!
یارو هم فیلم بازی میکرد، میگفت نمیشه، امکان نداره!
گفت منم تا با چشای خودم نبینم باورم نمیشه!
گفتم باز کنین، خودتون ببینین.
جعبه رو از تو نایلون در آورد، گرفت دستش، تا درشو باز کرد، ۱۰۰ها شاید هزاران کرم داشتن اون تو وول میخوردن!
خودشم دیگه وحشت کرده بود !
دیدم رنگش پرید، گفت اینا چین، اینا این تو چیکار میکنن؟!
گفتم بابا، خودتونو ناراحت نکنین، چیزی نیستن، کرمن! اونم کرم ایرانی!
گفت من تا حالا همچین چیزی ندیده بودم! حالا شما از کجا فهمیدی ایرانین؟
گفتم مگه نمیبنین چه جوری دارن عزادری میکنن؟،! زبون بسته ها از صبح که شنیدن امروز هفتم اون خدا بیامرزه، جمع شدن همینجوری یکریز داران سینه میزنن!…….
برای اطلاعات در باره رستورانهای وین، اینجا را کلیک کنید!
برای اطلاعات در باره رستورانهای آلمان، اینجارا کلیک کنید!
برای اطلاعات در باره رستورانهای انگلیس، اینجارا کلیک کنید!
برای اطلاعات در باره رستورانهای فرانسه، اینجارا کلیک کنید!
برای اطلاعات در باره رستورانهای سوئد، اینجارا کلیک کنید!
bayad begam keh neveshteh marboot beh face book ziad jaleb nabood amma in yeki khaili ba mazeh bood, edaameh bedin belakhareh ye chizi mishin lol
ممنونم شهناز خانوم، با مشوقینی مثل شما، شما مطمئنم که آیندم روشنه! 😆
ميدونم خيلی قديميه و همتون شنيديد !
يك بچه بازيگوش رفت بالای درخت و افتاد پائين و دستش شكست ! مادرش بردش پيش دكتر و دكتره دوای ضد كرم برای بچه نوشت ؟! مادر بچه برگشت گفت آقای دكتر بچم دستش شكسته شما دوای ضد كرم براش مينويسی ؟؟! دكتره گفت خانوم اگه كرم نداشت كه بالای درخت نميرفت ! 😆
جالب بود استاد kian 🙂