ارسال‌شده در نوشته‌های بابی در سپتامبر 4, 2009

باور کنین هیچ ملتی مثل ما ایرانیها بامزه نیست! دیروز رفته بودم پیش یکی‌ از دوستان ازش روزنامه بگیرم، ازم پرسید نرم افزارت چطوره؟ منم روحم از همه جا بیخبر!، چونکه همون روز داشتم یک چاپگر جدید نصب می‌کردم خیال کردم که منظورش اینه که آیا چاپگر جدید درست کار میکنه یا نه ولی‌ خیلی‌ تعجب کردم که اون از کجا میدونه که من چیکار داشتم سر کار انجام میدادم! گفتم بد نیست فعلا که چاپ میکنه، کیفیتشم خوبه، یک خورده با تعجب نیگام کرد و پرسید نرم افزار تو چاپ هم میکنه؟ گفتم چاپگری که چاپ نکنه واسه چی‌ دیگه نرم افزار لازم داره، تمام صبح علاف این کار بودم تا آخر راش انداختم، گفت بابا معلوم هست تو اصلا داری راجع به چی‌ حرف میزنی؟ من دارم درباره خودت و نرم افزارت سوال می‌کنم به کامپیوتر و برنامه چاپگر چیکار دارم؟ گفتم خدائیش یا من خیلی‌ پرتم یا تو خیلی‌ سطح بالا حرف میزنی، من که اصلا متوجه منظورت نمیشم! گفت بابا تو ایران وقتی‌ بعضی‌ مردا بهم دیگه میرسن و اهل شوخی‌ هم هستن، از همدیگه می‌پرسن، مال تو نرم افزاره یا سخت افزار؟ حالا فهمیدی صحبت سر چیه؟ حال خودتو که نمیپرسن حالا اونجاتو می‌پرسن! یا اینکه میگن زیبای خفتت چطوره؟! گفتم تازه داره دوزاریم می‌افته، یعنی‌ شما نگران خودم نیستی‌ نگران جای دیگمی! گفت اره ماشالله، کم کم  مثل اینکه داره خرفهم میشه!  گفتم خدارو شکر با لطفی‌ که شما بهش دارین، زیر سایهٔ سر شما  و دستی‌ که شما همیشه به سر و روش میکشین، همیشه سرش بالاس و هیچوقت کمرش خم نمیشه!

گفت حالا راستشو بگو مال تو نرم افزاره یا سخت افزار؟ گفتم والا مال ما رو دیگه خیلی‌ وقته که نمی‌شه ازش به عنوان افزار نام برد اما اگه شما خیلی‌ دوست داری حتما استفاده ابزاری ازش ببری،  باید متأسفانه نا امیدت کنم چونکه خیلی‌ وقته که دیگه شده سرد افزار!

پ.ن هرکی‌ خودشو لوس کنه و بنویسه که بی‌ مزه بود بهش سرد افزار حواله می‌کنم، من اینو گفته باشم که بعدا ازم دلگیر نشین!

Leave a Reply