ارسالشده در نوشتههای بابی در آوریل 14, 2009
شنبهای خانوم یکی از دوستان ارمنی که خیلی هم سر به سر همدیگه میذاریم زنگ زد که چطوری و جای خانوم بچهها خالی نباشه و از این حرفا، بعدشم گفت که یک شنبه بیا خونه ما نهار منتظرتیم، یک جشن کوچیک، تو هستی با چند نفر دیگه!، گفتم برنامه چیه، تولدی ، ختنه سورونی چیزیه؟ چونکه شما معمولا از این ولخرجیا نمیکنی! گفت نه بابا تولد که نیست، خدارو شکر مام دینمون با اونجامون کاری نداره!، هوا خوبه میخوایم گریل کنیم، گفتم شاید آقاتون بخواد به دین مبین اسلام بپیونده و میخواین شمبولشو ببرین!! اونجوری منم غذائی که درست کنه بهتر بهم میچسبه! گفت تو نگران نباش، کباب میخواد واست گریل کنه، شومبولشو که نمیخواد واست کباب کنه! گفتم یکی طلب من، اقلاً گوشتش ذبح اسلامی باشه! گفت بخاطر همین میخواستی شوهر منو بدی دست جراح؟ میخواستی گوشت حلال بخوری؟!!
<img />
جاتون خالی، یکشبه رفتم خونشون دیدم چند تا دیگم از دوستان اونجا جمعن، بعد از سلامو و خوش و بش، از خانوم دوستمون پرسیدم حالا میشه بگین مناسبت این گردهمایی چیه؟ گفت والا اقامون بعد از ۲۰ سال ، امروز یک هفتس که سیگارو گذاشته کنار! فهمیدم با این جشن خانومش میخواد کاری کنه که شوهرش دیگه روش نشه سیگار کشیدنو دوباره شروع کنه، گفتم واقعا که هم اون و هم شما کار خوبی کردین، من خودم هم که چند سال پیش سیگارو ترک کردم به همه اعلام میکردم که دیگه تو رودروایسی هم که شده بمونم و خودمو دوباره با سیگار کشیدن جلو همه خراب نکنم، پرسیدم حالا کجا هست این مرد بزرگ؟ گفت تو اشپزخونس، رفتم دیدم نشسته پشت میز یک قلیون هم جلوش، حالا نکش کی بکش! گفتم این چیه؟ گفت قلیون ندیدی تا حالا؟ گفتم چرا اما، تا اونجایی که من یادم میاد قلیون رو تو ایران، پیر زنا تو مهمونیها میکشیدن، گفت تو بابا خیلی از مرحله پرتی، الان دیگه هر چی دخترو پسر جوونه تو ایران، قلیون میکشن! تو پارتیهای جوونا اگه قلیون نباشه اون دیگه پارتی نیست! گفتم خدارو شکر که یک چیز تازه یاد گرفتیم، پرسیدم حالا روزی چند دفعه قلیون میکشی؟ گفت اونش اصلا مهم نیست، مهم اینه که این سیگار لعنتی رو بوسیدم گذاشتم کنار، گفتم، بهت واقعا تبریک میگم اگه یک کار خوب تو این بیست سال گذشته کرده باشی، اونم همین ترک سیگاره! پرسیدم، خوب کی میخوای سورو سات کبابو راه بندازی؟ گفت خانومم همه چیرو آماده کرده، همه چی حاضره فقط باید رو منقل گریل بشه، گفتم پس منتظره چی هستی دیگه؟ از گشنگی مردیم، شروع کن، گفت من که مشغولم شماها دیگه ترتیبشو بدین، من واستون قلیون چاق میکنم، دخانیات خواستی من در خدمتم،ل گفتم نه دادش، شما مثل اونایی هستی که ابجو ۴ در صد الکل رو میذارن کنار عوضش، ویسکی و ودکای ۴۰-۵۰ در صدی نوش جون میکنن! کوتاش کنم ما تا هشت شب که اونجا بودیم ایشون یک لحظه هم قلیون رو زمین نذاشت، فقط هر نیم ساعت یکبار بلند میشد یک قلیون تازه چاق میکردو قل قل قل میکشید! رفتم بهش گفتم راستش ما شنیده بودیم که میگن طرف سیگارو با سیگار روشن میکنه اما امروز دیدیم ادمایی هم هستن که زغالو با زغال روشن میکنن! گفتم بازم خوبه که اقلاً نصف شبا نمیتونی بیدار شئ قلیون چاق کنی، گفت نه بابا دیگه اونجوری هم نیستم، تو این یک هفته فقط ۲-۳ بار شد ه نصف شب هوس نیکوتین کردم، هر دفعم با نصف سیگار رضایت دادم!! گفتم حیفه مردم از تجربیات تو در ترک دخانیات استفاده نکنن، شما به من قول بده حتما یک کتاب در اینباره بنویسی، اسمشم بذار، چگونه به ۳ شماره سیگار را ترک کنیم! تبلیغاتشم بذار به عهده این تلویزینای لوس آنجلسی، اونام چند تا کرم تقویت قوای جنسی، قرص لاغری، کرم ضد چروک صورت، کرم بزرگ کردن سینه و کوچیک کردن باسن باهاش به ملت هدیه میدن، حتما میشه پر فروشترین کتاب سال!