ارسالشده در نوشتههای بابی!در ژانویه 28, 2009
واقعا که اگه ما مردای ایرانی زنامونو نداشتیم اصلا مزه زندگی رو درک نمیکردیم، شما فکر کنین، اگه ما این خانومامونو نداشتیم که موقعی که خسته و کوفته شب از سر کار برمیگردیم با ۲-۳ تا ایراد الکی کاری کنن که برق ۳ فاز ازمون متصأعد بشه و عین فنر بپریم بالا میخواستیم چیکار کنیم؟
زود بیای، که انداختنت بیرون از سر کار، دیر بیای که تو دیگه اصلا زنو بچتو دوست نداری، سر وقت بیای، حتما کلک ملکی تو کارته یا اینکه یک کار بد کردی که عذاب وجدان داری!
اگه ما این عزیزترین هارو نداشتیم، کی میخواست بهمون بپره موقع گوش دادن به اخبار؟ کی میخواست سر فوتبال نیگا کردن حالمونو بگیره؟ اصلا کی رو داشتیم که دست به هرکاری بزنیم بهمون بفهمونه که کارمون اشتباس؟ ما اگه زنامونو نداشتیم چه جوری میفهمیدیم، که ورزش بده، روزنامه خوندن وقت تلف کردنه؟ ، اینترنت خوب نیست، تلویزیون حق نداری ببینی، با بچهها بازی کردن، سرو صدای بیخودی راه انداختنه …..البته اینا همه بده واسه ما مردا، خانوما اگه دوست داشته باشن میتونین همهٔ اینکار هارو انجام بدن، هیچکی هم حق نداره بهشون بگه بالای چششون ابروس!
صبح که میخوای بری بیرون، اگه ریشتو نزنی، دوش نگیری، عطر و ادکلن نزنی که شلخته یی، اگر هم که اینکارا رو بکنی که حتما سرو گوشت میجنبه و با یکی قرار داری!
اما بهترین قسمتشو که من حاضر نیستیم با هیچی تو دنیا عوض کنم اونجاس که شما میرین خرید با ۵-۶ تا ساک پر برمیگردی، عرق از همه جات سرازیره، فتق راست و چپت از جلو بواسیرتم از عقب زدن بیرون ، شونه و کمرتو که دیگه از شدت درد نمیتونی حس کنی،انگشتات که دیگه دارن قطع میشن، خوشحالی که بالاخره رسیدی خونه ساک هارو میذاری زمین، خانومت میاد با انگشتش در یکی ۲ تاشونو باز میکنه، یک نیگا تو چشات میندازه ، یه چیز میگه که اصلا داغ میشی، نعشه میشی، من که تا حالا مواد مصرف نکردم اما معتادها باید یه چنین حالتی بهشون دست بده، عجب حالی داره، شنیدن این حرف، تمام خستگیت درجا یادت میره! میگه باز این اشغالا چی بوده رفتی خریدی؟ عرقت در جا خشک میشه، هرچیت زده بود بیرون دوباره میرن سر جاشون، زبونت بند میاد و اصلا نمیتونی ازش تشکر کنی بخاطر اینهمه لطفش، بعدشم دیگه شروع میشه، از اینا چرا اینقد زیاد گرفتی؟ اون یکیرو چرا کم گرفتی؟ اینا چرا سبزه؟ اونا چرا زرده؟………..خلاصه یک حال خوشگلو حسابی آزت میگیره که بفهمی کی تو خونه BOSS هستش!
دیروز خیلی برام جالب بود، خانومم زنگ زده میگه اگه میشه امروز زودتر بیا خونه چونکه بچه مریضه، منو تنها نزار با بچه مریض، گفتم آخه منو واسه چی لازم داری، من که اگه بگم بچه رو پولوور بپوشون که سردش نشه، شلوارشم در میاری، اگه بگم به بچه مریضه غذا نده، بهش کشک بادمجون با ابگوشت بزباش میدی، اگه بگم به بچه اینقد قرص و مرص نده، هرچی دواجات تو خونس میدی بهش! پس منو واس چی میخوای؟ گفت آخه تو باید باشی که من بدونم چه کارایی اشتباس، گفتم چه جوری میفهمی خانوم که چه کاری غلطه و نباید بکنی، گفت اینکه دیگه معلومه هر چی تو بگی بر عکسشو باید انجام داد!
حالا شما خودتون قضاوت کنین، اگه ما این موجودات دوست داشتنی رو نداشتیم، زندگیامون آیا خسته کننده و یکنواخت نمیشد؟