ارسالشده در نوشتههای بابی در سپتامبر 12, 2009
آدم باید کلش کار کنه، منو خدا هر چی بهم نداده باشه، یک کله داده که عین ساعت کار میکنه، بخصوص در موارد اقتصادی! قبول نمیکنین، بخونین ببینین که آیا درست میگم یا نه!
چند وقت پیش مهمون داشتیم واسه نهار، خانم محترم بنده فرمودن، میری خرید چند تا دوغ هم بگیر، امروز جای کوکا کولا و آاشغالهای دیگه دوغ میزاریم سر میز، گفتم ایده خیلی خوبیه هم تنوعی هست و هم مشتی به دهان آمریکا زدیم! به دوستان هم میگیم که با هر آروقی که میزنن ۳ دفعه بگن مرگ بر امریکا، خانومم گفت، شد یکدفعه من یک چیز بگم تو مزه نندازی، گفتم بازم خدارو شکر که قبول داری که این حرفایی که من میزنم با مزن!
تو این غربت درد ما یکی دوتا که نیست، دوغ هم میخوایم باید تمام شهر رو دور بزنیم بریم مغازه ایرانی! درد سرتون ندم رفتیم پیش دوستمون گفتم دوغ میخواستم، گفت، اتفاقا همین دیروز واسمون از لندن دوغ اومده چه دوغی، گفتم چرا از لندن، این انگلیسیهای بی چشم و رو دوغمونم از ما گرفتن، یعنی من بعد اینهمه مبارزه باید بیام دوغ انگلیسی بنوشم، من سرم بره تن به این خفت نمیدم، مثل اینکه یادت رفته با کی داری حرف میزنی! گفت نه دائی جان، خودتو ناراحت نکن اینا دوغ آبعلی اصله اما تو لندن تو شیشه میکنن، گفتم از لندن جایی بهتر پیدا نکردن؟ اینا معمولان خون ما ایرانیها رو اونجا تو شیشه میکنن حالا دلشون بهمون سوخته دوغ واسمون میفرستن، حتما مثل موقع کشتن گوسفنداس که اول بهشون آب میدن بعد سرشونو میبرن، اینام میخوان با دوغ دخل ما مبارزین قدیمی رو در بیارن! اما من دوست دارم با تیر و خمپاره و تانک ترتیبمو بدن نه با دوغ! این انگلیسیها خیرشون تا حالا به کی رسیده که به ما برسه؟ گفت حالا دیگه من نمیدونم، دوغ انگلیسی، یا امریکایی، یا اسراییلی، و یا هرچی که هست، میخوای یا نه؟ گفتم مگه چاره دیگیی هم دارم، بدون دوغ برم خونه، خانم بد تر از هر چی امریکایی و انگلیسی و اسراییلی، خدمتم میرسه! من ۱۰۰۰ تا سرباز انگلیسی و امریکایی رو با انگشت کوچیکم حریفم اما خانومم یک نیگاه چپ بهم میندازه، زهرم آب میشه!
دوغ هارو آورد دیدم روش نوشته دوغ ممد علی! گفتم اینا دیگه چیه مگه دوغ آبعلی نداری؟ گفت این خود خودشه به جان عزیزت، منتهی یارو از وقتی از ایران در رفته اسمشو عوض کرده، جای آبعلی کرده ممدعلی! گفتم عزیز من چرا جفنگ میگی، آبعلی اسم آدم نبود، آبعلی تا جایی که من یادم میاد دهاتی بود نزدیکای تهران، گفت آره دیگه بعد از انقلاب تمام شهرها اسماشون عوض شده، تو معلوم هست اصلا توی کدوم دنیا زندگی میکنی؟ بعد از انقلاب، بزرگان گفتن با همه شوخی، با علی هم شوخی؟ آب علی یعنی چی؟ توهین از این بزرگتر؟ شاه خائن میخواست با همین حرفا دین و ایمون مردمو از بین ببره! خدارو شکر که انقلابیون نذاشتن، گفتم خدا این بزرگان رو از ما نگیره، اگه اینارو نداشتیم، ایران مفت نمیارزید! پس دهات آبعلی شده حالا ممدلی! گفت حتما شده دیگه و گرنه یارو دوغشو به اسم دوغ ممدعلی نمیفروخت، گفتم اینم شما راست میگی!
پرسیدم خوب این دوغهای آبعلی قدیم و ممدعلی جدید چند هستن؟ گفت قابلی نداره، اینو که شنیدم ترس ورام داشت، چونکه چند سال پیش که ایران بودم هرکی میگفت قابلی نداره بعد قیمتی میگفت که دود از کلت بلند میشد! گفتم صاحبش قابله! گفت ۳ یورو! گفتم مگه بشکهای میفروشین؟ گفت باز شوخیت گرفت؟ هر شیشش ۳یورو، شیشهها هم یک لیتریه ، چن تا بدم خدمتت؟ گفتم خدمت از ماست اما خداییش اگه آب زمزم از عربستان سفارش میدادم لیتری ۳ یورو نمیگرفتن! گفت آب زمزم خودش میاد اینو باید درست کنن! با خودم گفتم ۲ لیتر کوکا کولا میخریم یک و نیم یورو ۱ لیتر دوغ، اونم ممدلی ساخت لندن، ۳ یورو! گفتم مثل اینکه وقتش رسیده با امریکا مصالحه کنیم، بوش که رفته، این اوباما هم که اسمش حسینه، حتما سید ال پیغمبر هم هست، تازگیها هم که تبریک عید میگه، عاشورا رو تسلیت میگه، عید قربون گوسفند قربانی میکنه، گوستشو میفرسته واسه در و همسایه، سال دیگه میخواد بره مکّه، خمس و زکاتشم قراره بفرسته واسه لبنانی ها، بهتره برم ۴-۵ تا کوکا کولای اصل امریکایی بخرم هم ثواب کردم و پولم جای دوری نرفته و هم کباب نشدم و پولم به انگلیسیهای خبیث نرسیده!
رفتم سوپر مارکت چند تا کولا و ۲ تام آب معدنی گاز دار گرفتم، یک ظرف هم ماست! برگشتم خونه، خانومم پرسید دوغ گرفتی، گفتم رفتم پیش دوستمون گفت که دوغ اصلا دیگه نمیاره، چونکه تازگی امریکاییها کشف کردن که دوغهای ممدلی سرطان زاس! پرسید گرون بود؟ گفتم نه جون دخترای اوباما، عین حقیقته! گفت دوغ ممد علی دیگه جریانش چیه؟ گفتم اون حکایتش طولانیه، یکروز واست تعریف میکنم! در ضمن ماست و آب معدنی هم گرفتم، هر کی خواست دوغ بنوشه و پوزه اوباما رو به خاک بماله میتونه بره توی آشپزخونه و خودش باهاش مبارزه کنه من که دیگه از وقتی شیندم دوغ ممدلی یک لیترش ۳ یوره با اوباما پسر خاله شدم، فردام بهش زنگ میزنم که دست میشل و بچه هارو بگیره عید فطر بیاد پیش ما بعد از نماز عید فطر میبرمشون مسجد ایرانیها، اونجا خرجی میدن، یک پلو قیمه دارچین دار اسلامی بهشون میدم روحشون شاد شه!