ارسالشده در نوشتههای بابی در می 27, 2009
امشب فوتباله، اونم چه فوتبالی! FC Barcelona در برابر Manchester United، چندین هفتس که منتظر این مسابقم! فوتبال یعنی این، ۲ تا ابر قدرت فوتبال با هم بازی میکنن اونم تو یک کشور بیطرف! اینجا معلوم میشه کی چند مرده حلاجه!
مسابقه یک ربع به ۹ به وقت ما شروع میشه و من مطمئن هستم که ۱۰ دقیقه به ۹ صدای خور خور من تو اتاق میپیچه! نمیدونم این چه مرضیه که من دچارش شدم، وقتی که میخوام یک فوتبال حساس و به قول جوونترا خفن رو ببینم، ۲-۳ دقه بعد از شروع بازی چشام میره رو هم میخوابم، خواب که خوبه، بهتره بگم از هوش میرم! اصلا هم نمیشه جلوشو گرفت، یعنی تا میام بفهمم چی شده، ۳-۴ ساعت خوابیدم، وقتی بیدار میشم که همه چی تموم شده!
هیچوقت یادم نمیره، پارسال شب فینال champions league منچستر یونایتد مسابقه داشت با چلسی، با وجودی که هر دوتا تیم انگلیسی بودن و اونقد بازیشون هیجان نمیتونست داشته باشه اما دوست داشتم که حتما ببینم، بعد از کار سریع خودمو رسوندم خونه ، با اخم و تخم به خانومم گفتم ، زود غذا بخوریم، بچه هارو هم بخوابونیم، که الان فوتبال شروع میشه ! منظور این بود که بهش برسونم که امشب فوتباله و باید دور فیلم و سریالهای بیخودی رو خط بکشه، یک قیافهای هم به خودم گرفتم که طفلی جرات نمیکرد یک کلمه حرف بزنه!
فقط یادم میاد که مسابقه شروع شد و دیگه نفهمیدم چی شد یکدفعه چشامو باز کردم دیدم فوتبال خیلی وقته تموم شده، ساعت نزدیک ۱۲ بود، خیلی آروم در اتاقو باز کردم میخواستم برم بخوابم اما نمیخواستم که خانومم بیدار شه، تا پام رسید تو اتاق، پرسید، تموم شد بازی؟ جا خوردم، گفتم آره، گفت خوب بود؟ گفتم آره دیگه فینال همیشه جالبه! گفت کی برد؟ گفتم خدایا چی بگم حالا ؟ اصلا نتیجه بازی رو هم نمیدونستم! گفتم انگلیسیها دیگه، با خودم گفتم هر دو انگلیسی بودن، هر کی برده باشه، بالاخره راست گفتم، پرسید گلی هم ردو بدل شد؟ تعجب کردم گفتم، حالا امشب این زن چه گیری داده، گفتم زدن دیگه، رونالدو دو تا زد، رونی یکی زد، آفساید بود، داور یکی دوتا پنالتی رو هم نگرفت، خیلی داوریش ضعیف بود.، تاج ابوالحسن رو میذاشتن از این بهتر بود! تاج ابوالحسن، داوری بود مال زمان گذشته که اسمش حاج ابوالحسن بود اما اینقد به نفع تیم تاج اون زمان یعنی استقلال امروزی سوت میزد که پرسپولیسی ها بهش میگفتن تاج ابوالحسن! گفت حالا چرا اینقد طولانی شد؟ گفتم بازی کشید به وقت اضافه، بعدشم پنالتی و اینحرفا، خیلی بازیشون مهیج شده بود! گفت این انگلیسیها همیشه برندن! گفتم اره لامصبها ، تو سیاست که با پنبه سر میبرن تو ورزش هم هر جوری که هست بازنده از زمین نمیان بیرون! گفت اما امشب کارشون زیاد سخت نبود! با خودم گفتم ول کن نیست این امشب، گفتم حالا بگیر بخواب گور بابا انگلیسی ها، اینا کم بلا تا حالا سر ما آوردن که حالام نمیزارن ما بخوابیم! گفت واسه تو که امشب بد جوری لالایی خونده بودن! گفتم چطور مگه؟ گفت نه، هیچی، سر شب بعد از اینکه بچه هارو خوابوندم، اومدم صدای تلویزیونو کم کنم دیدم خورو پفت بلنده، برنامه رو عوض کردم، بازم بیدار نشدی، یک فیلمو از اول تا آخرش دیدم، جناب عالی همونجوری داشتی خرناس میکشیدی، یک سریال هم نیگاه کردم، شما هنوز داشتی خواب فوتبال رو میدیدی! در ضمن، تیم هام هر دو انگلیسی بودن تو مسکو هم بازی میکردن، نتیجم بعد از ۹۰ دقه ۱-۱ شد تو وقت اضافم مساوی موند بعدا منچستریها از لندنیها در زدن ضربههای پنالتی بردن، اینارو هم تو اخبار دیدم موقعی که شما غرق تماشای فوتبال بودی!
هر چی فکر کردم چی جواب بدم، هیچی نداشتم بگم، گفتم به قول دائی جان ناپلئون، بر پدرو مادر هر چه انگلیسیه لعنت، ما ملت هر چی میکشیم از دست این انگلیسی ها میکشیم!
دیشبم دوستان، بازم میخواستم Champions league ببینم، رفتم خونه، دیدم بازم خانوم داره یکی از این سریالهای آبدوغ خیاری رو میبینه!
گفتم من میرم تو اتاق بچهها فوتبال تماشا کنم!
گفت نرو بچهها بیدار میشن!
گفتم صدای تلویزیونو کم میکنم!
گفت از صدای تلویزیون نه، از خور خورات!
گفت بشین همینجا ببین!!
داشتم دنبال میگشتم ببینم کدوم کانال نشون میده، که یکدفعه بیدار شدم دیدم ساعت یک و نیمه، تلویزیون هم خاموش! …. 😆