میگه اصلا برکت از همه چی رفته! میگم چطو مگه؟ میگه ما که بچه بودیم, ساعت ٤ و ٥ اذون…
ارسالشده در نوشتههای بابی اکتبر 18, 2010 چند روز پیش بود، اومدم سر صبحی در مغازه رو باز کنم، دیدم…