عکس دخترمو گذاشته بودم تو فیسبوک . شب خسته و کوفته رفتم خونه, خیلی هم گشنم بود به خانومم گفتم شام…
چند روز پیش رفته بودم خونه یکی از دوستان, دیدم یک نخل خیلی قشنگ و تر و تازه تو گلدون…
میگه دخترم ٢ هفتست رفته ایران , هر روز بهم زنگ میزنه, یک روزم نشده که تلفنی با هم تماس…
دوست بسیار عزیز ولی کم تجربه ای, از من سوال فرمودن که چرا بین عکس هایی که میزاری از آثار…
میگه چه برنزه شدی, کجا بودی؟ مسافرت بودی؟ میگم نه والا. میگه کنار دریا؟ میگم کنار آب بودم, یعنی روزی…
میگه اصلا برکت از همه چی رفته! میگم چطو مگه؟ میگه ما که بچه بودیم, ساعت ٤ و ٥ اذون…
دیروز دوستان رفته بودیم بوداپست, یک خورده که راه رفتیم و از پله ها بالا و پایین رفتیم عجیب پاشنه…
پیروزی مقتدرانه بجای شکست شرافتمندانه! دوستان همونجوری که حتما تا حالا شنیدین , بچه های تیم ملی والیبال غرور آفرینی…
میگم سیبیل گذاشتم بهم میاد؟ میگه قبلا که سیبیل نداشتی, منو یاد بابام مینداختی. میگم حالا چی ؟ میگه حالا…
به یکی از دوستا میگم چند روز پیش یکی رو تو خیابون دیدم خیلی خجالت کشیدم. میگه چرا؟ گفتم, آخه…