داشتم از مغازه میومدم بیرون که یکی از دوستان سر رسید. پرسید کجا با این عجله؟ گفتم میخوام برم بازار…
اصلا جمعه خوبی نبود, هر کی هم از صبح, وارد مغازه شده بود, رفته تو بود تو اعصابم! خداخدا میکردم…
بیست و چند سال پیش بود, دادگاه داشتم با صابخونه و ساعت ٩ باید اونجا میبودم, با وجودی که خیلی…
دیروز خیلی مشغول بودم، یکی گوشیشو آورده بود واسه تعمیر، منم باز کرده بودم جلوم، عجیب هم توش مونده بودم…
میگه فلانی هم خدا رو شکر بچه دار شد. میگم خوب مبارکه انشالله, چی هست بچش, پسره, دختره؟ میگه راستش…
امروز دوستان جریانی اتفاق افتاد که یاد داستانی که چند سال پیش خونده بودم افتادم، متاسفانه نمیدونم نویسندش کی بود،…
دوستان قسمت هفتم مطالب جالب و خواندنی پارس نیوز رو با نوشته ای شروع میکنم که من خیلی دوست دارم!…
از راه رسید، دیدم بد جوری اخماش تو همه،پرسیدم باز چته؟ میگه با خانومم رفتیم مسجد که از هم جدا…
دوستان ، خیلی از ماها همیشه یاد گذشته ها میوفتیم و با ناراحتی سرمونو تکون میدیم و میگیم، یادش بخیر،…
بعضی ها دوستان، عجیب دوست دارن که حال همه رو بگیرن، مثل همین دوست خود من ناصر خان! بچه بدی…