نوشته های مهدی امیری مدیر سایت

ترخون تازه

داشتم از مغازه میومدم بیرون که یکی از دوستان سر رسید. پرسید کجا با این عجله؟ گفتم میخوام برم بازار…

11 سال ago

مریم جون

اصلا  جمعه خوبی نبود, هر کی هم  از صبح, وارد مغازه شده بود, رفته تو بود تو اعصابم! خداخدا میکردم…

11 سال ago

قاضی منصف

بیست و چند سال پیش بود, دادگاه داشتم با صابخونه و ساعت ٩ باید اونجا میبودم,  با وجودی که خیلی…

11 سال ago

درد دل خانوما

دیروز خیلی  مشغول بودم، یکی گوشیشو آورده بود واسه تعمیر، منم باز کرده بودم جلوم، عجیب هم توش مونده بودم…

11 سال ago

کامبوزیا

میگه فلانی هم خدا رو شکر بچه دار شد. میگم خوب مبارکه انشالله, چی هست بچش, پسره, دختره؟ میگه راستش…

11 سال ago

برادر بوسنیایی

امروز دوستان جریانی اتفاق افتاد که یاد داستانی که چند سال پیش خونده بودم افتادم، متاسفانه نمیدونم نویسندش کی بود،…

11 سال ago

مطالب جالب و خواندنی قسمت هفتم

دوستان قسمت هفتم مطالب جالب و خواندنی پارس نیوز رو با نوشته ای شروع میکنم که من خیلی دوست دارم!…

11 سال ago

ساعت مناسب برای طلاق!

از راه رسید، دیدم بد جوری اخماش تو همه،پرسیدم باز چته؟ میگه با خانومم  رفتیم مسجد  که از هم جدا…

11 سال ago

!چرا دلار نمیتونه برگرده به هفت تومن ؟

دوستان ، خیلی از ماها همیشه یاد گذشته ها  میوفتیم و با ناراحتی سرمونو تکون میدیم و میگیم، یادش بخیر،…

12 سال ago

خرید مناسب

بعضی ها دوستان، عجیب دوست دارن که حال همه رو بگیرن، مثل همین دوست خود من  ناصر خان! بچه بدی…

12 سال ago