ارسال‌شده در نوشته‌های بابی در می 12, 2009
واقعا که بعضی‌‌ها چه رویی داران، نشسته بودم تو مغازه، دیدم تلفن زنگ زد، دوستم بود، گفت، نهار هستی؟ گفتم تنها کاری که هستم همونه! گفت باز نریم اونجا بگی گشنم نیست و اشتها ندارم، گفتم بیا دنبالم اینقد حرف نزن، تنها چیزی که ما فقیر بیچاره ها داریم، همین اشتهاس !
رفتیم رستوران، گارسون که دختر خانومی بود اومد سر میز، تا حالا ندیده بودیمش، گمونم جدید بود و تازه اونجا شروع به کار کرده بود، پرسید چی میل دارین؟ گفتم خورشت چی دارین، گفت قورمه سبزیمون خیلی خوشمزس، خورشتای دیگم هست، گفتم همون قرمه سبزی عالیه، یه دونم، کوکا کولا لطف کنین، نوبت رسید به دوستمون، پرسید غذای روزتون چیه؟ خانومه گفت کوبیده،پرسید، کوبیدتون تازس؟ خانومه گفت بله آقا، ما همه چیزمون تازس ، گفت زیاد که چرب نیست؟ گفت فکر نکنم، تا حالا که کسی ایرادی نگرفته، گفت پیاز توش کمه یا زیاد؟ خانومه گفت من نمیدونم والا من آشپز نیستم، خودم هم امروز کوبیده نخوردم، گفت باشه، حالا بیارین اگه خوب نبود پسش میفرستیم! خانومه پرسید با غذاتون سالاد میل می‌کنین یا سوپ؟ گفت سوپاتون که ابکیه ! سالاد چی دارین؟ گفت سالاد فصل، پرسید الان فصل چیه؟! چی توشه؟ خانومه گفت، کاهو، خیار، گوجه فرنگی، گفت واسه من زیاد کاهو نذارین، جاش خیارشو زیاد کنین، سوس هم بهش نزنین، سرکه و روغن زیتون بیارین سر میز، خودم بهش اضافه میکنم! گفت چشم، حتما، چیزه دیگیی میل ندارین؟ گفت پیاز هم که باید باشه اما زیاد تند نباشه! لطفا الان ببرین مال قبل نباشه!، سبزی خوردن هم یادتون نره، جعفری زیاد نذارین، نعنا و ریحونش زیاد تر باشه، خانومه کم کم دیگه داشت بالا میاورد، دوست داشت با صندلی بزنه تو سر رفیقمون!، گفت نوشابه چی میل دارین؟ گفت آب خوردن، زیاد سرد نباشه، اما گرمم نباشه، خانومه گفت باشه، چشم، دوستمون گفت راستی، با زرشک پلو باشه، خانومه گفت زرشک پلو میخواین؟ گفت نه، کوبیده با زرشک پلو، یعنی جای پلوش، زرشک پلو بزارین! خانومه چشاش گشاد شده بود، گفت باشه من که تا حالا همچین چیزی نشنیدم اما هر جور شما دوست دارین، به آشپز میگم، امر دیگیی نبود؟ گفت یک چایی هم لطف کنین، خواهشا اما چاییش داغ باشه، تازه دمم باشه، زیاد هم پر رنگ نباشه! دفعه قبل که اینجا چایی خوردم، هم سرد بود هم کهنه و هم تلخ مثل زهر مار! گارسن گفت، چایی رو همین الان دم کردم، داغیشم که داغه خیالتون راحت باشه، سماور داره قل قل میکنه! خانومه داشت میرفت، صداش زد، گفت میبخشین خانوم، تهدیگم یادتون نره، یک دونه گوجه اضافم بزارین، یک مقدار برنجشم بیشتر کنین! خانومه گفت چشم، فرمایش دیگیی نبود؟ دوستمون گفت، نخیر، خیلی ممنون، فقط این آهنگی هم که گذاشتین زیاد حال نمیده، یک آهنگ از هایده بزارین، صداشم یک خورده بلندتر کنین، لطف کنین قبل از اینکه برین سفارشارو بدین، یک زیر سیگاری با یک کبریت بیارین، این پنجره رو هم ببندید که باد اذیتمون نکنه!
گفتم بابا آبرومونو بردی، من باشم دیگه با تو بیام رستوران، من جای اون بودم چند تا فحش بارت می‌کردم با اردنگی مینداختمت بیرون، پدر یارو رو در آوردی، آخه، طفلی تازه شروع به کار کرده، تو هم تا تونستی بدبختو گیج کردی، چپ و راست دستور میدی، یک کوبیده میخوای کوفتت کنی، یک ساعت، اورد میدی، هر چی که فکر کردی مجانیه گفتی بیار، سبزی، پیاز، آب خوردن، موزیک…. ۶ یورو میخوای بدی غذا بخوری، خیال میکنی رستوران و صاحبشو کارمنداشو خریدی !
گفت پول میدم عزیز من، بوس که نمیخام بهش بدم! گفتم با این ولخرجی که شما دارین می‌کنین، خانوم مانوم نمیخوای واست بیارن با کوبیدت؟ گفت نه اونو که مجانی نمیارن، فعلا هم خداییش با شیکم خالی میلم نمیکشه، بعدا اگه هوس کردم به تو میگم تو واسم زحمتشو بکشی!
گفتم ادب هم خوب چیزیه واسه آدم، مرتیکه خار……
View Comments
ادمين ! يا اين مطلب رو از سايتت حذف ميكنی يا اينكه ميام اونجا اين يارو را پيدا ميكنم و چنان كتكی بهش ميزنم كه به خر بگه زن دائی ! مرتيكه بيشعور بی شخصيت ! :evil:
کیان جان بابا ببخشش بدبختو، اگه این رفیقمون نبود، شمام با بابی آشنا نمیشدی! تاریخ بالای نوشته رو ببین، ۱۲ می ۲۰۰۹، چند ماه دیگه میشه، ۳ سال تموم که بابی افتخار دوستی با تو رو داره! بخاطر همینم که باشه، بابی مدیونشه! :)
باشه ادمين جان بخاطر گل روی تو كه خيلی باهات حال ميكنم اين پيازچه ! را بيخيالش ميشم و ديگه باهاش كاری ندارم ! و لی قبول كن كه آدم ضايع و بی شخصيته :(
کیان جان، بیای وین، باهات آشناش میکنم، یکدفه حتما باید باهاش بری رستوران شام بخوری! :lol:
کیان جان به قوله فرنگی ها ! dang جذبه رو باش من فکر نمیکردم دسته بزن داشته باشی هه هه گفتی "به خر بگه زن دایی" کلی خندیدم. داداشه من همیشه میگه" طوری بزنمش که بجای الاغ، صدای بز بده " .
ادمین جان متاسفانه منم ایرانی هستم و برای همین جمع نمیبندم چون ایرانیهای بسیار خوبی داریم که حیفه آدم بخواد یک چیزی رو که مخصوصه عامهء مردم ایرانه به همه نسبت بده ما استثنا هم داریم . اما ایرانی جماعت متاسفانه باید زور بالاسرش باشه . این رفیقه شما در یک کلام بسیار پررو بودند . من اگر بجای گارسونه بودم میدونستم چجوری حالشو بگیرم که خودشم متوجه نشه. جدی میگم. من از این موجودات به قوله فرنگی ها asshole به پستم بخوره جوری حاله طرفو میگیرم که نفهمه از کجا خورد :-)
یک دوستی دارم الان باز برگشتند ولایته شهیدپروره امریکا . میگفت بچه بودم با رفیقه عموم رفتیم رستوران ایرونی . بعد این بنده خدا گیاه خواره اما دلش مثلا چلو با گوجه و سماق و اینها میخواسته بعد رفته به گارسنه سفارش داده، گارسن قلدر هم یکم سماق پاشیده روی چلوش و بهش داده گفته ما اینجا چلوکباب میدیم . سماق پلو که نداریم !
بعد رفیقه عموی این بابا بهش گفته دفعه بعد یکراست میری سروقته گارسنه اول چندتا فحش خوار و مادر نثارش میکنی و میگی چلو با سماق رد کن . اینم میره ناموسه گارسنه رو دوره میکنه . خلاصه گارسنه از اون روز به بعد با 100 تا قربون صدقه چلو با سماقه اضافه میاورده سر میزه این .
خلاصه بهم گفت اگه میخوای ایرونی جماعت ازت حساب ببرن همیشه طلبکار باش . اگه یک دفعه وا دادی و خواستی مودب باشی و ببخشید و عذر میخوام گفتی طرف شاخ میشه :-)
نه ادمین جان . من طرفه یارو رو نگرفتم . این یارو که گفتم یک a..hole به تمامه معنا بود من واقعا اونجا بودم به روش خودم اجدادشو در میاوردم که خودشم متوجه نشه دقیقا چی شد.
اما در کل گفتم . ببینید من متاسفانه پدر و مادر منو بد تربیت کردن به این صورت که خیلی مودبم . واقعا متاسفم که منو بد بار اوردن . آدم باید پر رو باشه ظاهرا . این خوب نیست ولی انگار این دور زمونه چاره ای نیست. هر دفعه جایی تماس میگیرم عادت دارم مودب باشم . بعد دیدم یک بابایی دیدم خیلی داره بُل میگیره . به خودم جرات دادم و علیرغم طبیعت لعنتیم گفتم: این چه طرزه صحبت کردنه! شما موظفید این کارو برای من انجام بدید و درغیر اینصورت مجبورم با مسئولت تماس بگیرم و تا ببینم شما دقیقا اونجا نشستید چیکار کنید؟ اینو که گفتم طرف چند ثانیه سکوت کرد و بعدش گفت من واقعا عذر میخوام و ... . خلاصه یک ساعت از این تعارفهای چندش آور ایرونی تحویلم داد و کاری که ازش خواستمو سر سه سوت انجام داد کلی هم اون تشکر کرد.
بعدش فهمیدم بعله . به قوله رفیق عزیزم اینجا باید مثله حیف نون همون اول کار یکی بزنی توی گوش طرف که حسابشو پیش پیش تسویه کرده باشی.
بابی جان تو هم بدت نمياد هر چند وقت يكبار اين داستانو رو كنی و حسابی بری تو اعصاب من ! چرا كه من از آدمهای بی كلاس متنفرم حتا اگر برادر خودم باشه !!! :evil:
کیان خان ادمین مقصر نبود . من داستانو نبشِ قبر کردم :)
بار آخرت باشه !!! :lol:
کیان جان دیروز باهاش رفته بودم رستوران جات خالی! :lol:
دیروز دشت واسه دوستمون تعریف میکرد که رفته بودم یک رستوران ایرانی و به صاحب رستوران گفتم یک لیوان آب خوردن بیار، یارو اینقدر بی تربیت بوده که گفته، باید پول بدی!
گفتم خوب راست گفته، رستوران که سقا خونه نیست، میخای بره واست آب بیاره باید پولشم بدی، وگرنه تو این گرمای تابستون، روزی هزار نفر میرن تو رستوران و از یارو آب میخوان! خلاصه باز هم داشت همین چرت و پرتا رو سر هم میکرد!