نوشته های مهدی امیری مدیر سایت

به پیر رسید، به پیغمبر رسید!

نوشته مهدی امیری فوریه 12, 2010 دوست عزیزی  چند سال پیش داستانی‌ برام تعریف کرد که بی‌ شباهت به حکایتی…

14 سال ago

یارو گفت….

نوشته مهدی امیری در فوریه 6, 2010 خیلی‌ اخماش تو هم بود، با صد من عسل هم نمیشد خوردش، گفتم…

14 سال ago

هدیه کریسمس

ارسال‌شده در نوشته‌های بابی در دسامبر 11, 2009 چند هفته‌ای بود که خانومم ول کن نبود، میگفت بچه‌ها بزرگ شدن…

14 سال ago

Iphone

نوشته مهدی امیری مدیر سایت در نوامبر 30, 2009 عجب داستاینه این کار ما، امروز یک خانوم،   از مشتری‌های قدیمی‌اومده…

14 سال ago

کبری

ارسال‌شده در نوشته‌های بابی در سپتامبر 24, 2009 داشتم با خودم خاطرات گذشته رو مرور می‌کردم، خیلی‌‌هاشون تلخن اما بعضی‌…

14 سال ago

دلقک غمگین

نوشته مهدی امیری در سپتامبر 17, 2009 هیچوقت اون روز یادم نمیره، خیلی‌ روز سردی بود، دخترم تب داشت، تبشم…

14 سال ago

دوغ آبعلی!

نوشته شده توسط مهدی امیری در سپتامبر 12, 2009 آدم باید کلش کار کنه، منو خدا هر چی‌ بهم نداده…

14 سال ago

معامله با دوستان

ارسال‌شده در نوشته‌های بابی در سپتامبر 10, 2009 باور کنین که خیلی‌ کار دارم اما باز کرم چرت و پرت…

14 سال ago

نرم افزار، سخت افزار، شوخی‌ مردونه! +16

ارسال‌شده در نوشته‌های بابی در سپتامبر 4, 2009 باور کنین هیچ ملتی مثل ما ایرانیها بامزه نیست! دیروز رفته بودم…

14 سال ago

افطار با شراب قرمز!

نوشته مهدی امیری مدیر سایت در آگوست 31, 2009 چند روز پیش جاتون خالی‌ مهمون داشتیم،خانوم یکی‌ از دوستان که…

14 سال ago