ماجرای شنیدنی درخت پرتقال

نوشته مهدی امیری ۱۹ آپریل ۲۰۲۰
دوستان داستان این درخت پرتقالی که عکسشو واستون میزارم, هم طولانیه و هم جالب, البته در طولانی بودنش که شکی نیست اما جالب بودنشو, شما تعیین میکنین!
چند روز پیش یک درخت پرتقال تو یک گل فروشی دیده بودم که پر از پرتقال بود , دوباره دیروز که رفته بودم واسه پیاده روی, دیدم هنوز همون درخته تو گلفروشیه هست , گفتم من, حتما باید این درختو امروزتا کسی نبرده, بخرم, فقط همین یکدونه رو بیشتر نداشت !

چونکه درخته یک خورده واسه ماشین من بزرگ بود و نمیخواستم شاخه هاشو خم کنم, که یوقت نشکنه , به دوستم که ماشینش بزرگتره و استیشنه به حساب, زنگ زدم که بیاد کمک کنه که درخته رو تا خونه ببریم.
اول که نمیومد, میگفت بابا الان تو این بگیر بگیر کرونا و ویروس و این بند و بساطا, تو هم حوصله گل و گیاه داری؟
گفتم عزیز من, گل و گیاه کجا بود, این درخت معمولی نیست که, درخته پرتقاله, تا حالا در وین تو درخت پرتقال دیدی؟!
گفت بیخیال شو جون مادرت, پرتقال اینجا کجا عمل میاد, مگه اینجا شهسواره نوکرتم, مگه اینجا آمله, بابله؟ تو هم قاط زدی با این قرنطینه!
گفتم قاط چیه, قرنطینه کدومه, بیا ببین پرتقال بهش آویزونه اندازه کلت , من خودم تو خونه جلو پنجره جا واسش پیدا کردم, تو اینترنت هم همه چی رو درباره نگهداری از مرکبات در آپارتمان خوندم, تو بیا, من تا چن وقت دیگه, کیلو کیلو پرتقال تحویلت میدم, اون هم درب منزل !
گفت من که میام بخاطر تو اما اگه زنم بدونه تو میخوای شوهرشو فدای پرتقال و نارنگی کنی, عین پرتقال, پوست از سرت میکنه!
گفتم بیا بابا زرت و پرت نکن, خانومای ما, بیچاره ها, از این شانسا ندارن که به این سادگیا از دست ما راحت شن ( البته خانوم من داشت, حالا بگذریم!)
خلاصه دیگه راضیش کردم و اومد, باهم رفتیم پیش گلفروشی , گفتم ماشینو بزار جلو گلفروشی, خودتم بشین تو ماشین که جریمه نشی , من ۳ سوته, درختو میزارم تو ماشین.
آقا رفتم تو گلفروشی, سلام و علیک و خانوم این درخت پرتقالتونو من میخوام و قیمتش چنده و این حرفا .
خانومه گفت, میدونین که پرتقال و مرکبات اینجا به عمل نمیاد, مام کلی زحمت کشیدیم تا تونستیم این درخت رو به بار بشونیم اما شما شانس آوردین که چونکه الان مردم اکثرا تو خونه ها تو قرنطینه هستن و مام ۲-۳ روز بیشتر نیست که اجازه دادن دوباره باز کنیم, درختامونو ارزون کردیم که زود برن, جا باز بشه واسه چیزای دیگه .
گفتم, خانوم چطور باردار کردن و این حرفا رو ول کن, هیچکی نمیتونه مثل ما ایرانی ها باردار کنه , ما ۳۰ میلیون رو تو چند سال کردیم ۹۰ تا, ما رکورد زدیم! اما الان , دوستم ,با ماشین جلو مغازه منتظره, بگو چنده, بدم بریم.
گفت, قیمتش خیلی بیشتر از اینا بوده اما حالا تو حراجی کردیمش ۳۹۰ تا .
مثل اینکه با پرتقالا, یکی یکی زده بود تو سرم, گفتم, ۳۹۰ یورو؟!
گفت مگه پول دیگیی هم داریم؟
گفتم, حقیقتش من فکر میکردم که گرون باشه اما ۴۰۰ تا بدم واسه یک درخت که حتما یکی ۲ هفته ای تو خونه , خراب میشه , یک خورده زیاده واسه من!
خانومه گفت, تو این چند روز بیشتر از ۱۵۰ نفر, میخواستن این درخت رو بخرن و تا صحبت قیمتش میشه, جا میزنن !
زیر لب یک چیزایی گفت که حتما معادل فحش های ناموسی خودمون بود.
اومدم بیرون, نشستم تو ماشین.
گفت پس پرتقال چی شد, درخت کو؟!
گفتم برو بریم که چیزی رو که تو اونقدر زور زدی نتونستی حالیم کنی, خانومه چند ثانیه ای جوری خرفهمم کرد که دیگه هیچ وقت یادم نمیره!
پرسید چیو؟!
گفتم که اینجا شهسوار و آمل و بابل نیست…. 

Leave a Reply