چند وقت پیش دوستان, با دخترم رفته بودیم جایی که اسبا رو نگهداری میکردن.
دخترم پرسید, بابی تو سواری هم بلدی؟
گفتم آره بابا جون من بچگی هام , سرگرمیم, صب تا شب, سواری بود!
پرسید مگه شما تو خونه اسب داشتین؟!
گفتم خوب دقیقا, اسب که نبودن, ولی خوب سوارشون میشدیم, بهشون میگفتن الاغ!
گفت, آره دیدم تو تلویزیون, وقتی بعضی ها میرن مسافرت کنار دریا, تو ساحل میتونن سوار الاغ شن.
گفتم آره خوب ما که کنار دریا زندگی نمیکردیم بابا, اونجا از ساحل خبری نبود.
گفت پس کجا سوار الاغ میشدی, صبح تا شب؟!
گفتم تو کوچه پس کوچه های دهاتمون بابا, دنبال خره راه میوفتادیم, وقتی بارشو خالی میکردن, میزاشتن ما سوارش شیم!
……
خلاصه دوستان اینا همه رو گفتم که بدونین که من خر ندیده نیستم اما اینجور خری تا حالا ندیده بودم!
والا بخدا !همش که به خوشگلی و قیافه و مو و چشم و ابرو نیست!زن…
https://youtu.be/qDLZd_g8QXA عزیزان دلم, دیروز که روز ۲۳ دسامبر و یک روز مونده به کریسمس بود,…
شب یلدا، فرصتی است برای با هم بودن، گفتن از خاطرات شیرین و ساختن لحظههایی…
https://youtu.be/qkTWlW8FYsU دوستان من فقط یکبار در عمرم, سعی کردم سفره شب یلدا بچینم تو خونم…
حالا که صحبت از گذشته ها شد و وقتی که دخترام کوچیک بودن دوستان ,…
کمتر کسی ازماها داستان دوازده برادر، ننه سرما ، چله بزرگ و چله کوچیکه رو…