دوستان زبان فارسی نیز مانند تمام زبان های دیگر در حال تغییر و تحول است, افرادی که در سنین بالاتری هستند و یا مدت مدیدی در خارج از ایران زندگی میکنند بعضی از مواقع با اصطلاحاتی مواجه میشوند که برای آنها کاملا بیگانه است و یا معنی دقیق و استفاده صحیح! از این عبارات را نمیدانند!
امروز به وبلاگ بسیار جالبی برخوردم که به بررسی تغییرات زبان فارسی پرداخته و حاوی مقالات بسیار جالب و خواندنی در باره فارسی متداول امروز ما در ایران میباشد.
یکی از نوشته های این وبلاگ را در این مطلب قرار داده و از شما دوستانخواهشمندم که با در نظر گرفتن این موضوع که این اصطلاحات را نگارنده اصلی, چند سال پیش جمع آوری نموده و احتمالا عبارات دیگری در این مدت به زبان ما اضافه شده اند در تکمیل این اصطلاحات و ضرب المثل ها در قسمت کامنت ها با ما همکاری نمایید.
پیشاپیش از همکاری شما عزیزان سپاسگزاری مینماییم.
اصطلاحات عامیانه و ضرب المثل های امروزی زبان فارسی
عدد ها:
۱/۱/۱ = تاریخیست که به ظهور حضرت آدم نسبت میدهند. آغاز تاریخ بشر!
۲ بار = همان دوباره است که در چت کردن استفاده میشود.
۴ کرم = همان چاکرم است که در چت کردن استفاده میشود.
۹ کرم = همان نوکرم است که در چت کردن استفاده میشود
آ
– آجر = سیب زمینی، ۱۰۰۰ کیلومتر آن طرف تر از بی احساسی
– آخرشه تهشه اِندشه: به پایان کار رسیده ایم
– آدم تو آفتابه پپسی بخوره، خیط نشه = مترادف: آدم کچل بشه، کنفت نشه
– آقا زاده = این اصطلاح برای فرزندان افراد با نفوذ و سرشناسی به کار می رود که با تکیه بر این نفوذ و انجام کازهایی اغلب ناروا ثروت های افسانه ای به چنگ آورده اند.
– آشغال كله = احمق
– آشغالانس = ماشین آشغالی های جدید تهران که چراغ گردا ن هم دارند
– آش و لاش = آسمون جل
– آلبالو = برای ضایع کردن کسی به کار برده می شود
– آمار دادن = نخ دادن، توجه کسی را جلب کردن، راه دادن
– آمپر چسبوندن = عصبانی شدن
– آنتن = آدم فروش، خبر چین
– آنتی حال زدن = ضد حال زدن، حال کسی را گرفتن
– آرنولد فشرده = مرد ریز اندامی که زیبایی اندام کار کرده است
– آواکس = خبرچین
– آویزون = کسی که مرتبن کنه می شود و بدون دعوت همه جا می رود. طفیلی
– آینه ی بغل اتوبوس = گوش های پهن و ایستاده و بزرگ
– آیکیو (IQ) = باهوش، زرنگ، برای مسخره کردن هوش کسی هم به کار می رود
ا
– ابرو پاچه بزی = دارای ابروی پهن و پر مو، ابرو قجری
– ابوالحسن نجفی = وقتی کسی زیاد از واژهها ایراد میگیرد او را با این لقب صدا میکنند و میگویند: بیخیال ابوالحسن نجفی!. ابوالحسن نجفی کسیست که کتاب «غلط ننویسیم» را نوشته است.
– اتوب = واژه ی کوتاه شده ی اتوبوس. مثال: منتظر اتوب وایسیم یا تاکسی بگیریم؟
– اتو کشیده = آدم شق و رق
– اجمالتیم = کوچک شما هستیم
– اخرابتیم = خرابتیم
– ارایه دادن = خراب کردن، ضایع کردن. مثال: ” يارو ارایه داد”
– اُرجینال: اصل، منحصر به فرد
– اردک الزمان = تازه به دوران رسیده
– از عقب دادن = درمانده شدن، برای نشان دادن شدت درماندگی و استیصال به کار می رود. مثال: بدبخت دیگه داره از عقب می ده
– اس بازی (به کسر الف) = دختر بازی، لاس زدن
– اسکل = از همه جا بی خبر
– اسکیموزی = مدیر مدرسه، استاد
– اسگل کردن = کسی را سر کار گذاشتن، دست انداختن
– اسدالله خان = تریاکی
– اشتب : کوتاه شده ی اشتباه
– اصغر آرنولد اینا (اکبر- محمد… آرنولد اینا): کسی که زیبایی اندام کار می کند ولی جواد (بی کلاس و دهاتی) است . کسی که زیاد قپی می آید و خودش را زورمند نشان می دهد.
– افتض = کوتاه شده ی افتضاح
– افقی شدن = مُردن
– الاغ تور = الاغ
– اللهمُ بیر بیر = یکی یکی، مرحله به مرحله، هر کاری به نوبت. برای بازداشتن کسی از انجام یکباره ی چند کار است. مثال: خوب پولو بده بیاد! پاسخ: یواش بابا، اللهم بیر بیر، اول نشون بده کار رو، بعد
– اَن ِ تیلیت = آدم حالبههمزن و عوضی
– اَن ِ مگستیم = کوچیکتیم، خیلی مخلصیم، بیچارهتیم، خاک زیر پاتیم
– اِندِ مرام بازی (Ende) = نهایت با معرفت بودن، نهایت خوبی و صفا
– اوبس = خیلی خوب، خیلی جالب
– اوپدیس کردن = صدای ضبط را تا آ خر بلند کردن
– اوپدیس بازی کردن (Opdis) = صدای ضیط صوت را تا آخر زیاد کردن، (نوار تند موسیقی تکنو را در ماشین گذاشتن و در خیابان ها گشت زدن
– اوت = پرت
– اوسگول = با شاسگول، به معنی عقب مانده ی ذهنی یا ساده لوح. همچنین اسگل نوشته می شود.
– اوشکول = غربتی گیج، پیه
– اونجا هیچی آنتن نمی ده = جاهای خیلی پرت
– اومد راه بره تک چرخ زد = کارش را اشتباه انجام داد، کارش را خراب انجام داد.
– اونایی که برای شما آرزوست، برای ما خاطره ست = این جمله را در مواقعی بهکار میبرند که شخصی درصدد انجام عملی در آینده است در صورتی که شخص متکلم در گذشته آن تجربه را پشت سر گذاشته است. بیشتر به نشانهی کلکل و بلوف و روکمکنی استفاده میشود. ضمن اینکه واژه «واسه» نیز به معنی «برای» است.
– اهل بخیه = معتاد به مواد مخدر
– ای وَل = ای والله. در مقام تایید حرف کسی و یا اعتراف به برتری کسی گفته میشود.
ب
– با اتیکت = با شخصیت
– باتری قلمی = لاغر مردنی
– با حال = با معرفت، با مرام
– باد بزن جیگر = غیبت، پشت سر دیگران حرف زدن که باعث خنک شدن دل برخی، از جمله غیبت کننده می شود
– بادمجون واکس کن = علاف، بی کاره، کسی که کارهای بی هوده می کند.
– با دنده سنگین رفتن = عجله نداشتن آرام و با طمانینه راه رفتن
– باربی = دختر کمر باریک و لاغر اندام
– ببند گاله رو = خفه شو
– بچم رو گازه = ترکیب دو بهانه ی مرسوم در نانوایی که خانمها برای فرار از صف و نوبت استفاده می کنند: بچه ام تنها در منزل است، غذام روی گاز است. این ترکیب برای مسخره کردن بی پایه بودن بهانه کسی استفاده می شود. مثال: چیه مگه بچت رو گازه انقدر عجله داری؟ (این جمله در حقیقت با جابهجایی این جملات درست شده است:بچم شیر میخواد. غذام رو گازه. که برای تمسخر اینگونه جابهجایشان کردهاند و میگویند: بچم رو گازه. غذام شیر میخواد.)
– بچه پاستوریزه = بسیار تمیز و مرتب
– بچه راکفلر = بچه پول دار
بچه شهری = به نشانهی تحقیر قشر مرفه و بالادست اجتماعی بهکار میرود که مترادف کلمه های لوس، ترسو، پولدار و مانند آنها است.
– بچه مثبت = آدم سر به راه
– بخواب لاحاف سرد شد = خفه شو
– بخواب تو جوب بابا = شلوغش نکن، بنشین سر جات
– بدن کار = بدن ساز، ارنولد، زیبایی کار
– بد یوزر Bad User = به تمسخر به کاربران ناوارد کامپیوتر که مدام کامپیوترشان خراب میشود میگویند: کامپیوتر فلانی بدیوزر داره! (یعنی کامپیوترش مشکلی ندارد اما کاربرش بلد نیست با آن کار کند که مدام خراب میشود)
– برو بچ = مخفف بر و بچه ها
– برو بکس (یا فقط بکس) = همان بر و بچ، دوستان و آشنايان از جنس مخالف. مثال: بزن بريم اونجا بر و بكس جمعند.
– برو جلو بوق بزن = زیاد حرف نزن
– برو دارمت : از تو پشتیبانی می کنم. از چیزی نترس که مواظب و همراهت هستم. از اصطلاحات خالی بندی است.
– بریدن = کم آوردن، ناتوان شدن
– برنامه ی آینده = دختر نو جوان یا زنی که در آینده امکان ایجاد ارتباط با او وجود داشته باشد.
– بشقل = تغییر داده شده ی بقل (قل بده) به معنی بده بیاد
– بگوز بازار مسگراست = حرف مفت می زنی و کسی نمی فهمه
– بندری می زنه = به کسی گفته می شود که گیج و سرگردان است یا متوجه اصل موضوعی نمی شود
— به خط تعارف رسیده = هنگامی که سیگار به انتهایش می رسد می گویند.
– بی سیمچی رو زدن = وقتی تلفن همراه ناگهان قطع می شود گفته می شود
– بیلبورد = نهایت تابلو شدن
پ
– پاچه خوار = چاپلوس
– پا دادن = پذیرفتن پیشنهاد، آمار دادن
– پارازیت = سخن بی موقع، اختلال، مزاحمت
– پارس خود رو = سگی که راه می رود و پارس می کند.
– پاشنه ها را بالا بردن = لباس خود را مرتب کردن
– پاناسونیک = دختر ناز و خوش اندام
– پایه بودن = حاضر به همراهی (همکاری) بودن. مثال: پایه ای؟ (حاضری؟، هستی؟)
– پدیده = کسی که خیلی تابلواست و کارهای عحیب میکند به تمسخر به او میگویند: فلانی پدیدهایه برای خودش!
– پرده داری = به دختر باکرهای میگویند که اصرار به حفظ بکارت خود دارد. میگویند: طرف داره پردهداری میکنه (یعنی از بکارت خودش محافظت میکند)
– پرده دری = هنگامی که کسی با دختر باکرهای هماغوش شود، میگویند: پردهدری کرد!
– پسته خانم = زن بد کاره، فاحشه
– پسی = پسر
– پنیر = حشیش، جوینت، بنگ
– پوز زدن = رو کم کردن
– پوز زنی = رو کم کنی
– پیاز = خنگ، مشنگ، یعنی تو که عین بز نگاهم می کنی وقتی می گویم دوستت دارم
– پیچاندن = رد کردن، از سر باز کردن، سرباز زدن از مسئولیت. مثال: باز که کلاسو پیچوندی!
– پیچ پلیسی = کشیدن ترمز دستی و دور زدن ماشین
ت
– تابلو = کسی که از سر و ریختش پیداست که اهل منقل و وافور است؛ انگشت نما، مشهور، واضح و معلوم. مثال: این که جوابش تابلوِه! ؛ ضایع بودن
– تابیل = نوعی تابلو، ضایع
– تاقال = کرمو
– تخم ادیسون = لامپ برق
– تخم کردن = جرات کردن. مثال: تحم نمی کنه (جرات نداره)
– تخماتیک = همان تخمی، به معنی نا به سامان، در هم برهم، آشفته، غیر قابل کنترل. مثال: اوضاع مملکت تخماتیکه
– ترکوندن = حال کردن؛ خوردن مخدر و به مهمانی رفتن؛ حال پخش کردن اساسی، فراهم کردن، رساندن، خوب و اساسی رفتار کردن، بدون نقص بودن
– تریپ (تیریپ) = تیپ، قیافه، فرم، مدل، سبک (به تریپ هم زدن: با هم دعوا کردن)
– تریپ زدن = خوش تیپ کردن
– تریپ مرگ = بسیار بد حال، و نیز بسیار باحال
– تگری زدن = بالا آوردن پس از نوشیدن الکل یا کشیدن سیگار
– تگری شکوفه = حالت تهوع، بالا آوردن
– توپ و تانک = سینه و باسن خانم های چاق یا درشت اندام . مثال: زری خانم عجب توپ و تانکی داره!
– تو راه گوز کسی زدن = به کسی ضد حال زدن
– تو سایت کسی رفتن = تو نخ کسی رفتن
– تو کار کسی بودن = برای جذب کسی کوشیدن
– تو کف چیزی بودن = از چیزی تعجب کردن
– تو کف کسی بودن = به کسی علاقه مند بودن. مثال: تو کف مهری است (از مهری خوشش می آید)
– تهران ۵۱ = آدم دولتی، کارمند وابسته به حکومت
– تی تیش = خیلی وسواسی، خیلی حساس
– تیریپ لاو (love) = روابط عاشقانه
– تیکه انداختن = متلک گفتن
– تیغی زدن = شزط بندی کردن
ج
– جا سویچی = به آدمهای سیریش و آویزان میگویند. آدمهایی که خودشان را هر جایی جا میکنند. مثال: طرف جاسویچیه! (اخطاری است که مواظب باشند او را به جایی دعوت نکنند)
– جان کوچولو = آدم درشت هیکل
– جنده ی دولتی = به کسانی میگویند که در ظاهر خود را به گروههای مستقل از دولت میچسبانند و ژست آن را به خود میگیرند اما در باطن جیره و مواجب خود را از دولت می گیرند.
– جوات = پیکان
– جوات مخفی = پژو
– جواد = بی کلاس، دهاتی
– جیب ملا = کنایه از حرص و طمع در جمع کردن پول است، جیب ملا معمولن خیلی بزرگ است و به سادگی پر نمی شود.
– جیرجیرک = پر حرف
– جیک ثانیه = زود سریع
چ
– چایی نخورده پسر خاله شد = فورن صمیمی شد
– چاغال = پسر هم جنس گرا
– چاقال = پسر همجنس گرا از نوع مفعول؛ بی جربزه، بی خایه. مثال: یارو تخم نمی کنه فلان کارو بکنه. خیلی چاقاله.؛ ضعیف، بی اثر. مثال: سیگاره اثر نکرد. چاقال بود.
– چای شیرین = کسی که خودش را برای دیگری لوس می کند، کسی که چاپلوسی می کند.
– چپو کردن = مال و اموالی را بالا کشیدن. این کلمه از لغت چپاول به معنی به تاراج بردن و غارت کردن می آید. مثال: فلانی مال همه روا چپو کرد.
– چراغ خاموش = مخفیانه
– چس کلاس نزار = سریع بیا، تکون بخور
– چکل = داف
– چلاسیدن = ترکیب ماسیدن و چسبیدن و پلاسیدن کنایه از آدمی که دپ شده
– چلغوز = عقب مانده ی گیج
– چمنتم = مخفف: چاکرتم، مخلصتم، نوکرتم
– چنیم = وقتی می حواهند از چیزی تعریف کنند از این اصطلاح استفاده می کنند
– چوخلصیم = خیلی مخلصیم
ح
– حال پخش کردن = به همه لطف کردن
– حسش نیست = حوصله اش را ندارم
– حسین صاف کار = صدام حسین که شهرها را با خاک یکسان می کرد.
خ
– خار داشتن = راه نیامدن، پا ندادن
– خاک انداز = کسی که خودش را در هر کاری دخالت میدهد
– خالتور = مجلسگرمکن، اهل رقص و آواز روحوضی، موسیقی جوات
به موزیسینهایی که در مجالس عروسی و طرب با آهنگهای خود به اصطلاح مجلس گرم کرده و در برابر آن پول دریافت میکنند، میگویند. که بعدها حتی به آدمهای جلف و امثال آنها نیز این واژه نسبت داده میشد. مثال: چه موزیک خالتوری! (موزیک مسخرهای که فقط به درد مجلسگرمکردن و مراسم عروسی میخورد) یا: تو چقدر خالتوری!
گویا ریشه ی این کلمه به فاحشه ی خانه ی سابق تهران (شهر نو) برمیگردد. ظاهرن یکی از روسای آنجا توران نام داشته و معروف به خالهتوران بوده است. این خاله توران مجلسگرمکن بوده و اهل رقص و آواز روحوضی. در آن زمان سایر مردم هم هنگامی که به مجلسی میرفتند و موسیقی روحوضی میخواستند میگفتند خاله تورانی بخون! یا آهنگ خالهتورانی بخون! و این به خالهتوری! خالتوری! و خالتور تبدیل شده است!
– خالی بند = دروغ گو
– خبرگزاری = سخن چین
– خجسته = بی خیال، خوش خیال
– خر به خراسان بردن = زیره به کرمان بردن
– خَز = عمل و رفتار و هر چیز زشت و ناجور. از مد افتاده، جواد. مثال: طرف عجب آدم خزییه!، این کفشه خیلی خزه، فلان آهنگ خیلی خز شده، اون کارت خیلی خز بود. بی کلاس بالای شهری
– خز و خیل (خز و پیل) = خز و دوستانش، اجتماع چند خز
– خسته = حرفه ای و کار کشته
– خط خطی بودن = خرد بودن اعصاب
– خفت کردن = زورگیری کردن
– خفن = عالی، بی نقص، خوب و تحسین برانگیز، جالب و دیدنی، خيلي باحال و خوب. برای هر نوع اغراق به کار می رود. مثال: عجب ماشین خفنی داری!
– خفن بازار = جایی که چیزهای خفن (خوب و جالب) در آن زیاد یافت می شود.
خلافی داشتن = شکم بزرگ داشتن (خلافی جایی از ساختمان هایی است که بر خلاف قوانین شهرداری ساخته شده و قسمتی از خیابان یا پیاده رو را تصاحب می کند).
– خود را اَن کردن = خود را لوس کردن، بیش تر به کسی گفته می شود که تملق می کند و خود را جلوی دیگران خراب می کند
– خونه خالی = كنايه از جاي امن برای انجام هر کاری
– خیار شور = آدم بی مزه
– خیالی نیست = مهم نیست، مساله ای نیست
د
– داف = دختر با قر و قمیش، دختری که از نظر تیپ و چهره در نگاه نخست جلب توجه می کند.
– داف بازی = دختر بازی
– دافی = دوست دختر
– دامبولی کسک = هر نوع موسیقی بی خود و مبتذل
– دایورت = بی خیال، کسی که حرف کسی را به حساب نمی آورد
– درایوری رانندگی کردن = (اشاره به فیلمDriver ) با مهارت رانندگی کرزدن
– درد کشیده طبیبه = کسی که درد و مرضی را گذرانده است مثل یک دکتر از آن درد خبر دارد و میتواند طبابتش را بکند.
– دخی = دختر
– در دیزی باز بودن = وقت برای دزدی مناسب بودن
– دستمالیسم = فرهنگ چاپلوسی
– دمبه = آدم خیلی تنبل
– دو در (دو دره) = دزدی، دزدیدن، کم فروشی، کم کاری، کلک زدن، حقه بازی، کلاه گذاشتن، سر کار گذاری
– دور سه فرمان = کسی که خیلی مشکل دارد، بسیار قاطی
– دوومنگل = ماتیز
– دهن کسی کف کردن = از حرف زدن خسته شدن
ر
– رادار = جاسوس
– راه دادن = تحویل گرفتن، پذیرفتن پیشنهاد، پا دادن
– راگوز = منظور همان باسن یا کون است. گاهی اوقات برای توهین به دهان نیز گفته می شود. مثال: راگوزتو ببند (خفه شو!).
– رَ دَ دَ = به پایان رسیدن
– رفیق دُنگ = رفیق صمیمی
– روی آنتن رفتن = همه در جریان قرار گرفتن
– ریز دیدن = به نشانهی کوچک شمردن طرف مقابل بهکار میرود. مثال: خیلی ریز میبینمت! (هنوز خیلی کوچکی)
– ریلیف کردن = آماده کردن
ز
– زاب چک / زیب چک = دستگیره, چیزی که برای بستن، بازشدن یا در امدن مزاحم باشد. مثال: اون زاب چک رو بکش. یعنی اون دستگیره (یا هر چیزی را) رو بکش . اون زاب چک رو ببند. یعنی اون پنجره رو ( یا هر چیزی را) ببند.
به طور کلی هنگامی که گفتن یک اسم یا انجام کاری دشوار باشد و یا گوینده حوصله ی گقتن کلمه ای را ندارد از زیب چک استفاده می شود. مثال: اون زیب چک رو بده به من (یعنی اون سیگار، کبریت، تسبیح و . . .) رو بده به من.
– زابلو = تلفیقی از تابیل و زابیل
– زابیل = تابلو بودن، ضایع
– زاخار = مزاحم، چیز ضعیف و بی کلاس
– زارت (زرت) = زرشک، به سرعت. مثال: زارتی زد تو گوشم
– زاق = ضایع، زاقارت، یه کامیون کار اشتباه
– زاقارت = ضایع، سه، غیر عادی. مثال: این لباست خیلی زاقارته، اوضاع مالی زاقارته
– زالزالک = حرف مفت و بی معنی.
– زریدن = زر زدن، حرف مفت زدن
– ز ذ = (با تلفظ زی زی) مخفف “زن ذلیل”، مردی که همیشه مطیع و پیرو همسر خود است.
– زلزله = به بچهای که خیلی شلوغ میکند میگویند.
– زورگیری = به زور گرفتن
– زید = دوستدختر، دوست پسر
ژ
– ژولیت = مامور کلانتری
س
– ساختن خود = معتادان از آن به معنی مصرف مواد مخدر استفاده می کنند، اما در زبان عامیانه به معنی هر نوع خوبی رساندن به خود (یا دیگران) است. مثال: بیا ببرمت جیگرکی بسازمت (جگر بدم بخوری)، گرسنه ام، برم خودم رو بسازم (غذا بخورم)، خسته ام، برم شمال خودم رو بسازم (تفریح/استراحت کنم)، بیا اینجا آب خنک هست، خودت رو بساز (رفع تشنگی کن)
– سازمان سنجش = کسی که زیاد می پرسد.
– سازمان گوشت = آدم چاق و فربه
– سالار = بامعرفت، لوتی. مثال: طرف خیلی سالاره! (یعنی خیلی بامعرفت است)
– سفره الفقرا = روزنامه
– سکه رایج بلاد اسلامی= صلوات، چیزی که همه توان آن را دارند.
سگ برگر = غذایی است که خورده شده و باعث شده دهان طرف بوی یک کامیون پیاز بدهد و همراه با بو – های دیگر
– سوار درخت انگور = مست، کسی که شراب زیاد خورده و تلو تلو می خورد.
– سوپر قلعه = نهایت دهاتی بودن
– سوسک کردن کسی = کوچک و خوار کردن طرف مقابل، با برتری زیاد کسی را مغلوب کردن
– سوپر کالی فرا جلیس تیک ِ اِکس پیا ل ِ دوشِز = روی هم یعنی: وه! به نشانه ی تعجب و شگفتزدگی.
کسی که در یک آن از چیزی شگفتزده میشود، در مقابل آن شگفتزدگی شروع به گفتن این عبارت دراز میکند.
– سوتی = ضایع، سه
– سوتی دادن = ضایع کردن، خراب کردن، انجام دادن کاری بر خلاف قاعده ی معقول
– سوراخ جورابتیم = به شوخی برای نشان دادن نهایت فروتنی و چاکری در برابر دوست گفته می شود
– سه = ضایع ، مایه ی شرمندگی
– سه دروغ بزرگ = دانشگاه آزاد اسلامی
– سه سوت = سریع
– سیامک سنجرانی = سیم و سنجاق (اسباب تریاک کشی در زندان)
– سیاه بازی: حقه بازی، شارلاتان بازی
– سی جی = آدم خز موتور باز
– سیرابی = توهینی قدیمی از دوره ی برادران آب منگل
– سیریش = سمج، کنه
– سیستم = هر چیز الکترونیکی که به هر وسیله ای سوار می شود
– سیکیم خیاری = هنگامی استفاده مي شود كه کسی كاري را بدون برنامه و هدف خاصي انجام بدهد. دیمی
– سیم های کسی قاطی کردن = دیوانه شدن، حالت عادی نداشتن. مثال: رییس سیماش قاطی کرده، طرفش نرو!
ش
– شاسی = اشاره به قد
– شاسی بلند = قدبلند
– شاخ شدن = پر رو شدن، بدون دعوت به جایی رفتن، خود را قاطی کردن
– شاسکول = از همه جا بی خبر، هندونه، مسخره، خل
– شصت تیر = با سرعت
– شقایق = به آدم معتادی میگویند که زیر چشمش قرمز است.
– شکلات = کسی که فقط تهدید می کند ولی جرات دعوا ندارد
– شلخک = همین جوری، اله بختکی
– شلغم = کنایه از آدم بیبخار و به دردنخور. آدم منفعل.
– شله زرد = شل و وارفته
– شلیمف = تنبل
– شوخی افغانی = هر گونه شوخی که حال طرف را تا حد سکته یگیرد
– شوخی شهرستانی = به شوخیهایی می گویند که از حد شوخی میگذرند و به اعمال فیزیکی شدید منجر میشوند.
– شیرین عسل = چاپلوس، بادمجان دور قاب چین
– شیلنگ = دراز
– شیمبل = جاسازی کردن، مخفی کردن
ص
– صاف شدن = تحمل فشار بیش از حد توان. مثال: این درس خیلی سنگینه، صاف شدم.
– صفاسیتی = لذت زیاد بردن
ض
– ضایع = خراب
– ضد حال = چیز ناخوشایند
– ضد حال زدن = حال گیری کردن
ط
طاهره = فاحشه ای که ادعای پاکی میکند
ع
– عبدالله = کند ذهن. مثال: آخه عبدالله آدم واسه اسکی شلوار جین می پوشه؟
– عُمرن = هرگز، امکان ندارد. مثال: عمرن بتونن ما رو ببرن تو بازی (امکان ندارد که بتوانند ما را وارد بازی کنند)
– عمرنات پتاسیم = همان عمرن است. اختراع بچه های دبیرستانی که جدول مندلیف یاد میگیرند. به طور خلاصه عمرنات هم گفته می شود.
ف
– فاب (فابریک) = دوست دختر یا دوست پسری که فقط با تو باشد. مثال: مریم فاب منه (فقط دوست دختر منه)
– فراجناحی = با همه رفیق
– فراخ = مودبانه ی کون گشاد است، تنبل و تن پرور
– فر دادن = از چیزی زدن، از چیزی کف رفتن
– فر خوردن = ترسیدن
– فروغ فرخزاد = دختر شاعر خوشگل
– فضانورد = معتاد به قرص، معتاد به حشیش که در عالم هپروت به سر می برد.
– فطیر = خیلی خیلی زیاد، اونقدر که نشود فکرش را کرد
– فک زدن = زیاد حرف زدن، چانه زدن
– فک کسی به زمین خوردن = دهان کسی از شدت تعجب باز ماندن، روی کسی کم شدن
– فلفل سبز = مامور انتظامی
– فنچ (فنچول) = به نشانهی کوچکبودن و برای تحقیر طرف مقابل یا نشانهی برتری استفاده می کنند. دختر کم سن و سال
– فیلیپس کسی را گوزنایت کردن = کسی را ضایع کردن
ق
– قات زدن = قاتی کردن، جوش آوردن، آشفته و عصبانی شدن
– قُزل قورت = گرسنگی شدید
– قُزمیت = عقب افتاده
– قشنگ = وقتی کسی مدام در حال اشتباه کردن و دچار برداشتهای اشتباه از چیزی باشد به تمسخر و تذکر او را با این واژه صدا میزنند که تاکید و هشداری باشد برای این که طرف مقابل را متوجه اشتباه بودن حرفهایش بکنند. مثال: قشنگ! این چیزی که تو میگویید معنیاش این میشود نه آن. نمونهی مترادف با این واژه؛ مشنگ، هوشنگ، مجیدجان دلبندم، پسرم و امثال آنها است.
قمقمه = اهل قم
قورباغه = ماشین فولکس
– قه ثانیه = فورا
ک
– کاکتوس = مامور انتظامی
– کاسب = به فروشندگان مشروبات الکی و مواد مخدر میگویند..
– کاهگل لقد نمی کنم = حرف دارم می زنم، گوش کن!
– کُردان = دروغ گو، خالی بند، مدرک جعل کن، بچه باز، متخصص ازاله ی بکارت، وقیح
– کرمو = کسی که کرم می ریزد.
– کره = خیلی با حال
– کره خوری = خوردن غذاهای چرب و شیرین پس از دود کردن ماده ی مخدر؛ وحشیانه غذا خوردن؛ به کار بردن بیش از حد هر چیز.
– کره کردن = اشتهای غذا خوردن پس از کشیدن سیگار یا علف
– کف کسی بریدن = برای نشان دادن تعجب زیاد به کار می رود. مثال: قیمتش رو بفهمی کفت می بره…
– کف دستش مثل کون بچه صافه = هیچ پول ندارد، فقیر است
– کف و خون بالا آوردن = خیلی تعجب کردن، خیلی هیجان زده شدن
– کلان (از کلانتر) = پلیس ، نیروی انتظامی
– کل کل کردن = لج بازی کردن
– کم آوردن = جا زدن
– کمپوت هلو = ماشین پر از دختر
– کون لق آفرینش = بیخیال، بیخیال دنیا
گ
– گاگوول = نفهم، خنگ، مترادف با اسکل و یوول است.
– گرخیدن = ترسیدن، کپ کردن، کم آوردن، قافیه را باختن
– گل واژه = مودبانه دری وری، حرف بی محتوا و بی هدف.
– گلابی = تنبل، ببو و پخمه. مثال: برو بابا گلابي
– گوجه زدن = تگری زدن (بالا آوردن)
– گوز گره خورده = هنگامی که شخص لاغری بازویش را نشان میدهد به نشانهی ریشخند و تحقیر به او میگویند: توی بازوهات گوز گره خورده!
– گوشت = دختری که اندام زیبایی دارد. جیگر
– گوشت کوب = هر چيز به دردنخور معمولن قابل حمل. مثال: اون گوشكوبتو (تلفن همراه) بده يه زنگ بزنم
– گولاخ = به ترکی یعنی گوش و به آدم درب و داغون و نخراشیده می گویند
– گون = کسی که هر چی بهش میگی نمی فهمه و آی کیوش (IQ) پایین است
– گیر سه پیچ = سماجت بسیار
ل
– لاو انداختن (love) = عاشق شدن، رفیق شدن
– لاو ترکاندن (love) = عاشق هم بودن، اظهار عشق و محبت دختر و پسر به یکدیگر. مثال: اون دوتا رو ببین چه لاوی می ترکونن!
– لایی کشیدن = با ماشین به سرعت از میان دو ماشین دیگر گذشتن
– لبگند = لبخند دارای درد و رنج. لبخند زورکی
م
– مال دوره ی گروهبان یکی هیتلر = دارای افکار قدیمی، پیرمرد
– مالیات = چاپلوسی! مثال: بابا اینقدر مالیات نده! (این قدر چاپلوسی نکن!)
– ما هم بله = ما هم در جریانیم. ما هم تو کاریم
– ماهی شو برو! = حرف زیادی نزن، ساکت باش!
– مخ زدن = مخ خوردن، جلب کردن
– مخ گایی = کار کسی که یک بند حرف می زند و یک مطلب درست و صحیح در حرف هایش نیست.
مکان = جایی که در آن با خیال راحت و بدون دردسر می توان کاری را انجام داد.
– مگسی شدن = عصبانی شدن
– ملی شدن = همه در جریان قرار گرفتن، برای همه آشکار شدن
– مماس بودن = در ارتباط بودن
– مُهرمون هم خرابه = (برگرفته از نمایش آهنگین شهر قصه که در آن مسئول دولتی برای دریافت رشوه بهانه تراشی می کند.). معنی آن این است که مشکل به این سادگی که به نظر می رسد نیست و مسایلی پشت پرده وجود دارد. مثال: تو که همه مدارکت جوره، چرا کارتو راه نمی اندازند؟پاسخ: ای بابا، ما مُهرمونم خرابه!
– میخ شدن = خیره شدن، گیر دادن
– میرزا مقوا = آدم لاغر و لق لقو
ن
– ناخدا = بیخدا، کافر، بیدین
– نا فرم = بد شکل، بد جور
– نبشی دادن = سوتی دادن، گاف دادن
– نک و نال = ناله و زنجموره
– نمره ی شهرستان = دهاتی، روستایی، جواد
– نمودن = اصطلاحی است که وقتی کسی بیش از حد خودشیرینی میکند و یا رفتاری میکند که باعث آزار میشود میگویند: طرف نمود مارو!
– نمور (نموره) = جزیی، کوچک، کمی
– نیمرخ گوز فیثاغورث = زشت
ه
– هاگیر واگیر = گیر و دار، شلوغی و پلوغی
– هَپَلی =کثیف، آلوده، کسی که بهداشت را رعایت نمی کند. (برگرفته از نمایشی در برنامه کودک در دهه ی ٦۰ به نام “محله ی برو بیا” که در آن هپلی نماد میکروب بود. مثال: هپلی برو دستاتو بشور!
– هندونه = اسکل، شاسکول، از همه جا بی خبر
– هندونه گذاشتن = الکی حرف زدن
– هویج = بی بخار، پخمه
ی
یول = شخصی که چیزی نمیفهمد. گیج. مترادف تندتری برای اسکل و شاسکول است.
منبع: http://aryaadib.blogfa.com
والا بخدا !همش که به خوشگلی و قیافه و مو و چشم و ابرو نیست!زن…
https://youtu.be/qDLZd_g8QXA عزیزان دلم, دیروز که روز ۲۳ دسامبر و یک روز مونده به کریسمس بود,…
شب یلدا، فرصتی است برای با هم بودن، گفتن از خاطرات شیرین و ساختن لحظههایی…
https://youtu.be/qkTWlW8FYsU دوستان من فقط یکبار در عمرم, سعی کردم سفره شب یلدا بچینم تو خونم…
حالا که صحبت از گذشته ها شد و وقتی که دخترام کوچیک بودن دوستان ,…
کمتر کسی ازماها داستان دوازده برادر، ننه سرما ، چله بزرگ و چله کوچیکه رو…
View Comments
آیا میدانستید که اصل و نسب برخی از واژهها و عبارات مصطلح در زبان فارسی در واژهها عبارتی از یک زبان بیگانه قرار دارد و شکل دگرگون شدة آن وارد زبان عامة ما شده است؟
به نمونههای زیر توجه کنید:
"زِ پرتی" واژة روسی Zeperti به معنی زندانی است و استفاده از آن یادگار زمان
قزاقهای روسی در ایران است در آن دوران هرگاه سربازی به زندان میافتاد دیگران
میگفتند یارو زپرتی شد و این واژه کم کم این معنی را به خود گرفت که کار و بار
کسی خراب شده و اوضاعش دیگر به هم ریخته است.
"هشلهف" مردم برای بیان این نظر که واگفت (تلفظ) برخی از واژهها یا عبارات از یک زبان بیگانه تا چه اندازه میتواند نازیبا و نچسب باشد، جملة انگلیسی (I
shall haveبه معنی من خواهم داشت) را به مسخره هشلهف خواندهاند تا بگویند
ببینید واگویی این عبارت چقدر نامطبوع است! و اکنون دیگر این واژة مسخره آمیز را برای هر واژة عبارت نچسب و نامفهوم دیگر نیز (چه فارسی و چه بیگانه) به کار
میبرند.
"چُسان فُسان" از واژة روسی Cossani Fossani به معنی آرایش شده و شیک پوشیده
گرفته شده است.
"شِر و وِر" از واژة فرانسوی Charivari به معنی همهمه، هیاهو و سرو صدا گرفته
شده است.
"فاستونی" پارچه ای است که نخستین بار در شهر باستون Boston در امریکا بافته
شده است و بوستونی میگفتهاند.
"اسکناس" از واژة روسی Assignatsia که خود از واژة فرانسوی Assignat به معنی
برگة دارای ضمانت گرفته شده است.
"فکسنی" از واژة روسی Fkussni به معنی بامزه گرفته شده است و به کنایه و
واژگونه به معنی بیخود و مزخرف به کار برده شده است.
"لگوری (دگوری هم میگویند)" یادگار سربازخانههای ایران در دوران تصدی سوئدیها است که به زبان آلمانی (Lagerhure) به فاحشة کمبها یا فاحشة نظامی
میگفتند.
"نخاله" یادگار سربازخانههای قزاقهای روسی در ایران است که به زبان روسی به آدم بی ادب و گستاخ میگفتند Nakhal و مردم از آن برای اشاره به چیز اسقاط و به
درد نخور هم استفاده کردهاند
اینو البته من ادمین پارس نیوز اضافه میکنم که کلمه LAGERHURE آلمانیه و فکر نکنم که سوئدی ها همچین کلمه داشته باشن, امیدوارم که دیگر مطالب این نوشته موثق تر باشد!