معامله بر سر خلیج همیشه فــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــارس

دوستان این وطنپرستی من هم عجیب داره کار دست من میده, کم کم دیگه دارم جونمو  بخاطر حب وطن از دست میدم!
الان همین نوشته ای هم که میخوام تقدیم حضورتون کنم،کم خطرناک نیست، ممکنه بازم کماندو بفرستن که ترتیب منو بدن، ایندفه اما نه دشمنا بلکه  وطنپرست  های دو آتیشه ای مثل  خود من!
از شما چه پنهون دوستان عزیز، تا یکی  دو هفته پیش همه چیز خوب و آروم بود، ماه مبارک رمضان بود و از این عرب های لا مذهب در اینجا خبری نبود اما الان چند روزیه که باز اینا راه ورداشتن، خیابونای وین پر شده از مردان عرب شورت و تیشرت پوش و خانومای پیچیده  شده در ۳۰-۴۰ متر پارچه  !
دیروز نشسته بودم تو مغازه که دیدم ۲-۳ تا مرد عرب گردن کلفت در حالی که هی اینور ، اونور و پشت سرشون رو میپاییدن  وارد مغازه  شدن!
البته یک خورده جا خوردم اما گفتم خوب دیگه شاید، استخون سوسمار تو گلوشون گیر کرده و به همین خاطر نمیتونن درست راه برن!

فقط عربیم حرف میزدن! خدا رو شکر که من از نظر زبانی به هیچ وجه  کم نمیارم، عربیمم فول فوله!
کل ماجرا رو  به زبان عربی مینویسم اگه نفهمیدین بگین تا بعدا واستون ترجمه کنم!
یکی که از همه کت و کلفت تر بود پرسید:
ال بابی؟
گفتم ال خودم هستم؟ ال فرمایش؟
گفت: السلام و علیکم
گفتم: لا سلام لا علیک، الدرود ول بدرود !
پرسید ال بابی ال وطن پرست والمعروف؟!
گفتم ال بله, خودشه, ال خوب شناختی !
گفت: ال بابی ال زرت و پرت، ولوفور در باره الخلیج در ال سایت پارس نیوز !
گفتم: ال مواظب، لا خلیج، باید گفت، خلیج همیشه فارس!
گفت: الشوخی، ول مزاح؟!
گفتم: ال امشی، الخلیج الفارس من الایمان ، ال خلیج فارس، ال همیشه ، ال ای ایران ال ای مرز پر گوهر ،ال  ای خاکت سر چشمه  هنر….
گفت: ال بس،  ال کافی،  لا ایمان ، الخلیج لا نظافت، لا ایران،   لا فارس،  لا همیشه !
گفتم  ال مرتیکه گردن ول کلفت ول ملخ خور، ال زبون ول گاز ، ال حرف دهنت ول بفهم ! ال بزن به چاک ،  و گر نه، ال همیجا،  ال زرتتو ول قمسور میکنم!
گفت، یا  بابی، لا ناراحت، لا خون به جوش، ما ال بهر ول معامله!
گفتم ال معامله، ول خراسان، ال حرف خیلی زشت ! ال حواله به بابی، ال معامله والعربی  ؟!
گفت لا فحش ، لا  حرف زشت، لا معامله ولعربی ، ال بیزینس ال بر سر خلیج!
تازه فهمیدم که اینا بازم آدم فرستادن که  بابی رو بخرن!
گفتم، ال خواب دیدی،  ول  خیر باشه! ال بابی  NOT FOR SALE . ال خلیج ال FOR EVER الفارس , الخلاص !

گفت:  اخی، ال هر کسی، ال یک قیمتی !  ال HOW MUCH ؟
فهمیدم که آدمای خوبی هستن و  اهل معاملن، با خودم گفتم، حالا که برادران تو  زحمت افتادن و رو انداختن بزار مام  دیگه دست رد به سینشون نزنیم, اخه چقدردیگه مبارزه،  خسته شدم بخدا،  از وقتی دست راست و چپمو میشناسم، دارم این بد بختارو میکوبم!

اما نباید خودمو بعد از اون همه مبارزه ارزون بفروشم !
با لحن آروم تری گفتم  ال اخی، ال بابی ال وطن پرست والکبیر! ال مظنه، ول فی، ال بسیار  بالا!
گفت:  ال سیاست مدار های ایرانی ول کبیر، ال بیزینس فقط با یک چلو کباب یا ال ویزای چند روزه برای ال دوبی!
دیدم میخواد  بزنه تو سر مال!

گفتم الفلوس ول خیلی زیاد ، ول ۳-۴  هفته در الهتل،  ال برج العرب،  ال غذا های خوب، ال خاویار، ال خرچنگ، ال بره کباب شده، ول کنسرت الخصوصی ، ال گوگوش, ال  داریوش ، ول رقصندگان بسیار، الجمیل والشکل !
شما القبول کنین، الخلیج فارس، لا قابل شما! ال تنب والکبیر، ال  تنب والصغیر و ال ابو موسی هم ال پیشکش!
یارو اخماش رفت تو هم و گفت: حالا  مثل اینکه  شما داری خواب میبینی ها!
گفتم، ال ناقلا  مثل اینکه ال  فارسی بلدی ها !
گفت پس چی، از شمام  بهتر !
گفتم خوب بهتر شد البته من عربی رو هم مثل فارسی فوت آبم اما برای همچین معاملات مهم  تاریخی بهتره که از زبان مادری استفاده کنیم!
گفت ببین یک چیز بگو که معامله رو جوش بدیم!
گفتم ببین، من دیگه به کمتر از پول تو جبیی و مسافر  خونه تو دوبی و شو محمد خردادیان رضایت نمیدم!

گفت بزار ببینم چکار میتونم بکنم و شروع کرد به مشاوره با عربا!
بعد از چند دقه دیدم عربا بلند شدن و گفتن، خلاص، لا معامله، لا بیزینس!
پرسیدم چی شد ؟
گفت میگن معاملمون نمیشه!
گفتم حالا خوب نیست دم چراغ  معامله نکنین  برین!

گفت  اگه راضیشون   کنم یک  چیزی از مغازت  بخرن، قول میدی که دست از این مبارزه نفس گیرت با عرب ها برداری و بزاری آب خوش از گلوی ما پایین بره؟
گفتم باشه فقط بخاطر تو، چونکه مهرت بد جوری تو دلم افتاده!  اما راضیشون کن که چند تا تلفن گرون بخرن، ۲۰ در صدشم مال خودت برو باهاش لنگ و پاچه ملخ و سوسمار بخر حال  کن!

باز دیدم  بلند شدن که برن !
پرسیدم حالا دیگه چه مرگشونه؟!
گفت میگن تلفن نمیخوان!

گفتم بابا شما هام چه زود ناراحت میشین،عجب ال آدمهایی هستین!   معامله رو که بخاطر این چیزا بهم نمیزنن! شما مثل اینکه حالیتون نیست  که بیزینس  سر یک خلیج و ۳ تا جزیره است !  خوب حالا ۴۰-۵۰ تا سیم کارت هم بخرین  من خلیج  رو با ۳ تا جزیره بهتون میبخشم!
باز مشاوره شروع شد,  یارو گفت:۴۰-۵۰ تا که نه, میخوان چیکار اما ۳ تا سیمکارت میخرن, که شمام یک دشتی کرده باشی داری خلیج و جزایر رو به ما میبخشی!

به شرطی که پول دو تا حساب کنی و  قول هم بدی که دیگه اینقدر با نوشته هات عرب ها رو نرنجونی !
تو دلم گفتم : من میدونستم که بلاخره  این مبارزات،  یک روز جواب میده!
گفتم باشه، قبوله،  من اصلا عرب ها رو خیلی هم دوست  دارم ، هیچ وقت نمیام بخاطر آب شور خلیج  و خاک سرد ۳ تا جزیره به برادران عربم توهین کنم!
پولو که  از اخی ها   گرفتم، خیالم راحت شد  دست دادم و گفتم:
شوکرن یا اخی، ال عرب ال برادر،  ال عرب  ال تاج سر، ال خلیج مال شما، ال جزیره هام نوش جونتون، تازه اینا که هیچی، ال سوسمار  هم، ال خیلی بهتر از  ال قرمه  سبزی و ال فسنجون!
گفتن ال بدرود، گفتم لابدرود ، السلام و علیکم!….