مطالب جالب و خواندنی قسمت چهارم
دوستان به علت طولانی شدن مطالب خوندنی قسمت سوم، بخش جدیدی روبا این نوشته شروع میکنیم و از دوستان خواهش میکنیم که مطالب جدید خودشون رودر قسمت کامنت های این نوشته بزارن!
مطالب جالب و خوندنی قسمت اول!
مطالب جالب و خوندنی قسمت دوم !
مطالب جالب و خوندنی قسمت سوم !
مرد نصف شب در حالی که مست بوده میاد خونه و دستش می خوره به کوزه ی سفالی گرون قیمتی که زنش خیلی دوستش داشته، میوفته زمین و میشکنه مرد هم همونجا خوابش می بره…
زن اون رو می کشه کنار و همه چیو تمیز می کنه…
صبح که مرد از خواب بیدار میشه انتظار داشت که زنش جر و بحث و شروع کنه و این کارو تا شب ادامه بده …
مرد در حالی که دعا می کرد که این اتفاق نیوفته میره اشپزخونه تا یه چیزی بخوره …
که متوجه یه نامه روی در یخچال می شه که زنش براش نوشته…
زن : عشق من صبحانه ی مورد علاقت روی میز آمادست …
من صبح زود باید بیدار می شدم تا برم برای ناهار مورد علاقت خرید کنم…
زود بر می گردم پیشت عشق من
دوست دارم خیلی زیاد….
مرد که خیلی تعجب کرده بود
میره پیشه پسرش و ازش می پرسه که دیشب چه اتفاقی افتاده بود؟
پسرش می گه : دیشب وقتی مامان تو رو برد تو تخت خواب که بخوابی و شروع کرد به اینکه لباس و کفشت رو در بیاره تو در حالی که خیلی مست بودی بهش گفتی …
هی خانوووم ، تنهااااام بزار ، بهم دست نزن…
من ازدواج کردم…
پنج آدمخوار به عنوان کارمند در یک اداره استخدام شدند
هنگام مراسم خوشامدگویی رئیس اداره گفت: “شما همه جزو تیم ما هستید. شما اینجا حقوق خوبی می گیرید و می توانید به غذاخوری شرکت رفته و هر مقدار غذا که دوست داشتید بخورید. بنابراین فکر خوردن کارکنان دیگر را از سر خود بیرون کنید.”
آدمخوارها قول دادند که با کارکنان اداره کاری نداشته باشند.
چهار هفته بعد رئیس اداره به آنها سر زد و گفت: “می دانم که شما خیلی سخت کار می کنید. من از همه شما راضی هستم. امّا یکی از نظافت چی های ما ناپدید شده است. کسی از شما می داند که چه اتفاقی برای او افتاده است؟”
آدمخوارها اظهار بی اطلاعی کردند.
بعد از اینکه رئیس اداره رفت، رهبر آدمخوارها از بقیه پرسید: “کدوم یک از شما نادونا اون نظافت چی رو خورده؟”
یکی از آدمخوارها با اکراه دستش را بالا برد.
رهبر آدمخوارها گفت: “ای احمق! طی این چهار هفته ما مدیران، مسئولان و مدیران پروژه ها را خوردیم و هیچ کس چیزی نفهمید و حالا تو اون آقا را خوردی و رئیس متوجه شد؟!
از این به بعد لطفاً افرادی را که کار می کنند نخورید.
دوستان این مطلب علمی و جالب رو از غلط نامه کد خدا تقدیم میکنم امیدوارم که مورد قبول واقع گردد:
اینم آیس کریم Ice cream :)))))))))))
جدی :
تا به حال به اين انديشيده ايد که چرا هرگز در هيچ گزارش يا رسانه خارجي در مورد اينکه بستني ، اين ليسيدني پرطرفدار، در کجا و توسط چه کسي ساخته شد هيچ حرفي به ميان نيامده ؟! جواب اين سوال در کتاب `مردم دوران مشروطه` در قفسه هاي خاک گرفته کتابخانه ملي موجود است که نيز افتخار ديگري است براي ما ايرانيان .داستان از اينجا شروع ميشه که فردي به نام کريم باستاني
ملقب به کريم يخ فروش پسر جواني از شهر ري در بازار آن زمان (خيابان جمهوري امروز) بساط يخ فروشي داشت . يکي از مشتريان غالبا دائمي کريم کارمندان سفارت انگلستان در همان حوالي بودند . اين مواجهه هر روزه کارمندان با کريم رابطه صميمانه را بين آنها پديد آورد . کارمندان براي کريم که انگليسي بلد نبود نام کريم يخي يا همان به گفته خودشان آيس کريم را برگزيدند . در اواسط درگيريهاي دوران مشروطيت کريم براي جلب بيشتر مشتري اقدام به پخش يخ در بهشت مبادرت ورزيد . و در همين دوران و براي اولين بار با مخلوط کردن شير و يخ و زرده تخمه مرغ و گلاب و شيره ملاير اولين بستني تاريخ بشريت را ساخت. که مورد استقبال اهالي بازار و همسر سفير انگليس قرار گرفت مغازه اي در همان حوالي توسط سفير انگليس به کريم اهدا شد که بر سر در آن به زبان انگليسي اسم فاميل کريم ( باستاني ) bastani نوشته شده بود که ايراني ها به اشتباه بستني مي خواندند . در زمان افتتاح فروشگاه سفير انگليس با گفتن :
we name it after you
اسم محصول را به احترام کريم آيس کريم گذارد
ميرزا حسنخان مستوفي , مستوفيالممالک دوران مشروطيت ، در کتاب خاطراتش مينويسد اين پدرسگ ( کريم باستاني ) ليسيدنيي ساخته است از سردابهاي يزد سردتر ، از لب يار شيرين تر، از پنبه خراسان نرمتر. سالها بعد کريم با يکي کارمندان سفارت انگليس به نام اليزابت بسکين رابينز ازدواج کرده و به انگستان و بعد از آن به امريکا مهاجرت ميکند
ایستادهام توی صف ساندویچی ناهار امروزم را سرپایی و در اسرع وقت بخورم و برگردم شرکت. از مواقعی که خوردن، فقط برای سیر شدن است و قرار نیست از آن چیزی که میجوی و میبلعی لذت ببری، بیزارم. به اعتقاد من حتی وقتی درب باک ماشین را باز میکنی تا معدهاش را از بنزین پر کنی، ماشین چنان لذتی میبرد و چنان کیفی میکند که اگر میتوانست چیزی بگوید، حداقلش یک “آخیش!” یا “به به!” بود. حالا من ایستادهام توی صف ساندویچی، فقط برای این که خودم را سیر کنم و بدون آخیش و به به برگردم سر کارم.
نوبتم که میشود فروشنده با لبخندی که صورتش را دوست داشتنی کرده سفارش غذا را میگیرد و بدون آن که قبضی دستم بدهد میرود سراغ نفر بعدی. میایستم کنار، زیر سایهء یک درخت و به جمعیتی که جلوی این اغذیه فروشی کوچک جمع شدهاند نگاه میکنم، که آیا اینها هم مثل من فقط برای سیر شدن آمدهاند یا واقعا از خوردن یک ساندویچ معمولی لذت میبرند. آقای فروشندهء خندان صدایم میکنم و غذایم را میدهد، بدون آن که حرفی از پول بزند.
با عجله غذا را، سرپا و زیر همان درخت، میخورم. انگار که قرار است برگردم شرکت و شاتل هوا کنم، انگار که اگر چند دقیقه دیر برسم کل پروژههای این مملکت از خواب بیدار و بعدش به اغما میروند. میروم روبروی آقای فروشندهء خندان که در آن شلوغی فهرست غذا به همراه اضافاتی که خوردهام را به خاطر سپرده است. میشود ٧٢٠٠ تومان. یک ١٠ هزار تومانی میدهم و منتظر باقی پولم میشوم. ٣٠٠٠ هزار تومان بر میگرداند. میگویم ٢٠٠ تومانی ندارم. میگوید اندازهء ٢٠٠ تومان لبخند بزن! خندهام میگیرد. خندهاش میگیرد و میگوید: “این که بیشتر شد. حالا من ١٠٠ به شما بدهکارم!” تشکر و خداحافظی میکنم و موقع رفتن با او دست میدهم.
انگار هنوز هم از این آدمها پیدا میشوند، آدمهایی که هنوز معتقدند لبخند زدن زیبا و لبخند گرفتن ارزشمند است. لبخند زنان دستانم را میکنم توی جیبم و آهسته به سمت شرکت بر میگردم و توی راه بازگشت آرام زیر لب میگویم: “آخیش! به به!”
: چه تلخ است روابطمان این روزها که چیزی نیست جز حسابگری
• مجلس عروسی یکی از بزرگان بود و ملا نصرالدین را نیز دعوت کرده
بودند . وقتی می خواست وارد شود،در مقابل او دو درب وجود داشت با اعلانی بدین مضنون: از این درب عروس و داماد وارد می شوند و از درب دیگر دعوت
شدگان. ملا از درب دعوت شدگان وارد شد. در انجا هم دو درب وجود داشت و اعلانی دیگر : از این درب دعوت شدگانی وارد می شوند که هدیه آورده اند و از درب
دیگر دعوت شدگانی که هدیه نیاورده اند. ملا طبعا از درب دو می وارد شد. ناگهان خود را در کوچه دید،همان جایی که وارد شده بود.
این داستان حکایت زندگی ماست.کسانی را به زندگی مان دعوت می کنیم(رابطه هایی را آغاز می کنیم) اما وقتی متوجه می شویم از آنها چیزی عایدمان نمی شود ، رابطه را قطع و افراد را به حال خودشان رها می کنیم.
روابط عاطفی ما چیزی بیشتر از الگوی حاکم بر مناسبات تجاری و اقتصادی نیست.
…
عشق بر مبنای ترس و ضعف محاسبه گر است. اگر محبتی می کنیم توقع جبران داریم دوست داشتن های ما قید و شرط و تبصره دارد.حساب و کتاب دارد . اگر کسی را دوست داریم به خاطر این است که لیوان نیازمان پر شود .اگر رابطه ای سود آور نباشد آن را ادامه نمی دهیم.
چه ستمگر است انکه از جیبش به تو می بخشد،تا از قلب تو چیزی بگیرد
“از اول عمرم تا بحال برایم بسیار مهالک در بر و بحر اتفاق افتاده و هیچکدام به بدنم لرزه درنیامده بود* ، آخر ما هر چه تامل می کنیم می بینیم خداوند قابلیت در زن ها قرار نداده است که لیاقت انتخاب کردن را داشته باشند ، اینها از آن زمرهاند که عقول شان استعداد ندارد و در حقیقت تحت قیومیت قرار دارند ، چطور ممکن است به اینها حق انتخاب کردن داده شود”
سخنراني مدرس در مجلس در ارتباط با پیشنهاد چند تن از نمایندگان مترقی مجلس دایر بر منظور کردن حق رای برای زنان در قانون اساسی مشروطیت / جلسه یازدهم شعبان سال قمری !!! 🙄
سوال اوریانا فالاچی از چرچیل
اوریانا فالاچی روزنامه نگار برجسته ایتالیائی ، از وینستون چرچیل سئوال میکند ، آقای نخست وزیر شما چرا برای ایجاد یک دولت استعماری و دست نشانده به آنسوی اقیانوس هند میروید و دولت هند شرقی را بوجود می آورید ، اما این کار را در بیخ گوشتان یعنی در کشور ایرلند که سالهاست با شما در جنگ وستیز است نمیتوانید انجام بدهید ؟
وینستون چرچیل بعد از اندکی تامل پاسخ میدهد :
برای انجام این کار به دو ابزار مهم احتیاج داریم که آن دو ابزار را در ایرلند در اختیار نداریم .
روزنامه نگار میپرسد . آن دو ابزار چیست ؟
چرچیل پاسخ میدهد : اکثریت نادان ، و اقلیت خائن .
******
این ۲ ابزار رو فکر کنم انگلیسی ها به اندازه کافی در کشور عزیز ما هم پیدا کرده و حد اکثر استفاده را از آن برده اند! 🙄
انتخاب همسر
مردی قصد ازدواج داشت.مشکل او انتخاب از بین 3 کاندید زن احتمالی بود.او به هر زن 5000 دلار پول داد تا ببیند هرکدام با آن چه کار میکنند
اولی ظاهرش را کاملا تغییر داد به یک آرایشگاه تجملی رفت
آرایش جدید کرد لباسهای جدید و زیبا خرید و به مرد گفت که برای اینکه
در نظر او جذابتر باشد این کارها را کرده است چراکه خیلی دوستش دارد
مرد تحت تاثیر قرار گرفت
دومی به خرید هدیه برای مرد پرداخت.برایش یک دست چوب گلف خرید
به علاوه ابزار جدید برای کامپیوترش و لباسهای گران قیمت
و هنگامی که هدیه ها را به مرد داد گفت که تمام پولش را برای
او صرف کرده چراکه خیلی دوستش دارد
مرد تحت تاثیر قرار گرفت
سومی پولش را در سهام سرمایه گذاری کرد و چند برابر پولی که از مرد گرفته بود
عایدش شد.او 5000دلار مرد را پس داد و برای بقیه پول یک حساب مشترک باز کرد
و گفت میخواهد برای زندگی آینده شان پس انداز کند چراکه خیلی دوستش دارد
واضح است که مرد تحت تاثیر قرار گرفت
او مدت زیادی را به تفکر درباره اینکه هر زن با پولها چه کار کرده پرداخت
و سر انجام با زنی ازدواج کرد که سینه های بزرگتری داشت
مردها همینند
عجب مرد خوش سلیقه و فهمیده ای 😆
روانشناسی اختلاف
عروسها با مادرشوهرها
امروزه با رشد فرهنگی و اجتماعی جامعه انتظار میرود با افزایش سطح آگاهی زوجهای جوان شاهد بروز اختلاف بین عروس و مادرشوهر یا داماد و مادرزن نباشیم ولی میبینیم که این اختلافات و تضاد رفتاری در برخی از خانوادهها اتفاق میافتد. شاید اگر پای درددل زوجهای جوان یا حتی زن و شوهرهایی که چندین سال زیر یک سقف مشترک زندگی کردهاند، بنشینیم متوجه میشویم اغلب آنان از رابطه خودشان با مادرشوهر یا مادرزن گله میکنند و اغلب اختلافات خودشان را به دخالتهای مادرشوهر یا مادرزن ربط میدهند. اما آیا به راستی کدام مادری میتواند به اصطلاح با دخالتهای بیمورد اختلافی را در زندگی فرزندش به وجود بیاورد؟! این مسئله که از آن به عنوان روابط عروس و مادرشوهر و داماد و مادرزن یاد میشود یک پدیده اجتماعی است که بتدریج بر اثر گفتنها و شنیدنها بزرگنمایی شده است. در واقع میتوان گفت جامعه این عقیده را بتدریج گسترش داده و کم و بیش صورت جهانی پیدا کرده است، بطوری که در همه جای دنیا این تضاد بین عروس و مادرشوهر و بین داماد و مادرزن وجود دارد.
با وجود این که اسلام اینگونه تضادها را نفی کرده است اما همین نظرات مختلف دیگران و گفتنها و شنیدنهایی که بتدریج بزرگنمایی شده باعث میشود که این عقیده بصورت مستمر و مداوم به وجود بیاید. البته باید توجه داشته باشیم که به وجود آمدن اینگونه رفتارها به اعتقادات مذهبی دختر و پسر، شیوه تربیت آنها و خانوادهای که در آن رشد کردهاند و همچنین طبقه اجتماعی افراد بستگی دارد.
در واقع تضاد بین عروس و مادرشوهر و داماد و مادرزن کم و بیش وجود دارد اما در نسل امروز به دلیل فهم و آگاهی این تضاد رو به کاهش است ولی در خانوادههایی که سنتی هستند و به سنتها پایبندی دارند چنین موردی دیده میشود. مثلاً در برخی از شهرها یکی از عوامل خودکشی تضاد بین مادرشوهر و عروس است. معمولاً هرچه جامعه سنتیتر باشد نفوذ و قدرت مادرشوهر بر عروس بیشتر است. چراکه آنها برای این که فشار را از روی خودشان کم کنند با هم تضاد پیدا میکنند.
البته نکته مهمی که در این رابطه وجود دارد این است که مادرشوهر دلبستگی خاصی به پسرش دارد و همین دلسوزی مادر نسبت به پسرش باعث بروز اختلاف میشود. در واقع عروس دلسوزیهای مادرشوهر را به عنوان مداخله میپندارد و اغلب حرفهای مادرشوهر را به سمت مداخله سوق میدهد. در حالی که بیشتر مادرشوهرها سعادت عروسشان را میخواهند مگر این که مادرشوهری واقعاً نادان باشد. ضمناً اگر نصیحتها و حرفهای مادرشوهر از روی خیرخواهی است نباید به حالت دستوری بیان شود که یکی از پیامدهای چنین تضادهای شدید، طلاق یا خودکشی، تضاد درون زندگی و نفاق بین زن و مرد است. ضمناً فرزندانی که در این نوع خانوادههای پرتنش تربیت میشوند از لحاظ روحی و روانی سالم به بار نمیآیند و در آینده همین روش را چون یادگرفتهاند ادامه میدهند.
نکته دیگر این است که هرچه سطح تحصیلات و آگاهی و طبقه اجتماعی پائینتر باشد دخالتهای مادرشوهرها بیشتر میشود زیرا میخواهند نفوذ و اقتدارشان را حفظ کنند و در نتیجه تضاد را بالا میبرند و عروس را یک رقیب عاطفی در مورد پسرشان میدانند.
در هر حال باید توجه داشته باشیم که سطح آگاهی و فهم خانوادهها باید به سمتی برود که فرهنگ جامعه در این خصوص اصلاح شود.
ضمناً از آنجایی که اقتدار مادرشوهر با آمدن عروس کم میشود و توجه پسرش را بیشتر به سمت همسرش حس میکند و به نوعی جایگزینی به وجود میآید اینگونه تضادها نمایان میشود. پس نباید فراموش کنیم که تضاد بین عروس و مادرشوهر و داماد و مادرزن در همه جوامع وجود دارد، چون اقتدار مادرشوهر و مادرزن به دلیل جایگزینی شخص دیگر کم میشود و این مسئله باعث بروز اختلافاتی میشود.
شیوههای پرخطر
برای زیبایی و لاغری
زیبایی و کاهش وزن پدیده نوظهوری نیست اما با گسترش تکنولوژیهای جدید و به وجود آمدن دستگاههای جدید ورزشی و رواج قرصهای لاغری و چاقی این موضوع یعنی کاهش وزن و تناسب اندام شکل جدیدی به خود گرفته است.
به وجود آمدن باشگاههای بدنسازی و استفاده از دستگاههای لاغری و به دنبال آن رواج قرصهای لاغری که در این باشگاهها یا از طریق شبکههای ماهوارهای تبلیغ و عرضه میشود باعث شده مسئله زیبایی و لاغری اندام در بین مردم به خصوص زنان رنگ دیگری به خود بگیرد، به طوری که تبلیغات برخی از شبکههای ماهوارهای در خصوص استفاده از قرصهای لاغری و حتی چاقی به این مسئله دامن زده و بدین ترتیب زنان برای استفاده از این داروها تشویق شدهاند. بدون آن که اثرات جانبی قرصهای لاغری و عوارض و پیامدهای آن را در نظر بگیرند.
برخی از زنان به قدری با مسئله تناسب اندام و لاغری با استفاده از قرصهای شیمیایی درگیر هستند که چنین قرصهای مخربی آنان را به ورطه نابودی میکشاند، در واقع استفاده مکرر از این داروها، انوع بیماریهای گوارشی را به دنبال دارد و وابستگی به قرصهای لاغری عوارض غیرقابل جبرانی به وجود میآورد. برخی از افراد به قدری فریب تبلیغات گسترده قرصهای لاغری را خوردهاند که حتی بدون تجویز پزشک و بدون توجه به حساسیت موضوع، از این قرصها استفاده میکنند.
البته باید توجه داشته باشیم حساسیت افراد نسبت به لاغری و زیبایی ظاهری با یکدیگر فرق میکند چرا که افراد مختلف از لحاظ «تصور ذهنی نسبت به خودشان»، متفاوت هستند. برخی از افراد از نظر روانی با مشکل بدشکل دیدن بدن خود روبهرو هستند و از آنجایی که نمیدانند این بدشکلی غیرواقعی به چه صورت حل میشود به دنبال مواد و داروهایی میروند که بدنشان را به تصویر ذهنی خودشان نزدیک کند. این نگاه در بسیاری از اوقات بیمارگونه است به همین دلیل این افراد هر چقدر تغییر قیافه بدهند به هر دلیل از خودشان راضی نیستند. مثلاً اگر بینی خودشان را زشت ببینند حتی اگر 10 بار هم زیر تیغ جراحی بروند باز هم از وضعیت ظاهری خودشان راضی نمیشوند. در واقع این یک مشکل روحی و روانی به حساب میآید و یک مشکل واقعی نیست پس باید قبل از هر کاری به روانشناس یا روانپزشک مراجعه کنند به طوری که در برخی مواقع درمانهای دارویی نیز برای این گونه موارد به کار میرود.
اختلال بدشکل دیدن بدن گاهی اوقات به عنوان بیماری اعصاب و روان بررسی میشود در این صورت نهتنها مصرف قرصهای لاغری هیچ تأثیری در این اختلال روانی به جا نخواهد گذاشت بلکه فرد با بیماری دیگری نیز دست و پنجه نرم خواهد کرد که این بیماری به دنبال عوارض ناشی از مصرف قرصها بروز میکند.
اما گاهی اوقات شخص دچار بیماری چاقی یا لاغری مزمن است که در این گونه موارد با تشخیص پزشک خود تحت عمل جراحی قرار میگیرد و بدینترتیب با عمل جراحی و با استفاده از داروهایی که پزشک تجویز کرده به اندام مناسب خود میرسد و فرد از ظاهر خودش احساس رضایت میکند. اما در مباحث روانی حتی اگر دیگران هم وضعیت ظاهری و قیافه شخص را تأیید بکنند، افراد بیمار همچنان چهره و بدن خودشان را بدشکل میبینند و نظرات دیگران برایشان اهمیتی ندارد زیرا حرفهای دیگران و شکل ظاهریشان با تصویر ذهنیای که از خودشان ساختهاند منطبق نیست. ضمناً در خصوص استفاده برخی از افراد از قرصهای لاغری برای رسیدن به تناسب اندام مسئله مد را نیز نباید فراموش کرد. دختران و پسران جوان روی هم تأثیر میگذارند و با مدگرایی و تقلید از یکدیگر به استفاده از این داروها روی میآورند در واقع ارزشهایی که برخی از جوانان به زیبایی و زشتی میدهند در نتیجه تبلیغات تغییر میکند و آنان برای رسیدن به زیبایی از هیچ گونه راهی دریغ نمیکنند.
سوئد بزرگترین پذیرای ایرانیان در اروپا و دومین در جهان غرب / سوئد به نسبت جمعیت خود سه برابر آمریکا پذیرای ایرانیان بوده است
استکهلمیان – سازمان ثبت احوال ایران آخرین آمار مربوط به ایرانیان خارج از کشور را منتشر نمود. در این آمار جمعیت ایرانیان مقیم کشورهای مختلف جهان اعلام شده است.
استکهلمیان با استفاده از این آمار محاسبه نموده است که هر کشور جهان به نسبت جمعیت خود پذیرای چه تعداد ایرانی بوده و به این ترتیب سخاوتمندترین و ایرانی پذیرترین کشورهای جهان را به تریب زیر مشخص نموده است:
امارات عربی با 8.264.000 جمعیت و 1.400.000 ایرانی دارای 9.6 درصد جمعیت ایرانی است
کانادا با 34.911.000 جمعیت و 410.000 ایرانی دارای 1.17 درصد جمعیت ایرانی است
سوئد با 9.522.000 جمعیت و 110.000 ایرانی دارای 1.15 درصد جمعیت ایرانی است
انگلستان با 53.013.000 جمعیت و 410.000 ایرانی داری 0.77 درصد جمعیت ایرانی است
آمریکا با 314.323.000 جمعیت و 1.400.000 ایرانی دارای 0.44 درصد جمعیت ایرانی است
آلمان با 81.844.000 جمعیت و 210.000 ایرانی دارای 0.25 درصد جمعیت ایرانی است
فرانسه با 65.350.000 جمعیت و 155.000 ایرانی دارای 0.23 درصد جمعیت ایرانی است
سوئد سخاوتمندترین در اروپا و رتبه دوم در جهان غرب نسبت به پذیرش ایرانیان
محاسبه فوق بروشنی نشان می دهد که کشور نه و نیم میلیونی سوئد نسبت به جمعیت خود نه تنها سخاوتمندترین کشور در اروپا بلکه با اختلافی بسیار بسیار اندک در کل دنیای غرب در رابطه با پذیرش ایرانیان بوده است. 1.15 درصد از کل جمعیت سوئد را ایرانیان تشکیل می دهند.
کشور حدود 35 میلیونی کانادا با اختلافی بسیار اندک (0.02 درصد) قبل از سوئد بزرگترین پذیرای ایرانیان نسبت به جمعیت خود در جهان غرب است.
سوئد با نه و نیم میلیون جمعیت خود در حالی پذیرای 110 هزار ایرانی است (1.15 درصد از جمعیت) که آلمان 81.8 میلیونی تنها 210 هزار ایرانی را در خود جای داده و در نتیجه تنها 0.25 درصد از جمعیت این کشور بزرگ ایرانی تبار هستند.
سوئد به نسبت جمعیت خود سه برابر آمریکا پذیرای ایرانیان بوده است. اگر آمریکا به نسبت جمعیت خود به اندازه سوئد پذیرای ایرانیان می بود می بایست دارای بیش از 3 میلیون و ششصد و سی هزار ایرانی باشد.
ویا اگر آلمان نسبت جمعیت خود به اندازه سوئد پذیرای ایرانیان می بود می بایست دارای بیش از 941 هزار ایرانی باشد.
ارقامی که بوضوح نشان دهنده سخاوتمندی بی نظیر سوئد در پذیرش ایرانیان و نیز علاقه هر چه بیشتر ایرانیان در انتخاب این کشور پیشرفته و ثروتمند شمال اروپا برای مهاجرت است.
*********
صندوق بین المللی پول در سال ۱۳۸۹ اعلام کرد که ایران با از دست دادن سالانه حدود ۱۸۰ هزار نفر جمعیت دارای تحصیلات دانشگاهی، از نظر فرار مغزها مقام اول در جهان را به خود اختصاص داده است. در این گزارش آمده که سالانه حدود ۱۸۰ هزار ایرانی تحصیلکرده کشور خود را ترک می کنند.
سال ۲۰۰۵ نیز مقامهای دولتی جمهوری اسلامی اعلام کردند که هر ساله میان ۱۵۰ الی ۱۸۰ هزار متخصص و تحصیلکرده (حدود ۵۰۰ تن در روز) ایران را ترک میکنند.
منبع آمار ایرانیان خارج از کشور: اداره ثبت احوال ایران
منبع آمار جمعیت کشورها: دانشنامه ویکی پدیا
فلـز وجـودی شمـا چیـست؟
متولدین فروردین : آهن
فلز زندگی متولدین فروردین آهن است که 9 برابر دیگران به آنها قدرت می دهد و شانس و موفقیت آنها را در زندگی نه برابر می کند . انرژی و اشتیاق روانی انها می تواند همچون مشعل فروزانی ٬ راه را برای دستیابی به آرمان های بزرگی که در سر می پرورانند روشن نماید. آنها پیشگامانی هستند که همواره دیگران را به سمت هدفی نایافتنی هدایت می نمایند.متولدین فروردین کمتر به دنبال اندوختن ثروت هستند.ولی اگر شروع به مال اندوزی کنند با چنان سرعتی پیش می روند که وقت نمی کنند بایستند و پول ها را بشمرند. در زمینه پول ٬ زمان و حتی لباس خود بسیار دست و دلبازانه عمل می کنند و هر قدر هم فقیر باشند همیشه چیزی برای بخشیدن دارند. آنها اعتقاد دارند که وقتی به دیگران کمک می کنند نه فقط خرسند می شوند بلکه این عمل آنها باعث می شود که دیگران هم متقابلا کاری برای آنها انجام دهند.
متولدین اردیبهشت : مس
فلز ماه اردیبهشت مس است که رسانای برق و گرماست و بعد از گذشت سالها همچنان درخشان باقی می ماند. در زندگی خانوادگی حاکم ورئیس است و هیچکس جرات ندارد آرامش او را بر هم زند. او مانند زمان صبور است و مانند جنگل عمیق ٬ واز چنان قدرتی برخوردار است که قادر است کوه را جابجا کند ولی آدمی لجوج و یکدنده است. این افراد معمولا از چیزهای کوچک خوششان نمی آید واز همین رو دلبستگی خاصی به عشق پایدار و ثروت دارند.
متولدین خرداد : جیوه
فلز سرد جیوه در متولدین خرداد تمایلات دوگانه ای را به وجود می آورد مگر آنکه خودش جلوی آین کارها را بگیرد و به ندای قلب خود گوش کند. هنگامی که عمیقا به دنبال علت بی حوصلگی متولد خرداد بگردید در می یابید که او همیشه در پی هدفی است ولی مشکل اساسی او این است که هدف را نمی شناسد . متولد خرداد از تخیل بسیار قدرتمندی برخوردار است و به همین خاطر اهداف زیادی را در سر می پروراند. ذهن متولدین خرداد همیشه به کاری مشغول است و به همین دلیل بیش از دیگران به استراحت نیاز دارد . آنها با آنکه نسبت به بی خوابی حساس هستند ولی هیچگاه به اندازه کافی نمی خوابند.
متولدین تیر: نقره
فلزوجودی متولدین تیر ٬ نقره است که علیرغم تشابه با سایر فلزات از خصوصیات ویژه گرانبهایی برخوردار است. آنها قلب مهربانی دارند و نیاز دیگران را به خوبی حس می کنند و به آن اهمیت می دهند و می خواهند به دیگران کمک کنند ٬ اما در ابتدا منمتظر می شوند تا ببیند کسی دیگری پیدا می شود که پیش قدم شود چون دوست ندارد پول و وقت خود را صرف چیزی کنند که نیازی به آن نیست. اما اگر دریابد که کس دیگری آستین خود را بالا نزده است آنگاه در آخرین لحظه دست به کار می شود . او می گذارد که دو بار زیر آب فرو روید ٬ ولی بار سوم شما را نجات می دهد . او خیلی رئوف است و نمی گذارد غرق شوید.
متولدین مرداد: طلا
متولد مرداد در دوستی بسیار وفادار است و درموقع دشمنی آدم منصف و قدرتمندی است . او چه ساکت باشد ٬ چه خودنما ٬ فردی خلاق ٬ مبتکر و قدرتمند است . چون او از طلای خالص است به همین دلیل ما ٬ گاهی خودخواهی ٬ تکبرو تنبلی او را نادیده می گیریم .متولدین مرداد در مورد پول هیچگونه احتیاطی به خرج نمی دهند ٬ بسیار ولخرج هستند و حتی اگر پول زیادی نداشته باشند شیک می پوشند و زندگی شان لوکس است و برای تفریح و سرگرمی خود زیاد خرج می کنند. اگر کسی از آنها پول بخواهد به او می دهند و اگر نداشته باشند از دیگری قرض می کنند و به او می دهند.
متولدین شهریور: جیوه
اگر درجه حرارت محیط مناسب باشد ٬ متولدین شهریور علیرغم اینکه ظاهرا ترکیبی از فولاد و یخ به نظر می رسند ٬ در اثر عواطف اطرافیان ذوب خواهند شد . آنها بدون تردید انسانهایی صادق و قابل اعتمادی هستند ولی زمانی که نخواهند به جایی بروند و یا کار خاصی را انجام دهند ٬ به راحتی می توانند خود را به مریضی بزنند. در چنین مواقعی استعداد نمایی آنها در زمینه هنرپیشگی هویدا می شود. متولدین شهریور از عکسهای خود ایراد می گیرند و در مورد سر و وضع خود وسواس شدیدی دارند ٬ همیشه سر و وضعی مرتب و پاکیزه دارند و در مورد لباس بسیار سخت گیر هستند.
متولدین مهر : آلومینیوم
متولدین مهر سودمندی فلز آلومینیوم را که فلز هم آهنگی آنهاست بازتب می دهند. از هر گونه بی ادبی و بی نزاکتی تنفر دارند ولی با وجود این اگر تابلویی روی دیوار خانه تان کج باشد ًنرا صاف می کنند و اگر صدای تلویزیون تان زیاد باشد آن را کم می کنند . آنها عاشق مردم هستند ولی از اجتماعات بزرگ بدشان می اید.مانند کبوتران صلح دائم این طرف و آنطرف می روند.و به میانجیگری می پردازند و صلح و صفا برقرار می کنند.انسانهایی بامحبت و دلپذیر هستند ولی گاهی اوقات بداخلاق واخمو می شوندو از دستور دادن به دیگران خوششان می آید.
متولدین آبان: فولاد
در بین متولدین آبان آدم عصبی و بی قرارخیلی کم دیده می شود و این در اثر فلز درونی شخصیت آنهاست ٬ با وجود این آنها خیلی رقیق القلب بوده و نسبت به افراد ناتوان و درمانده خیلی دلسوز هستند. متولدین آبان هرگز هدیه یا محبت کسی را فراموش نمی کنند و فورا در جستجوی جبران آن برمی ایند.از طرف دیگر ظلم و بی عدالتی را نیز فراموش نمی کنند و در مقابل ان واکنش های متفاوتی را از خود بروز می دهند. به خانواده و روابط خانوادگی اهمیت زیادی می دهندو رفتارشان با کودکان ملایم و عطوفت آمیز است.
متولدین آذر : قلع
در میان متولدین آذر به ندرت می توان کسی را پیدا کرد که شوخ طبع و بذله گو باشد و همین تعداداندک نیز که در گفتن لطیفه چنان خام هستندکه هیچ کس به آنها نمی خندد. اگر چه متولدین آذر حافظه ای بسیار قوی دارند ولی گاهی فراموش می کنند که کت خود را کجا گذاشته اند آنها هرگز نمی توانند دروغگوی ماهری باشند هیچ کس حتی برای یک لحظه نمی تواند دروغ آنها را باور کند. ریا کاری و دروغ گویی اصلا با مزاج آنها سازگار نیست و هر وقت سعی به انجام این کار نمایند به زودی دستشان رو می شود . متولدین آذر ٬ چه کم رو چه پررو ٬ ر زمینه عشق همیشه آماده اند که شانس خود را امتحان کنند و خود را به آب و آتش بزنند.
متولدین دی : سرب
اگر چه فلز درونی متولد دی او را به فردی بسیار محکم تبدیل ساخته است اما او فردی خجالتی است که روحیه ای لطیف و حساس دارد. متولد دی همه کسانی را که باعث صعود آنها شده اند بسیار ستایش می کنند . آنها خواستار پیروزی و موفقیت هستند و به سنتها و آداب و رسوم احترام می گذارند. در شخصیت متولد دی همیشه اندکی افسردگی و غم همراه با جدیت وجود دارد. اما هیچ یک از این دو خصوصیت باعث نمی شود که اواز انضباط جدی دست بر دارد . متولد دی به حدی لایق و کارآمد است که به راحتی می توانید زمام امور را به دستش بسپارید.
متولدین بهمن: اورانیوم
فلز درونی متولدین بهمن یک فلز حقیقی نیست و یک ماده رادیواکتیو است که فقط در ترکیبات یافت می شود . اورانیوم می تواند موجب انفجارات عظیم و زنجیره ای گردداز همین رو تلاش برای محدود کردن آنها و مجبورساختن شان به انجام کاری مثل کوشش برای به دام انداختن طوفان زمستانی در یک بطری است . متولدین بهمن عقیده خود را خیلی رک و بی پرده به زبان می آورد ولی هرگز سعی نمی کند عقیده اش را به شما تحمیل کند. یک بهمنی برای احساس امنیت دور و اطراف خود را شلوغ می کند و دوستان زیادی دارد ولی گاهی اوقات به یکباره در پیله تنهایی خود فرو می رود و دلش می خواهد تنها باشد.
متولدین اسفند: قلع
فلز متولد اسفند ٬ آهن ٬ جیوه ٬ طلا و یا سرب نیست بلکه آلیاژی از فلزهاست که نشانگر غیر واقعی و توهم آمیز بودن این افراد است. آنها قوی تر از آن هستند که می پندارید و عاقل تر ازآن که می شناسید ولی تا زمانی که خودشان راز وجود شان را کشف نکنند ٬ راز آنها همواره پوشیده و مخفی باقی خواهد ماند. یک متولد اسفندتمایل چندانی به آرزوهای دنیوی ندارد٬ همچنین برای مقام ٬ قدرت و یا رهبری ارزشی قائل نیست و ثروت و مال دنیا برای او جذابیتی ندارد. او به آینده هیچ اشتیاقی ندارد و نسبت به آن بی خیال است. در مورد گذشته نیز دانشی شهودی دارد و در مورد امروز شکیبا و مقاوم است.