ارسالشده در نوشتههای بابی آوریل 10, 2010
چند روزی بود که تصمیم داشتم یک مطلب قشنگ درباره خانمها بنویسم، چونکه کم کم ممکنه بعضیا، بگن که بابی میونش با خانوما خوب نیست و خیال کنن که بابی خدای نکرده، زبونم لال ضد خانوماس! یعنی مثل فمینیستا که ضد مردان بابی هم ضد خانوماس!
از شما چه پنهون خیلی به خودم فشار آوردم، خیلی زور زدم اما هیچ چیز خوبی به نظرم نرسید که نرسید! حقیقتش میتونستم چند تا چاخان پاخان سر هم کنم تحویل دوستان بدم اما دلم نیومد، گفتم بابا این بچهها رو حرف من حساب میکنن، نمیتونم بیام چرت و پرت تحویلشون بدم! فورا میفهمن که همش خالی بندیه! ضایع میشم جلو همه!
کار به جایی رسید که دست به دامن یکی از دوستان که اومده بود پیشم شدم، جریانو براش شرح دادم گفتم اگه میتونی، کمکی کن که اسم و رسمم در خطره! خوب فکر کن ببین تو چیزی به نظرت میرسه، تو هم ماشاله سنّ و سالی ازت گذشته، تو این عمر پر بارت، خاطرهای، داستانی برای خودت برای فامیلات، آشناهات اتفاق افتاده در شرح خوبی خانوما که تعریف کنی من بنویسم شاید بتونم دل خانوما رو بدست بیارم، گفت رو من اصلا حساب نکن، اگه بخوای ماجراهای منو با این موجودات! تو وبلاگت بذاری، دیگه باید بذاری از این شهر فرار کنی!
گفتم مارو ببین که دلمونو به کی خوش کرده بودیم!
تو همین صحبتا بودیم که دیدم در باز شد آقائی اومد تو مغازه، سلام و علیک، گفتم بفرمایین!
گفت بهترین موبایلی که داری چیه؟
گفتم واسه خودت میخوای؟
گفت نه، واسه خانومم!
گفتم تو بهترین موبایلی که من دارم میخوای بگیری بدی خانومت؟
گفت آره دیگه، خود من که اهل این حرفا نیستم، بذار خانومم خوشحال شه!
گفتم زیر آبی رفتی، فهمیده؟
گفت نه خدا نکنه، من اهل این بی ناموسیها نیستم!!
گفتم، ارثی مرثی، چیزی بهش رسیده؟
گفت، نه!
گفتم پس حتما، تولدی، سالگر ازدواجی یادت رفته، شایدم وضع حمل کرده بسلامتی!
گفت نخیر، مگه آدم باید حتما دنبال اینجور مناسبتا باشه که به همسرش نشون بده که دوسش داره؟!
گفتم، یعنی میخوای بگی که شما واقعا اینقدر به خانومت علاقمندی؟ به خانم خودت؟! گرفتی مارو؟
گفت بهش علاقمند نیستم، عاشقشم، میپرستمش!
به دوستم گفتم بیچاره حالش خوب نیست، زنگ بزن دکتر، لطفا یک صندلی هم بیار اینجا یکوقت غش نکنه بیفته بلا ملایی سرش بیاد بنده خدا!
گفت من حالم خیلی هم خوبه، شماها باید برین دکتر!
گفتم شما راست میگی، حالا بیا بشین رو این صندلی، الان حالت خوب میشه، با دوستم نشوندیمش رو صندلی!
گفت این اداها چیه شما درمیارین؟
گفتم شما ساکت باش، من تو اینترنت خوندم که اونایی که سکته مغزی کردن، هاج و واج حرف میزنن، شما فقط جملهای که من میگم چند دفعه تکرار کن، ببینم میتونی! اصلا هم نگران نباش! مواظب باش فقط که بیهوش نشی!
گفت این حرکات چیه، چیزی خوردین؟ مواد زدین؟
گفتم شما فقط چشاتو باز نیگردار، انگشت اشارمو گرفتم جلو چشاش، گفتم سرتو تکون نده، فقط با چشات انگشت منو تعقیب کن! (اینو تو تلویزون دیدم، وقتی مشت زنا، ضربه محکمی میخوره تو کلشون میوفتن رو زمین، دکترا اینکار رو میکنن)
یارو از جاش بلند شد، گفت شماها مثل اینکه دیوونه شدین، من باید زنگ بزنم، بیمارستان، شاید هم تیمارستان بهتر باشه، که بیان شما هارو ببرن!
پرسیدم، شما تازگیها سرت به جایی نخورده؟
گفت دیگه دارین شورشو در میارین!
گفتم آخه این حرفای تو رو معمولا آدمهای سالم نمیزنن!
گفت مریض شما دو نفر هستین که معلوم نیست چی استعمال کردین که نمیفهمین چی دارین میگین!
گفتم یعنی شما این حرفایی که زدی، میپرستمو، دوست دارمو، عاشقم، اینا همه جدی بود؟
گفت، معلومه، من الان ۲۰ ساله که با همسرم ازدواج کردم، روز به روزم بیشتر دوسش دارم، الان هم ۵ روزه رفته مسافرت، امشب بر میگرده، تو این پنج روز من هروقت میرفتم خونه، دلم اینقدر میگرفت و احساس تنهایی میکردم که اصلا زندگیمو نمیفهمیدم!
گفتم، میخوای بگی که زنت رفته بود مسافرت و شما ناراحت بودی؟!
گفت مگه شما انتظار دیگیی داشتین؟
گفتم شما جزو نوادری!
گفت، اتفاقاً شماها عقلتون با چیز دیگتون قاطی شده، نمیدونین چی میگین و چیکار میکنین! شما خانوماتون برن مسافرت خوشحال میشین؟
گفتم نه، نه، مسلمه که نه! من خوشحال شم؟ نه اصلا! من خانومم بره مسافرت، تک و تنها، تو خونه، هر کاری دلم میخواد بکنم، نه جرو بحثی، نه دعوایی، نه غرغری، خوشحال شم؟ نه اصلا و ابدا! به دوستم گفتم، مگه تو زنت بره مسافرت خوشحال میشی؟
گفت من، من، من اصلا نمیذارم از خونه تکون بخوره، بچه شدی؟ چه جوری تو میتونی اصلا همچین حرفی رو به زبون بیاری!…..
**********
حالام بخاطر اینکه پشت سر من حرف در نیارن و نگن که بابی با خانوما آبش تو یک جوب نمیره، همینجا، رسما، اعلام میکنم که خودم با چشای خودم دیدم، با گوشای خودم شنیدم که مردی تو همین مغازه گفت که عاشق زنشه! شاهدم دارم!
View Comments
nicely done
دوستان البته اینو بابی به شوخی نوشته و گرنه من تا حالا هیچ مرد متاهلی رو ندیدم که با تمام وجود عاشق و کشته مرده زنش نباشه! مخصوصا اگه همسرش ایرانی باشه! :roll:
دوستان البته اینو بابی به شوخی نوشته و گرنه من تا حالا هیچ مرد متاهلی رو ندیدم که با تمام وجود عاشق و کشته مرده زنش نباشه! مخصوصا اگه همسرش ایرانی باشه! :roll:
_ شوهر مريم چند ماه بود که در بيمارستان بسترى بود. بيشتر وقتها در کما بود و گاهى چشمانش را باز مىکرد و کمى هوشيار مىشد. امّا در تمام اين مدّت، مريم هر روز در کنار بسترش بود. يک روز که او دوباره هوشياريش را به دست آورد از مريم خواست که نزديکتر بيايد. مريم صندليش را به تخت چسباند و گوشش را نزديک دهان شوهرش برد تا صداى او را بشنود.
شوهر مريم که صدايش بسيار ضعيف بود در حالى که اشک در چشمانش حلقه زده بود به آهستگى گفت: «تو در تمام لحظات بد زندگى در کنارم بودهاى. وقتى که از کارم اخراج شدم تو کنار من نشسته بودى. وقتى که کسب و کارم را از دست دادم تو در کنارم بودى. وقتى خانهمان را از دست داديم، باز هم تو پيشم بودى. الان هم که سلامتيم به خطر افتاده باز تو هميشه در کنارم هستى. و مىدونى چى ميخوام بگم؟
مريم در حالى که لبخندى بر لب داشت گفت: «چى مىخواى بگى عزيزم؟
شوهر مريم گفت: «فکر مىکنم وجود تو براى من بدشانسى مياره!» :lol:
مرد اولي: امان از دست اين زنها!؟ زنم تمام دارائيمو برداشت و رفت!
دومي: خوش به حالت! زن من تمام دارائي مو برداشت و نرفت !!
مرد به زن: عزيزم ممنونم ازت! تو اعتقاد به دين رو به زندگيم آوردي!
چون من قبل از ازدواج معتقد بودم جهنم اصلا’ وجود نداره !
بچه از باباش ميپرسه: بابا، تو بهشت زنها از شوهراشون جدا زندگي ميكنند يا باهم هستن؟باباهه ميگه: بچه جون، اگه زنها با شوهراشون يكجا باشن كه آنجا ديگه بهشت نميشه
مردان متاهل بيشتر از مردان مجرد عمر مي كنند در عوض مردان متاهل بيشتر آرزوي مرگ مي كنند
مرد اولي: امان از دست اين زنها!؟ زنم تمام دارائيمو برداشت و رفت!
دومي: خوش به حالت! زن من تمام دارائي مو برداشت و نرفت !!
مرد به زن: عزيزم ممنونم ازت! تو اعتقاد به دين رو به زندگيم آوردي!
چون من قبل از ازدواج معتقد بودم جهنم اصلا’ وجود نداره !
بچه از باباش ميپرسه: بابا، تو بهشت زنها از شوهراشون جدا زندگي ميكنند يا باهم هستن؟باباهه ميگه: بچه جون، اگه زنها با شوهراشون يكجا باشن كه آنجا ديگه بهشت نميشه
مردان متاهل بيشتر از مردان مجرد عمر مي كنند در عوض مردان متاهل بيشتر آرزوي مرگ مي كنند
انواع زن ها
زنها کلا به 5 گروه اصلي تقسيم مي شوند:
گروه اول: زنهايي که مردها رو بدبخت مي کنن.
گروه دوم: زنهايي هستند که اشک مردها رو در ميارن.
گروه سوم: زنهايي که جون مردها رو به لبشون مي رسونن.
گروه چهارم: زنهايي که کاري ميکنن مردها روزي 18 بارآرزوي مرگ کنن.
گروه پنجم: زنهايي هستند که به اشتباه فکر مي کنن جزو هيچکدام ازين گروه ها نيستند! :roll:
غره غره چای سبز !
زنی با صورت کبود رفت سراغ دکتردکتر پرسید: چی شده؟
زن گفت: دکتر، هر وقت شوهرم مست می یاد خونه، منو زیر مشت و لگد می گیره دکتر گفت
هر وقت شوهرت مست اومد خونه
یه فنجون چای سبز بردار و شروع کن به غره غره کردن
و این کار رو ادامه بده
دو هفته بعد، زن با ظاهری سالم و سرزنده پیش دکتر برگشت
زن گفت: دکتر، غره غره چای سبز فوق العاده بود
هر بار شوهرم مست اومد خونه
من شروع کردم به غره غره کردن چای سبز و شوهرم دیگه به من کاری نداشت
و الان رابطمون خيلی بهتر شده
حتی اون كمتر مشروب می خوره
دکتر گفت
می بینی؟ اگه جلوی زبونت رو بگیری، خیلی چیزا حل می شن :lol:
قوانین آقایان :)
حالا وقتشه که ما مردها هم تکلیف خودمون رو روشن کنیم!
خانوما توجه کنن اینها قانون های ما هستن؛ توجه هم بفرمایید که همه قانون ها شماره «1» هستن!
1. با شما خرید کردن ورزش نیست. ما هم دوست نداریم فکر کنیم که هست!
1. گریه کردن یعنی باج خواستن!
1.هر چیزی که می خواهید درست بگید. بذارید درست روشنتون کنیم؛ با گوشه زدن به جایی نمی رسین. با کنایه زدن به جایی نمی رسین. با حرفای مبهم به جایی نمی رسین. صاف و پوست کنده بگین چه مرگتونه!
1. هیچ اشکالی نداره اگه سوال های ما رو با «بله» و «خیر» جواب بدین. خیلی هم خوشحال میشیم!
1. بی زحمت فقط وقتی مشکلتون رو پیش ما بیارین که بخواهین ما حلش کنیم. ما فقط مشکل حل کردن بلدیم. اگه همدردی می خواهید برید پیش بقیه خانم ها!
1. اگه برای 17 ماه متوالی سردرد دارید، یه چیزیتون میشه. خودتونو به دکتر نشون بدین!
1. چیزایی که 6 ماه پیش گفتیم رو توی دعوای امروز علیه خودمون استفاده نکنین. اصلاً می دونین چیه؟ ما فقط حرفای هفته پیش یادمونه!
1. اگه فکر می کنین چاقین خب حتماً هستین دیگه. چرا باز می پرسین؟!
1. اگه از حرف ما 2 تا برداشت می کنین و یکیش شما رو عصبانی یا غمگین می کنه، پس منظور ما این یکی نبوده، اون یکی بوده!
1. یا از ما بخواهید یه کاری براتون بکنیم، یا بهمون بگید چطوری باید انجامش بدیم. نه هر دو تاش با هم! اصلاً اگه شما بهتر می دونید که چطور باید انجام بشه، چرا خودتون انجام نمی دین؟!
1. اگه خیلی احساس میکنین که حتماً باید یه حرفی رو بزنین، حداقل تا آگهی بازرگانی تلویزیون صبر کنین. نه وسط فیلم!
1. کریستف کلمب از کسی آدرس نپرسید. ما هم نمی پرسیم!
1. ما مردا فقط اسم 6 تا رنگ رو بلدیم!
1. اگه ما پرسیدیم «چته؟» و شما گفتین «هیچی»، ما هم فرض می کنیم چیزیتون نیست. البته میدونیم که یه چیزیتون هست، ولی به دردسرش نمی ارزه!
1. اگه یه چیزی میگین ولی نمی خواهین جوابشو بشنوین، پس ما هم یه جوابی می دیم که نخواهید بشنوید!
1. وقتی می خواهیم با هم بریم بیرون، هر چی که بپوشین خوبه. به جون خودمون راست می گیم!
1. لباساتون کافیه!
1. کفشاتون هم خیلی زیاده!
1. اندام ما خیلی هم متناسبه. خپل هم خیلی خوبه!
کیان جان حالا من یک مطلب نوشتم تو هم اینقدر کشش بده تا این خانوما میونشون با من بهم بخوره! :lol: