معامله با دوستان

ارسال‌شده در نوشته‌های بابی در سپتامبر 10, 2009

باور کنین که خیلی‌ کار دارم اما باز کرم چرت و پرت نوشتن افتاده تو جونم، ولکن هم نیست، سعی‌ می‌کنم که سریع تریبشو بدم تا شاید بتونم به کارامم برسم، خدا از سر تقصیرات اون نگذره که مارو به وبلاگ نویسی کشوند!
حدود یک هفته پیش نشسته بودم طبق معمول تو مغازه و یاد قرض و قوله‌ها افتاده بودم که در باز شد و دوست عزیزی وارد مغازه شد، بعد از سلام و احوالپرسی و small talks!! ( این تیکه رو اومدم که یعنی‌ مام بله) گفت غرض از مزاحمت اینه که اومدم پیشت یک موبایل برای دخترم بگیرم، پرسیدم دخترت مگه چند سالشه؟ تا جایی‌ که من یادم میاد که نباید هنوز تو سنّی باشه که تلفن همراه لازم داشته باشه، گفت، آره راست میگی‌ اما چونکه همه دوستاش تو مدرسه موبایل دارن، دختر من هم مارو عاجز کرده، روزی نیست که برم خونه و سوال نکنه که بابا موبایل چی‌ شد؟ الان هم شده ماشألله ۸ سالش، کلاس دومه، بد هم نیست که موبایلی براش بگیریم، هم اون خوشحال میشه و هم ما راحت تریم که میتونیم همیشه بهش زنگ بزنیم و بدونیم کجاس، گفتم هر جور که دوست داری، من واسه بچه خودم در این سن و سال موبایل نمیگیرم اما شما مختاری، من هم کارم فروش تلفونه، دوست داری، من در خدمتم، گفت چه تلفونی به نظر تو واسه بچه‌ها بهتره؟ گفتم راستش بچه فقط میخواد تلفن داشته باشه، یک چیز ساده واسش بگیر که زیاد هم پیچیده نباشه، چند جور تلفن بهش نشون دادم، گفت نه، من از اینا خوشم نمیاد، تلفونی داری با touch screen ؟ گفتم عزیز من تلفن‌های که شما میگی‌، حتی واسه خیلی‌ از بزرگتر‌ها درد سره، چه برسه به یک بچه ۸ ساله! گفت نه بابا، بچه ما ماشالله خیلی‌ آی کیوش بالاست، تو دلم گفتم، آرزو به دلم موند که یکی‌ بیاد و بگه که بچش از انیشتن کمتره! گفتم با همه این تفاسیر من اصلا پیشنهاد نمیکنم که شما واسه بچت  تلفن touch screen بخری، خلاصه هر کاری کردیم راضی‌ نشد که نشد، دیدم کم مونده که اصلا ازم ناراحت شه، گفتم باشه اگه خیال میکنی‌ که بچت با اینجور موبایل‌ها مشکلی‌ نخواهد داشت ، من هر کدومشو بخوای بهت میدم، فقط یادت باشه که من بهت گفتم که این جور تلفن‌ها مال بچه‌ها نیست اما شما خودت تصمیمتو گرفتی‌، گفت نه بابا خیالت راحت باش، من ازت ممنونم که بیشتر از اینکه فکر خودت و مغازت باشی‌، فکر مشتری ودوستنت هستی‌، گفتم خواهش می‌کنم، یک تلفن Samsung S 5600 گرفت و رفت!
دیروز دیدم که اومد! گفت یک هفتس می‌خوام بیام پیشت وقت نکردم! بابا نالوطی، این چی‌ بود به ما انداختی؟ پرسیدم  چی‌ شده؟ گفت راستش این تلفونی که به من فروختی! اصلا به درد بچه‌ها نمیخوره! بچم نیم ساعت با هاش ور رفت و گذاشتش کنار! خیلی‌ تلفونش پیچیدس! گفتم جدی میگی‌؟ گفت اره به جون عزیزت، ما بیخود اینو انتخاب کردیم، گفتم ما؟ گفت اره دیگه ما بایستی یک چیز ساده تری رو پیدا میکردیم، اینجور تلفونارو واسه بزرگا ساختن، نه واسه بچه ۸ ساله! خانومم کله منو خورده میگه باز رفتی‌ پیش دوستت یک آاشغال بهت انداخته اومدی! گفتم شما به خانومت نگفتی که واسه دوستت تعریف کردی که انیشتن و نیوتن و فیثاغورث انگشت کوچیکه بچتم نمیشن؟ گفت نه دیگه، حالا جون مادرت هر جور میدونی‌ خودت این گندی رو که بالا آوردیم درست کن که دیگه از دست زن و بچه شبا جرات نمیکنم برم خونه!
گفتم میدونی‌ این داستان منو یاد خدا بیامرزه بابام میندازه، تعریف میکرد که یکدفعه، ۴۰-۵۰ سال پیش میخواسته یخچال بخره، میره مغازه یکی‌ از دوستای صمیمیش، میگه اومدم یخچال بخرم، آقاهه میگه والا الان هیچی‌ نداریم، باید صبر کنین. یخچال‌های خوبی‌ داریم تو راهن یکی‌ ۲ هفته دیگه میرسن، فعلا هیچی‌ نمونده، بابام میبینه تو مغازش یک یخچال گذاشته، شیک و پیک، ترو تمیز، قیمت هم روش زده، خیلی‌ چششو میگیره، میپرسه این چیه اینجا؟ میگه این یخچال خرابه، بابام هم که خیلی‌ تیز بوده! ( من هم تیز بودنم به اون خدا بیامرز رفته) با خودش گفته حتما  این یخچال خراب نیست اما طرف می‌خواد به غریبه‌ها گرون تر بفروشه واسه همین هم میگه که خرابه، با خودش میگه کور خونده، منو نمیتونه رنگ کنه! بهش میگه من همینو می‌خوام، دوستش میگه عزیز من این یخچال خرابه، کار نمیکنه، شما صبر داشته باش، من یک یخچال خوب واست میذارم کنار بیا ببر، بابای مام میگه نه، من الا و بلا که همینو می‌خوام، دوستش میگه، گوشات نمیشنوه؟ میگم خرابه، بابام هم  این وسط میره از مغازه بیرون با یک حمال بر میگرده، یخچال رو میذاره تو گاری! پول یخچال رو میذاره رو میز و میگه خدا حافظ!
شاد و شنگول میرسن خونه، یخچال رو میزارن تو آشپزخونه، وصل میکنه به برق میبینه که روشن نمیشه! بالا و پایینشو چک میکنه، جای یخچال رو عوض میکنه، هر کاری میکنه میبینه که روشن نمی‌شه، با عصبانیت میره تلفن رو ور میداره، مرکز میگه با کی‌ میخواین حرف بزنین؟ میگه با این مرتیکه حقه باز، ما خیال میکردیم که این دوسته با ما، یخچال نو ازش خریدم، خرابه!  با دوست چندین و چند سالش که این کار رو میکنه ببین چه بلایی سر اونای دیگه میاره!

This Post Has 3 Comments

  1. shaparak

    salam bobby jan kojai ???

  2. سلام به شاپرک عزیز، خوبی دوست قدیمی؟
    من هستم شاپرک جون، مثل همیشه مشغول مبارزه با مشکلات عدیده، ولی خدا ر شکر سالم و سلامت هستم و مشغول خدمت به هموطنان گرامی!
    خوشحالم که یک نفر پیدا شد که حال بابی رو بپرسه!
    انشالله که همیشه شاد و موفق باشی شاپرک جون و بیشتر به ما و این سایت سر بزنی تا اینقدر از حال همدیگه بی خبر نمونیم! 🙂

  3. Mehdi Parsnews Amiri

    سلام به شاپرک عزیز، خوبی دوست قدیمی؟
    من هستم شاپرک جون، مثل همیشه مشغول مبارزه با مشکلات عدیده، ولی خدا ر شکر سالم و سلامت هستم و مشغول خدمت به هموطنان گرامی!
    خوشحالم که یک نفر پیدا شد که حال بابی رو بپرسه!
    انشالله که همیشه شاد و موفق باشی شاپرک جون و بیشتر به ما و این سایت سر بزنی تا اینقدر از حال همدیگه بی خبر نمونیم! 🙂

Leave a Reply