ارسال‌شده در نوشته‌های بابی آگوست 29, 2010

شما همتون  شاهدین که من همیشه از حق خانوما دفاع کردم!<!–more–> واقعا هم که پیش وجدان خودم، شرمنده نیستم که حق خانوما رو خورده باشم یا خدای نکرده خواسته باشم به این موجودات! بی‌ حرمتی کرده باشم! بالاخره دیگه تحصیلات و زندگی‌ کردن سالهای طولانی در اروپا، تاثیراتی روی من داشته که  مبارزه برای حقوق زن ایرانی هم، یکی‌ از اوناست!

وقتی‌ که که ما مردا بشینیم و به قول معروف کلامونو قاضی کنیم، میبینیم که اونام تقریبا، یک چیزی مثل ما مردان! مثل ما نفس میکشن، مثل ما راه می‌رن، مثل ما میخوابن، مثل مام سعی‌ می‌کنن، حرف بزن، حالا اگه بعضی‌ وقتا چیزای عجیب غریبی از دهنشون بیرون میاد ، مام دیگه نباید بهشون گیر بدیم و فورا بگیم، میبینین که اینا با ما فرق دارن! ما مردام بعضی‌ وقتا واسمون اتفاق میوفته که حرفامون شبیه اوناست، تا حالا شما مگه هیچ مردی رو ندیدین که تبش خیلی‌ بالا باشه و هذیون بگه؟ تا حالا ندیدین که مردی زیادی نجسی خورده باشه و نفهمه چی‌ داره میگه؟

من حتی میخوام تا اونجا پیش برم که بگم، خانوما، بعضی‌ کار هارو، حتی از ما مردام بهتر انجام میدن!!

همین لباس شستن رو، اگه ما اقایون در نظر بگیریم، میبینم که بین و بین الله، اونا لباس هارو از ما بهتر میشورن!

هفته اولی‌ که خانوم خود بنده رفته بود مسافرت، اومدم لباسارو بشورم، دیدم رو ماشین نوشته تا ۵ کیلو میشه لباس ریخت توش،هر چی‌ بود جمع کردم  چپوندم تو ماشین، پیرهن، شلوار،حوله، شورت، جوراب،ملافه،رو میزی….. این قالیچه جلو در رو دیگه هر چی‌ زور زدم نتونستم جاش کنم!

هر چی‌ عقده داشتم سر این ماشین خالی‌ کردم، آخه میدونین خانوم من، وقتی‌ لباس میشوره، هیچ چی‌ رو با چیز دیگه نمیشوره، حوله با حوله، جوراب با جوراب، لباس‌های بچه‌ها سوا، لباس‌های بزرگها سوا، سیاه با سیاه، زرد با زرد، نخی با نخی….. بعضی‌ وقتا این ماشینه دو ساعت می‌چرخه، باور کنین، ۳ تیکه هم لباس توش نیست! یک دفعه اومدم مزه بندازم، گفتم عزیزم، تو واقعا این کارت اشتباست، پرسید چه کاری؟ گفتم اینکه تو جورابارو با هم میندازی تو ماشین، تک تک بشوری بهتره، دعوا شد!

بله، داشتم عرض می‌کردم، ۵-۶ کیلو لباس رو با زور چپوندم تو این ماشینو ، صندلی‌ گذاشتم جلوش و گذاشتمش رو ۹۰ درجه و روشنش کردم، بهش گفتم ببین ماشین جان، از امروز با من طرفی‌، هر چی‌ خوردی و خوابیدی و ۲-۳ روز یکبار ۱۰۰-۱۵۰ گرم، لباس بچه هارو چرخوندی و بالا پایین کردی، بسه دیگه، از امروز باید  گشادی رو بذاری کنار! ماشین بدبخت هم شروع کرد به چرخیدن، نمیدونین با چه کیفی تماشاش می‌کردم، ناله‌هایی‌ میکرد که دل یزید رو میسوزوند، گفتم بکش حالا، شیش تا جوراب میشستی خیال هم میکردی که شق القمر میکنی‌، حالا بشور تا ببینی‌ یک من ماست چقدر کره داره! تا حالا خانومم بود جرات نمیکردم حرفی‌ بهت بزنم! حالا روتو زیاد کنی‌، دفعه دیگه ۱۰ کیلو میریزم توت بشوری!

لباس هارو که در آوردم، دیدم که همه لباس‌ها شدن راه راه، لباس‌های خودمو داده بودم بهش، لباس بچه داده بود بیرون! همه نصف شده بودن! نصف بیشترشونو سر به نیست کردم که گندش در نیاد!

اونجا بود که فهمیدم نه بابا، باید واسه حق شست و شوی بانوان، مبارزه کرد!

حالا میرسیم به آشپزی، خداییش، آشپزی خانوما از ما اقایون بهتره، هر چند که  بهترین آشپز‌های دنیا مردا هستن اما بهتره که ما آقایون این حق رو به خانوما واگذار کنیم و با گذشتی که هممون داریم، امورات آشپزخونه رو به خانوما وگذار کنیم! وقت ما اقایون ارزشش بیشتر از این حرفاست که بخوایم با پوست کندن سیب زمینی‌ و خورد کردن پیاز تلفش کنیم!

و اما جارو زدن و گرد گیری!  از قرار معلوم، جارو زدن و عمل شیرین گردگیری، فوت و فنی‌ داره که ما آقایون نمیتونیم خوب یاد بگیریم!  من الان چند هفتست که این کار دوست داشتنی و پر از هیجان  رو می‌کنم و هر دفعه‌ام ۲ ساعتی‌ طول میکشه تا ۲-۳ تا اتاق رو جارو میزنم اما نمیدونم چرا بازم بعدش که تو خونه راه میرم، از همه جا گرد و خاک بلند میشه! این حق رو هم از خانوما نمیگیریم، ما که از حقوقمون در لباس شویی و آشپزی گذشتیم اینم روش، فقط خانوما یک خورده قدر شناس باشن،  ما بیشترم بهشون میرسیم!

اگه فقط قول بدن، حرف زدن و فکر کردن رو که خوب از عهدش بر نمیان به ما مردا وگذار کنن، ما حق شستن حموم و دستشویی و تمیز کردن شیشه‌ها رو که بهشون میدیم هیچی‌، می‌تونن کار هم بکنن و خرید هم برن ، بچه‌ها رو هم ببرن و بیارن، حتی با مام سر یک میز بشینن غذا بخورن وقتی‌ هم که هیچکی تو خونه نبود، بدون روسری راه برن، اگه دلشونم خواست حتی  بعضی‌ وقتا فکر کنن که  با ما مردا برابرن!

Leave a Reply