موهای سر من و مادر پیره استاد سلمونی

همه چی عوض شده بخدا, قبلنا میرفتیم سلمونی, پیش ترکا, ۸ یورو میدادیم , قهوه بهت میداد, موی سرتو که کوتاه میکرد هیچی, از هر جای دیگه بدنتم که مو…

Continue Readingموهای سر من و مادر پیره استاد سلمونی

نیمه گمشده

چند وقتیه که میخوام ۲-۳ کلمه حرف حساب رو با شما عزیزان درمیون بزارم, بلاخره هرچی باشه, من چند تا پیرهن از شماها بیشتر کهنه یا پاره کردم . دوستان,…

Continue Readingنیمه گمشده

لیست ۱۰ تایی بهترین مبل فروشی های تهران

مبلمان تاثیر زیادی در چیدمان و طراحی داخلی منازل داره که می تونه روی روحیات و خلق و خو هم اثر بزاره. طرح و جنس مبلمان در هر خونه ای…

Continue Readingلیست ۱۰ تایی بهترین مبل فروشی های تهران

بهترین مکان های خرید پارچه در تهران

نوبت به خرید پارچه که می‌رسد وجود بورس‌ها و مراکز خرید و بازارهای مختلف با اجناس و قیمت های متفاوت هر کسی را به شک و تردید می‌اندازد. نوبت به…

Continue Readingبهترین مکان های خرید پارچه در تهران

مترجمین ایرانی در آلمان iranische Dolmetscher in Deutschland

A list of iranian official translators in Germany with Adress & Telephone numbers Iranische (persische) Dolmetscher in Deutschland mit Adresse und Telefonnummern دوستان، لیستی از اسامی مترجمین رسمی ایرانی در…

Continue Readingمترجمین ایرانی در آلمان iranische Dolmetscher in Deutschland

عنکبوت زیبای من!

ارسال‌شده در  نوشته‌های بابی در فوریه 8, 2010 نویسنده: مهدی امیری خدمت شما عرض کنم که پارسال همین موقع‌ها بود داشتم جارو میزدم، ایندفعه نه تو خونه بلکه تو مغازه!…

Continue Readingعنکبوت زیبای من!

!عنکبوت زیبای من

ارسال‌شده در  نوشته‌های بابی در فوریه 8, 2010

نویسنده: مهدی امیری

خدمت شما عرض کنم که پارسال همین موقع‌ها بود، داشتم جارو میزدم، ایندفعه اما نه تو خونه بلکه تو مغازه!

بی‌ ادبی‌ میشه نوبت رسید به دستشویی، جارو  رو گرفته بودم می‌کشیدم به زمین ودر و دیوار.
هر چی‌ آشقال و کاغذ ماغذ و هر چی‌ بود می‌کشید تو و میبرد.
پشت سیفون، یک طاقچه هست که دستمال توالت‌ها رو اونجا میذارم، وقتی‌ کار به تمیز کردن طاقچه رسید، دیدم یک عنکبوت مثل برق دوید و رفت پشت دستمالا قایم شد!
هیچی‌ نگفتم, اصلا بروی خودم نیاوردم، انگار نه انگار که من اونجا چیزی دیدم!
جوری جارو میزدم که اون بدبخت رو قورتش نده! کارم که تموم شد، جارو رو جمع کردم اما پیش از اینکه از توالت برم بیرون رفتم اون دستمالی رو که طرف پشتش قائم شده بود ورداشتم!
بیچاره مثل بید داشت میلرزید، هیچ راه فراری هم نداشت.

https://youtu.be/ymD9CU43vSg

(more…)

Continue Reading!عنکبوت زیبای من

تو بدم…..ماجرای کوتاه کردن شلوار

نوشته مهدی امیری ارسال‌شده در نوشته‌های بابی در فوریه 28, 2010 از شما چه پنهون من بعد از مدتها ۳-۴ ماه پیش ۲ تا شلوار خریده بودم که یک خورده…

Continue Readingتو بدم…..ماجرای کوتاه کردن شلوار

زرشک پلو با کوبیده اضافه!

ارسال‌شده در نوشته‌های بابی در می 12, 2009 واقعا که بعضی‌‌ها چه رویی داران، نشسته بودم تو مغازه، دیدم تلفن زنگ زد، دوستم بود، گفت، نهار هستی‌؟ گفتم تنها کاری…

Continue Readingزرشک پلو با کوبیده اضافه!