این قافله عمر عجب میگذرد

دیروز دوستان رفته بودیم بوداپست, یک خورده که راه رفتیم و از پله ها بالا و پایین رفتیم عجیب پاشنه پام درد گرفته بود, دنبال یک جا میگشتم, کافه ای…

Continue Readingاین قافله عمر عجب میگذرد