صنار بده آش

میگم, اش نخورده و دهن سوخته که میگن همین داستان ماست!
میگه باز چیه سر و صدا راه انداختی؟
میگم, اینو قبول کن, اونایی که آش میخورن ها, آشخورشون ملسه, میدونن چه جوری آشو نوش جون کنن که آبم از آب تکون نخوره, هر روزی هم یک جور آش میخورن, هیچکی هم بهشون نمیگه بالای چششون ابروست!
میگه داستان اش چیه؟! (more…)

Continue Readingصنار بده آش

شاه رضا

دوستان این شاهرضای داستان ما هیچ ربطی با رضا شاه و این حرفا نداره, تو شهر ما و اصولا در تمام ایران رسم بود که که وقتی یکی رو میخواستن عزت و احترامش  کنن یک شاه جلو اسمش میزاشتن, مثل شاه مهدی  یا شاه محمود , حالا این آقا رضای ما, چه جوری معروف شده بود به  شاهرضا کسی نمیدونست, هیچ کس هم نمیدونست, پدر و مادرش کی بودن, کجا زندگی میکرد,  اصلا فک و فامیلی داشت , نداشت, هیچکی اخرشم نفهمید! شاهرضای ما   یک خورده خل وضع بود بیچاره (more…)

Continue Readingشاه رضا