آش با کوکو سبزی!

دوستانی که مثل من سعادت زن و بچه داشتن رو دارن میدونن که شنبه ها، روزیه که باید بری برای خانواده خرید کنی، منم امروز مثل هر شنبه صبح قبل از اومدن سر کار باید ترتیب خرید آخر هفته رو میدادم.

خانوما معمولا یک لیست بلند بالا مینویسن و ما اقایونم میریم و هر چی که خواستن میخریم و میاریم!
امروز یک مقدار دیرم شده بود و خانومم سریع یک لیست سر هم کرد و داد دستم!
رفتم سوپر مارکت یک چرخ ورداشتم  و شروع کردم به گذاشتن اجناسی که تو لیست  بود، آخر لیست دیدم خانومم نوشته آش با کوکوی سبزی!
نفهمیدم منظورش چیه، موبایل رو در آوردم و زنگ زدم خونه، پرسیدم، منظورت از آش و کوکو چیه؟!
گفت، تو اخه خیلی عجله داشتی و من هم چونکه میخوام فردا آش درست کنم با کوکو، اونو نوشتم که تو چیز های لازم رو برای درست کردن آش و کوکو بخری!
گفتم این لیست نوشتن تو، منو یاد یک جوک میندازه:
زمان های قدیم که هنوز اینترنت نبود که آدم هر روز ۲۰۰۰ تا جوک بخونه، چند نفر دوست بودن که هفته ای یکنبار دور هم جمع میشدن و واسه همدیگه جوک میگفتن، بعد از چند ماهی جوک ها اینقدر تکراری شده بود که همه، جوک ها رو از بر بودن، تا  یکی شروع میکرد به تعریف کردن یکی از اون جوکا همه تا اخرشو میدونستن!
یک روز یکیشون گفت، دوستان ما که 20 تا بیشتر جوک بلد نیستیم، اونارم که هممون شنیدیم، بخاطر اینکه وقتمون زیاد تلف نشه، جوک ها رو از۱ تا 20 شماره بندی میکنیم و دیگه لازم نیست اینقدر بخودمون زحمت تعریف کردن جوکی رو بدیم که همه ۱۰۰ دفعه شنیدن!
همه موافقت کردن و از اون روز به بعد، یکیشون میگفت، ۳ همه ۱۰ دقیقه میخندیدن، یکی دیگه میگفت ۶ باز همه به جوک شماره ۶ میخندیدن! سومی میگفت ۱۴ همه غش و ریسه میرفتن! خلاصه حال میکردن با جوکاشون!
یکروز تو همین جوک گفتن ها، یکی بلند شد گفت، ۳۲ !
هیچکی اما نخندید چونکه جوکه رو نشنیده بودن!
پرسیدن جوک جدید از ایران رسیده؟!
گفت نه من چونکه عجله دارم باید برم، جوک ۴ و ۹ و ۱۹ رو با هم تعریف کردم!
گفتم  حالا این لیست نوشتن تو مثل همون تعریف کردن ۳ تا جوک با همدیگس! من از کجا بدونم  تو چی میخوای بریزی تو آش و کوکوت؟!
گفت ماست میخوایم و رشته و سبزی! ماستاشم از این ماست های ۱ در صد چربی نباشه که اگه با اون  ماستا آش درست کنم آشم از جوک تو هم بی مزه تر میشه!………

Leave a Reply